به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ طی سالهای گذشته، شبکه تلویزیونی ایراناینترنشنال واضحاً به بازوی رسانهای پروژههای امنیتی و اطلاعاتی غرب، بهویژه ایالات متحده و رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. عملکرد این شبکه دیگر در چارچوب فعالیت رسانهای نمیگنجد، بلکه میتوان آن را به عنوان یکی از بازوهای عملیاتی در جنگ روانی علیه ایران قلمداد کرد؛ نهادی که با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای، درصدد مهندسی ذهن و ادراک عمومی و ایجاد اختلال شناختی در جامعه ایرانی است.
در واقع، آنچه در رفتار اینترنشنال مشاهده میشود، چیزی فراتر از اطلاعرسانی یا حتی تحلیل جهتدار است؛ این رسانه در تولید، تئوریزهسازی و ترویج خشونت نقش فعالی دارد و در برخی موارد، آشکارا در قامت یک تریبون برای گروههای تروریستی و جریانهای تجزیهطلب ظاهر شده است. کارکرد آن، همراستا با اهداف نهادهایی چون موساد، سیا و سازمانهای اطلاعاتی غربی بوده و دیگر نمیتوان آن را تنها یک رسانه قلمداد کرد.
روایتسازی در جریان تجاوز اسرائیل به ایران
در ماجرای حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران، اینترنشنال به شکلی برجسته در تحریف واقعیتها نقش ایفا کرد. با اتکا به منابع ادعایی خود – که اغلب به موساد نسبت داده میشوند – سعی داشت تصویر ایران را بهعنوان آغازگر درگیری بازنمایی کند. بزرگنمایی مشکلات داخلی و انتشار شایعات هدفمند، بخشی از راهبرد خبری این شبکه بود تا به افکار عمومی القا کند اقدامات نظامی اسرائیل واکنشی مشروع است.
همزمانی پخش مصاحبه اختصاصی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در اوج اخبار مربوط به شهادت کودکان ایرانی در این حمله، نشانهای دیگر از پیوند راهبردی اینترنشنال با دستگاه تبلیغاتی رژیم صهیونیستی بود. این اقدام، نه تنها موجب واکنش منفی گستردهای در میان افکار عمومی شد، بلکه حتی برخی کارشناسان سابق این شبکه نیز به انتقاد شدید از رویکرد آن پرداختند.
صدای اعتراض از درون
مهدی خلجی، یکی از کارشناسان سابق اینترنشنال، صراحتاً عملکرد این شبکه را محکوم کرده و عنوان کرده است: «اگر اینترنشنال به زبان انگلیسی پخش میشد، مجوز فعالیت نمیگرفت. این شبکه مصداق روشنی از نفرتپراکنی و خشونتگرایی رسانهای است.» خلجی همچنین اعلام آمادگی کرد که با وکلای انگلیسی همکاری کند تا از طریق شکایت به نهاد ناظر رسانهای بریتانیا (آفکام)، زمینه برخورد قانونی با این شبکه فراهم شود.
مهندسی اجتماعی در قالب خبر
جعل اخبار، اعطای تریبون به گروهکهای تروریستی، القای بیثباتی و یأس اجتماعی، و ایجاد فضای التهابی در بستر رسانهای، بخشی از اقدامات پیشین اینترنشنال برای پیشبرد یک عملیات نرمافزاری با هدف تضعیف ساختار اجتماعی و سیاسی کشور بوده است. این شبکه با تحلیل رفتاری و اجتماعی جامعه، تلاش داشت با جذب بخشی از افکار عمومی، زمینهسازی لازم را برای تشکیل یک شبکه پنهان معاند فراهم کند.
در حملات اخیر رژیم صهیونیستی به ایران نیز، اینترنشنال تلاش کرد با بازنمایی اسرائیل بهعنوان «مدافع مردم» و تأکید بر هدفگیری صرف مواضع نظامی، خشونت و تهاجم را توجیه کند. اما شهادت شمار زیادی از شهروندان غیرنظامی و بیگناه، پرده از این فریب رسانهای برداشت و نشان داد که تصویرسازی این شبکه از واقعیت تا چه اندازه با حقیقت فاصله دارد. نتیجه این عملکرد، چیزی جز بیاعتمادی بیشتر مردم نسبت به این رسانه نبود.
در نبرد رسانهای، تنها اینترنشنال فعال نیست
با این حال، جنگ رسانهای علیه ایران محدود به ایراناینترنشنال نیست. سایر رسانههای فارسیزبان خارجنشین نیز، هر یک با شیوهای خاص، در همین مسیر حرکت میکنند. شبکههایی مانند بیبیسی فارسی، اگرچه موضعگیریهای صریح اینترنشنال را ندارند، اما با نگاهی خزنده و موذیانه، در حال تکمیل همان پازل هستند. این شبکهها که اغلب بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از دولتهای غربی تأمین مالی میشوند، با ادعای بیطرفی، اما در عمل با جهتدهی سیاسی آشکار، به بازتولید گفتمانهای تخریبی علیه ایران میپردازند.
محمد منظرپور، سردبیر پیشین بیبیسی فارسی، هشدار داد که بیپروایی رسانهای میتواند بستری برای بیثباتی و آشوب فراهم کند. اما واقعیت این است که خود بیبیسی نیز در بروز ناآرامیهای سالهای اخیر، نقش فعالی ایفا کرده و روایتسازی دروغین، القای بیاعتمادی و تحریک احساسات را در دستور کار قرار داده است.
از سوی دیگر، برخی رسانههای داخلی نیز، آگاهانه یا ناخودآگاه، در همین چارچوب قرار میگیرند. آنها با ژست عقلانیت، در بزنگاههای حساس، در امتداد رسانههای معاند عمل کرده و حتی در برخی موارد، در تبلیغ برای اعتصابات و تجمعات نقش داشتهاند.
«تشویش اذهان عمومی»؛ راهبرد ثابت دشمن
با شکست سیاستهای فشار حداکثری آمریکا علیه ایران، تمرکز راهبردی غرب به سمت تحریک شکافهای درونی، ایجاد بحرانهای اجتماعی، و استحاله تدریجی ساختار سیاسی کشور تغییر یافته است. هدف نهایی این سناریو، از کار انداختن اراده عمومی و بیثباتسازی حاکمیت از درون است. رسانههای مختلف، با رویکردهایی متفاوت اما هدفی واحد، در حال اجرای این نقشه هستند.
یکی از نشانههای اصلی در تشخیص رسانههایی که به دنبال منافع ملی حرکت میکنند از آنهایی که در پازل دشمن بازی میکنند، نوع نگاه و روایتسازی آنها نسبت به بحرانها و رویدادهای داخلی است. اگرچه تمرکز انتقادات بر رسانههای ضدایرانی شناختهشده مانند اینترنشنال اهمیت دارد، اما نادیده گرفتن جریانهای رسانهای دیگر – بهویژه برخی بازیگران داخلی – که با تکرار همان گزارهها، ولو با زبانی نرمتر، فضا را بهسوی التهاب و دوگانگی هدایت میکنند، یک خطای راهبردی است.
گزارش از امیر صفره



