به گزارش سرویس فرهنگی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ زهرا سادات غمیلوی، فعال حوزه سینما و رسانه نوشت: قوت شمال از جنوب غربی، پرسوناژ آن بود؛ با یک نگاه عادلانه، این فیلم به نسبت خیلی از آثار دیگر جشنواره که حتی با وجود پرسوناژ قدرتمند، اَلکَن ظاهر شدند مورد قبول تماشاچی داخل سالن قرار گرفت.
بازی بازیگران و بده بستان های هر سکانس خوب درآمده بود و تصنعی نبود؛ داستان ریتم خوبی داشت و مخاطب برای اتمام این فیلم دوساعته این پا و آن پا نمیکرد.
اما گویا داستان، بعد اکران هم برای تیم نویسندگی و کارگردانی جای ابهام داشت؛ چرا که خط داستان و شیوه روایت ناواضح بود و سوراخ های بعضاً چشمگیر داشت.
مورد توجهترین باگ فیلمنامه هم، معطوف به یکی از سکانس های پایانی فیلم بود که مربوط به کشته شدن شخصیت منفی میشد.
درنهایت نمیتوان به تروکاژهای خوب این فیلم اشاره نکرد و میشود اسم «فیلم» را روی این اثر از جشنواره ۴۳ گذاشت،؛برخلاف تعدادی از آثار جشنوارهِ امسال که به طرز عجیبی خوب نبودند.
آیا فیلم صنم در حد و اندازه جشنواره فجر بود؟
تروکاژهای تصنعی و فوق ضعیف، خلا داستان و سوژه، تمام این یک ساعت سکانسی که خجالتآور است اصطلاح «فیلم»به آن تخصیص داده شود را میشد در چند دقیقه خلاصه کرد.
پرده جشنواره فجر جای صنم نبود، این پرده فیلمهایی چون لاتاری، به وقت شام، شبی که ماه کامل شد، از کرخه تا راین، مارمولک، مهمان مامان، مغزهای کوچک زنگ زده، ماجرای نیمروز، اخراجی ها، روز سوم، بادیگارد و... را به خود دیده است.
کاش دوباره شأنیت جشنواره فجر در این حد نزول نکند.



