به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از احمدرضا هدایتی/// تردیدی وجود ندارد پذیرش آتشبس از سوی صهیونیستها یک پیروزی بزرگ برای جبهه مقاومت بویژه مردم مظلوم غزه و متقابلا یک شکست جدید و ذلتبار برای اشغالگران قدس شریف محسوب میشود و این چیزی است که اکثر صاحبنظران دنیا با توجه به نابرابر بودن امکانات و شرایط جنگی بین ۲ طرف به آن اذعان و خود اشغالگران نیز به آن اعتراف کردهاند.
اگرچه در جریان این نبرد ناجوانمردانه و ظالمانه، ۵۰ هزار تن از مردم بیدفاع غزه به شهادت رسیدند و ۱۵۰ هزار نفر نیز مجروح شدند و زیرساختهای این منطقه نابود شد و سایر کشورهای متحد فلسطین از جمله لبنان نیز متحمل تلفات و خساراتی شدند اما صهیونیستها با همه ادعاهایی که درباره قدرت نظامی خود داشتند، حتی با بهکارگیری تمام توان خود و حمایت همهجانبه همه همپالگیهای جنایتکارشان نتوانستند از عهده یک گروه برآیند و به هیچیک از اهداف اصلی مورد نظر خود یعنی نابودی حماس، آزادی اسرایشان و الحاق غزه به سرزمینهای اشغالی دست یابند. حال این سوال مطرح است: چه عواملی سبب شد صهیونیستها سرانجام به این خفت و خواری تن بدهند و این شکست مفتضحانه را بپذیرند؟
1- صهیونیستها ذاتا افرادی ترسو و بزدل هستند، لذا تنها زمانی شجاعت جنگیدن پیدا میکنند که کاملا مسلح باشند و بدانند تحت حمایت جدی نیروهای پشتیبان خود قرار دارند و این نکتهای است که به لحاظ شرایط خاص حاکم بر منطقه نبرد، در بسیاری موارد برای فرماندهان رژیم صهیونیستی ناممکن بود، علاوه بر این ارتش اسرائیل یک ارتش کاملا کلاسیک است که حتی اگر هم بخواهد قابلیت ادامه نبرد در یک جنگ فرسایشی بلندمدت بویژه در مقابله با حملات چریکی را ندارد.
2- صهیونیستها در جنگ زمینی بشدت آسیبپذیرند و بخش عمده توان نظامی آنها به نیروی هوایی متکی است و بدون در اختیار داشتن این نیرو فلج و مستأصل میشوند، از این رو حتیالمقدور از نبرد رودررو پرهیز میکنند و این در حالی است که تأمین طولانیمدت هزینههای این بخش برای آنها ناممکن به نظر میرسد. تأمین هزینههای سنگین این جنگ برای رژیم اشغالگر قدس، همچنین آمریکا که بهرغم بدهی بیش از ۳۵ تریلیون دلاری همچنان و همزمان در حال شرارت در نقاط مختلف جهان از جمله در اوکراین است و طی چند سال اخیر با حوادث و بحرانهای طبیعی متفاوت هم مواجه بوده، امکانپذیر نیست و تاکنون خسارتهای جبرانناپذیری را به اقتصاد این رژیم جعلی، همچنین آمریکا و ایضا اروپا وارد کرده است.در این رابطه گفته میشود صهیونیستها تا امروز بیش از ۶۳ میلیارد دلار فقط در غزه هزینه کردهاند و این هزینه جز مواردی است که صرف نبرد با حزبالله و حمله به سوریه و دیگر کشورها کردهاند، همچنین به این موارد باید سایر هزینههای ناشی از جنگ از جمله توقف کامل فعالیت بندر ایلات (تحت تأثیر حملات نیروهای مؤمن و مقتدر انصارالله یمن)، هزینههای ناشی از تخریب برخی زیرساختها و تجهیزات و اختلال در فعالیتهای اداری و تجاری به خاطر استمرار بیوقفه حملات موشکی جبهه مقاومت یا مواردی مثل قطع کامل درآمدهای گردشگری این رژیم و امثال آن نیز اشاره کرد. حجم زیانهای اقتصادی اشغالگران در حدی است که این جنگ تنها در بخش گردشگری بیش از ۵ میلیارد دلار خسارت برای آنها به ارمغان آورده است که البته به این مبلغ نیز باید هزینه ۱۰ میلیارد دلاری اسکان بیش از ۶۸ هزار شهرکنشین که از خانههای غصبی خود در مرزها متواری و در سایر نقاط مستقر شدهاند یا مواردی مانند افزایش هزینه کشتیرانی، نیز توقف سرمایهگذاری خارجی در سرزمینهای اشغالی و فرار سرمایهگذاران قبلی را هم افزود. شدت و استمرار حملات جبهه مقاومت، همچنین تداوم حملات پراکنده رزمندگان فلسطینی نیز مشکلات آنها را تشدید کرده بود. سرزمینهای اشغالی در این ۱۶ ماه هدف بیش از ۲۶ هزار موشک از سوی جبهه مقاومت قرار گرفت و شدت آتش رزمندگان اسلام در حدی بود که شنیده شدن صدای آژیر خطر در سرزمینهای اشغالی در مواردی به بیش از ۵۵۰ مورد در شبانهروز رسید که در نتیجه میلیونها صهیونیست را روانه پناهگاهها
کرد.
۳- نکته دیگری که برای صهیونیستهای پرمدعا غیرقابل تحمل است، میزان تلفاتی است که در طول ۷۶ سال حکومت نامشروع و ننگین این رژیم و در هیچیک از نبردهای قبلی صهیونیستها سابقه نداشته است به طوری که در این ۴۷۰ روز متحمل ۲ هزار کشته و ۷۰ هزار زخمی شده و ۲۵۰ نفر از نیروهای آنها به اسارت درآمدند. این ناکامیها، همچنین تلفات و خسارات سبب شد نهتنها حریدیها به بهانههای مذهبی، بلکه بسیاری از نظامیان اسرائیلی و نیروهای ذخیره نیز به دلایل مختلف از رفتن به نبرد امتناع کنند و میزان نافرمانی، همچنین آمار خودکشی در ارتش این رژیم بشدت افزایش یافت و در نتیجه این رژیم با کمبود نیرو نیز مواجه شد. توقف مهاجرت به سرزمینهای اشغالی و مهاجرت معکوس ۵۰۰ هزار صهیونیست به خارج از فلسطین اشغالی نیز مشکل آنها را مضاعف کرد اما نگرانی آنها به همین مقدار محدود نمانده است، چرا که نتایج افکارسنجیها نشان میدهد بیش از یکچهارم ساکنان سرزمینهای اشغالی که عمدتا صاحبان سرمایه یا در ردیف متخصصان هستند، در صدد مهاجرت به سایر کشورها هستند.
همچنین از یک سو ناکامیهای سردمداران این رژیم در دستیابی به اهداف مورد نظر و طولانیشدن جنگ و تبعات آن، افکار عمومی داخلی را علیه آنها شورانده و احتمال محاکمه سران آن و حتی ترور شخص نتانیاهو را افزایش داده است و از سوی دیگر جنایتهای بیسابقه صهیونیستها در این جنگ نابرابر و نامتقارن، نفرت افکار عمومی مردم جهان از اشغالگران را در پی داشته و همزمان احتمال محکومیت آنها در دادگاه کیفری بینالمللی به عنوان جنایتکار جنگی نیز امکان ادامه جنگ را از آنها سلب کرده بود.
در واقع برخلاف انتظار اشغالگران، تداوم حمایت مردم غزه و فلسطین از اقدامات حماس و جهاد اسلامی و همزمان تظاهرات مردم دنیا علیه جنایات صهیونیستها در تمام دنیا (حتی در دانشگاههای اروپا و آمریکا) و قرار گرفتن اخبار جنایات اسرائیل در صدر خبر رسانههای جهان طی ۴۷۰ روز گذشته، در پذیرش آتشبس از سوی آنها موثر بود.
علاوه بر این حالا دیگر حکام کشورهای عرب نیز پس از افشای نقشه صهیونیستها و آگاهی از نیت آنها برای کشورگشایی، نگران تاج و تخت خود شدهاند و طبیعی است صهیونیستها از این ناحیه نیز تا حدودی برای پایان دادن به جنگ و بازگشت به مرزهای قبلی تحت فشار قرار گرفتهاند. با همه این تفاسیر هیچ تضمینی برای رعایت آتشبس توسط صهیونیستهای خبیث وجود ندارد، لذا این احتمال وجود دارد این توافق صرفا یک کار نمایشی از سوی صهیونیستهای شیطانصفت برای رهایی اسرای رژیم از بند رزمندگان فلسطینی جهت کنترل افکار عمومی داخلی خود یا ایجاد فرصت برای احیای روحیه سربازان و بازسازی توان ارتش صهیونیستی یا تمرکز بر حمله به سایر کشورهای عضو جبهه مقاومت باشد تا در زمان مناسب مجددا حملات خود به غزه را آغاز کنند.
همچنین با توجه به مفاد آتشبس مبنی بر فراهم بودن امکان تداوم رصد هوایی صهیونیستها بر نوار غزه، این احتمال وجود دارد صهیونیستها بخواهند از روشهای جایگزین مانند عملیاتهای تروریستی برای تضعیف حماس و جهاد اسلامی بهره ببرند که قطعا مستلزم هوشیاری بیش از پیش رزمندگان فلسطینی است.
کلام آخر اینکه بهرغم همه نکات و فرضیههای احتمالی، ذکر این نکته ضروری است که با عنایت الهی، زمینههای سقوط رژیم صهیونیستی فراهم شده و این رژیم دیگر هرگز نخواهد توانست به موقعیت قبل از ۷ اکتبر دست یابد و افکار عمومی جهان نیز اجازه نخواهد داد آنها بار دیگر دچار خطای محاسباتی شوند و به شرارتهای خود ادامه دهند که اگر چنین شود، سقوط آنها نیز تسریع خواهد شد.