به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مسعود براتی/// 1. مکانیزم ماشه برجام یکی از پدیدههای بینظیر در تاریخ روابط بینالملل است. چرا؟ به دلیل آنکه در تاریخ موردی را پیدا نخواهید کرد که به اسم سازوکار حل اختلاف (که نمایندگی از یک روند عادلانه رسیدگی به اختلافات میکند) روندی ناعادلانه و یکطرفه طراحی و مورد توافق قرار بگیرد. در مکانیزم ماشه برجام، اگر ایران بخواهد شکایت خود را تا حصول نتیجه دنبال کند، قطعنامههای قبلی شورای امنیت علیه ایران، باز میگردد. معنایش این است که ایران حق استفاده از این سازوکار ظاهرا حل کننده اختلاف را ندارد.
2. طرف دیگر قضیه این است که مکانیزم ماشه از ابتدا نه برای حل اختلافات بلکه اهرمی برای مدیریت رفتار ایران بوده که در این روزها به خوبی این موضوع روشن شده است. ایران که برایش عقلانی نیست این سازوکار را تا انتها استفاده کند، لذا طرف مقابل (غربیها) از آن استفاده خواهند کرد و تهدید استفاده از آن یک اهرمی است که برای مدیریت رفتار ایران آن را استفاده میکنند. همان واقعیتی که سعید جلیلی در سال ۱۳۹۴ در کمیسیون تخصصی برجام مجلس شورای اسلامی بیان کرد و البته گوشها به دلیل جو احساسی حاکم شنوا نبود.
3. روحانی و ظریف و همین آقای عراقچی در زمان بررسی برجام، چنین خطای بزرگی را حاشا میکردند. حتی در یک جایی ظریف گفته بود که این سازوکار اشتباه فهمیده شده و برای حفظ برجام است نه از بین رفتن برجام! او گفته بود: « اسنپ بک به معنی ضعف برجام نیست بلکه به معنای ادامه آن است ». اما با گذشت زمان مشخص شد که یا ایشان فهم غلط داشتند و یا عمدی برای متفاوت نشان دادن واقعیت داشتند. حالا از این طرف بام افتادهاند و فعال کردن مکانیسماسنپبک را از نگاه ایران معادل یک حمله نظامی میدانند. اگر این را برای تهدید طرف مقابل گفته باشند قابل قبول است اما اگر باورشان این باشد نگران کننده است.
4. یکی از دلایلی که بازگشت قطعنامهها اینقدر برای ایرانیها نگران کننده است، نه واقعیت قطعنامهها بلکه تصویر بزرگنمایی شده آن است. ریشه آن هم در دستآوردسازی تیم برجام برای برجام است. روحانی و ظریف و عراقچی برای آنکه برجام را در چشمان ایرانیها بزرگ کنند، اهمیت قطعنامههای سازمان ملل و خصوصا ابعاد تحریمی و امنیتی آن را آنقدر بالا بردند که لغو مشروط آنها در برجام را یک دست آورد بزرگ و غیرقابل اندازهگیری نشان دهند. حالا این بزرگنمایی مانند بومبرنگ در زمانی که رویکرد خودشان در دولت مستقر است، به صورتشان بازگشته است. این سنگینی که الان احساس میشود که واقعیت هم ندارد، ناشی از همان اغراقهایی است که در ایام پذیرش برجام و بعد از آن به عنوان دست آورد، انجام میشد.
5. اغراق بیش از اندازه اهمیت قطعنامهها در حوزه تحریم و امنیت به دلیل دستاوردهای ضعیف برجام در رفع واقعی و موثر تحریمهای آمریکا بود. تحریمهای اصلی که تحریمهای ثانویه و ریسک محور قوانین کنگره آمریکا است، در برجام نه لغو و نه تعلیق و نه متوقف شد. برای همین بعد از برجام روابط بانکی و دسترسی به منابع مالی عادی نشد. آقای سیف چند ماه بعد از اجرا شدن برجام در آمریکا گفت که در حوزه بانکی «تقریبا هیچ» نصیب ایران شده است. برای فرار از این نقص برجام، رو به بزرگنمایی لغو مشروط قطعنامهها آوردند.
6. قطعنامههای قبلی که علیه برنامه هستهای ایران توسط شورای سازمان ملل صادر شده است، ابعاد مشخصی دارد. اما در ایران به همان دلایل بالا که عرض شد، دربارهاش اغراق شده است. مثلا این که گفته شد که در قطعنامه ۱۹۲۹ سایه جنگ بر ایران حاکم شده است. استناد آنها به بند ۱۰ قطعنامه ۱۹۲۹ است که از عبارت همه «تمام اقدامات لازم» استفاده کرد است. با تفسیر این عبارت ادعا میکنند که سایه جنگ وجود دارد، چرا که تمام اقدامات میتواند شامل اقدامات نظامی هم باشد. این تفسیر بیسوادانه که نشان میدهد حداقل سواد حقوق بینالملل در تفسیر وجود ندارد، متوجه نیست که وقتی شورای امنیت ذیل بند ۴۱ اقدام به وضع محدودیت میکند، یعنی هیچ مجوزی برای استفاده از اقدامات نظامی که باید ذیل بند ۴۲ مجوز آن صادر شود، نداده است. جالب این است که همین موضوع در بند آخر مقدمه قطعنامه ۱۹۲۹ مورد تاکید قرار گرفته است و نوشته: « تأکید میکند که هیچچیز در این قطعنامه، کشورها را ملزم به اتخاذ تدابیر یا انجام اقداماتی فراتر از دامنهی این قطعنامه نمیکند؛ از جمله استفاده از زور یا تهدید به استفاده از زور»
7. از نظر تحریمهای قطعنامههای گذشته علیه ایران، آنچه که مهم است و نباید نادیده گرفته شود این است که تحریمها متمرکز بر افراد و نهادهای نظامی و هستهای بوده و بخشهای کلیدی اقتصادی از جمله سرمایهگذاری در صنعت نفت، فروش نفت و روابط بانکی و بانک مرکزی را شامل نمیشود. به عبارت دیگر گستره تحریمها در قطعنامهها بسیار بسیار کمتر از تحریمهای یکجانبه آمریکا است که در حال حاضر علیه ایران در حال اجرا است. این واقعیت را ریچارد نفیو نیز اخیرا اعتراف کرده است.
8. برخی میگویند که اگر بازگشت تحریمهای سازمان ملل در واقعیت اقتصادی اثری نداشته باشد، اما با فضای روانی که ایجاد میکند سبب شکلگیری انتظارات تورمی میشود. این حرف درست است مانند زمان بازگشت ترامپ که علیرغم آنکه پیشبینی میشد در واقعیت تحریم نتواند کاری کند و نتوانست هم کاری کند، اما به خاطر جو روانی سبب تغییر در قیمت دلار شد. در بررسی این نکته باید توجه داشته باشیم که عمده فضای روانی ایجاد شده، به فضاسازیهای اشتباه ایرانیها بازمیگردد. متاسفانه تیم حامی برجام در داخل ایران، برای دستآورد سازی خود و برجام به صورت غیرواقعی اهمیت قطعنامهها را بزرگ نمایی کردند. حتی بیان میکنند که اگر قعطنامهها بازگردد فروش نفت ایران نیز شدیدا کاهش مییابد. این همان حرفی بود که ظریف درباره بازگشت ترامپ به قدرت در صدا و سیما گفت. حرفی اشتباه اما به دلیل اعتمادی که جامعه به این افراد دارد، اثر میگذارد. ایراد اصلی به خودمان بازمیگردد. نکته مهم این است که این موضوع قابل تدبیر است. فضای روانی چیزی است که به آسانی و با یک برنامهریزی میشود مدیریتش کرد. در صورتی که بانک مرکزی و وزارت اقتصاد بخواهد و برنامهریزی کند، میتواند انتظارات تورمی را مدیریت کند و از اینکه مشکلات اقتصادی ایجاد شود، جلوگیری کند.



