تاریخ انتشار: چهارشنبه 1404/09/19 - 19:34
کد خبر: 550190

وقتی دنیا زیر پا می‌لرزد، فقط یک ستون می‌ماند: مادر،

مادران جنگ ۱۲ روزه؛ زنانی که ساکت سوختند تا خانه‌ها روشن بماند

مادران جنگ ۱۲ روزه؛ زنانی که ساکت سوختند تا خانه‌ها روشن بماند

در دل جنگ ۱۲ روزه، آن‌چه بیش از همه شکست، دیوارها نبود؛ دل‌هایی بود که نام‌شان در هیچ گزارش رسمی نیامد. این روایت زنانی است که زیر آوار جنگ نمردند، اما بخشی از خودشان را برای همیشه در آن ۱۲ روز جا گذاشتند؛ زنانی که هنوز نفس می‌کشند، زندگی می‌کنند، لبخند می‌زنند… اما هر لحظه با خاطره‌ای می‌جنگند که نمی‌گذارد به روزهای قبل از جنگ برگردند.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، جنگ همیشه با صدای انفجار شروع نمی‌شود.
گاهی با لرزش دست یک مادر شروع می‌شود…
وقتی جنگ ۱۲ روزه آغاز شد، هیچ‌کس به اندازه مادران معنای «شروع» را نفهمید.
برای سربازان آغاز جنگ در خط مقدم بود؛
اما برای مادران، آغاز در قلب‌شان بود.
در اولین رعد بمب، وقتی دهان کودک‌شان از ترس باز شد
و مادر مجبور شد وحشت خودش را در پستوی دل پنهان کند.
در آن ۱۲ روز، مادران جنگ دو بار می‌جنگیدند:
یک‌بار با دشمن بیرونی
و بار دیگر با دشمن درونی—ترس، دلهره، دلتنگی و بی‌پناهی.

روایت اول: مادرِ کودکی که گریه‌اش صدای جنگ را خاموش می‌کرد

مادر «آریا» می‌گفت:

«بمباران که شروع شد، آریا خودش را در آغوشم حلقه می‌کرد.
من می‌لرزیدم…
ولی مجبور بودم تظاهر کنم محکمم.
چون اگر من می‌لرزیدم، آریا فرو می‌ریخت.»
او از آن ۱۲ روز فقط یک تصویر در ذهنش مانده:
دستان کوچکی که از ترس، دور گردنش قفل می‌شدند.
می‌گفت:
«هر انفجاری که می‌شد، ناخودآگاه او را محکم‌تر می‌فشاردم.
می‌ترسیدم اگر دستم را شل کنم، جنگ بچه‌ام را از من بگیرد.»
هنوز بعد از سال‌ها، وقتی صدای رعد و برق می‌آید،
آریا با اینکه بزرگ شده،
ناخودآگاه به اتاق مادرش می‌رود…
و مادرش هم وانمود می‌کند که خودش نترسیده.

 روایت دوم: زنی که شوهرش شهید شد و خودش هنوز در روز پنجم جنگ گیر کرده

روز پنجم جنگ بود.
هنوز آسمان غرق دود.
در خانه‌ای کوچک، مادری جوان نشسته بود و برای شوهرش غذا گرم می‌کرد.
نه از سر امید…
از سر عادت.
چون نمی‌توانست باور کند همسرش دیگر برنمی‌گردد.
وقتی خبر شهادت را آوردند، بچه‌هایش خندیدند.
آن‌ها مفهوم مرگ را نمی‌فهمیدند.
فکر می‌کردند «بابا رفته مأموریت»
یا «بابا قهرمان شده».
اما زن…
در همان لحظه پیر شد.
او بعداً گفت:
«من همان روز پنجم جنگ ماندم.
زمان برای همه جلو رفت،
اما برای من در همان لحظه شکست.»
او هنوز لباس همسرش را نشسته نگه داشته.
می‌گوید:
«اگر بشویم، بوی روز آخرش می‌رود…
و من فقط همین بو را از جنگ نجات دادم.»

 روایت سوم: مادری که بعد از جنگ، تازه جنگ اصلی‌اش شروع شد

این زن سه بچه دارد.
در جنگ پدرشان را از دست داد.
بعد از آتش‌بس همه گفتند:
«الحمدلله جنگ تمام شد.»
اما برای او جنگ همان لحظه شروع شده بود.
جنگ با سؤال‌های بی‌پاسخ:
«مامان بابا کی میاد؟»
«چرا همه دوستام پدر دارن جز من؟»
«کی جای خالی رو پر می‌کنه؟»
جنگ با کمبودها:
جوراب، دفتر مشق، هزینه مدرسه…
جنگ با دلتنگی بچه‌ها:
هر بار که جلوی عکس پدر می‌ایستند
و می‌پرسند:
«مامان، بابا صدای منو می‌شنوه؟»
جنگ با تنهایی خودش:
یک مادر وقتی فرزندش گریه می‌کند
می‌تواند بچه‌اش را آرام کند،
اما وقتی دل خودش شکسته
نمی‌داند دستش را کجا بگذارد
که دردش کمتر شود.

روایت چهارم: مادری که خانه‌اش ویران شد اما مجبور شد قوی بماند

در روز هشتم جنگ،
خانه‌ای که سال‌ها با عشق ساخته شده بود،
در چند ثانیه فرو ریخت.
مادر «زهرا» دخترش را از زیر آوار بیرون کشید.
اما هنوز که هنوز است
وقتی چشم‌های بچه‌اش را نگاه می‌کند،
تصویر آن دقایق از ذهنش نمی‌رود.
او مدام می‌گوید:
«بعد از آوار… من دیگر همانی نیستم که بودم.»
شب‌ها کابوس می‌بیند:
آوار فرو می‌ریزد
دخترش فریاد می‌زند
و او دوباره از خواب می‌پرد
درحالی‌که قلبش دارد از سینه بیرون می‌زند.
ولی صبح که می‌شود،
لبخند می‌زند
چون مادر است
و مادر باید وانمود کند
دنیا امن است.

زنانی که مادر بودند… اما تبدیل شدند به سنگر

در آن ۱۲ روز، مادران تبدیل شدند به سنگرهایی که هیچ نقشه‌برداری ثبتشان نکرد.
سنگرهایی که نه سیم‌خاردار داشت،
نه پوتین،
نه اسلحه…
ولی استقامت‌شان بیشتر از هر خاکریز بود.
این زنان:

با آغوششان، جان بچه‌ها را نجات دادند

با اشکشان، دردهای پنهان را شستند

با نان خشک و آب سرد، خانواده را سرپا نگه داشتند

و با قلبشان جنگ را ادامه دادند

در حالی که هیچ‌کس ندید
شب‌ها که بچه‌ها خواب بودند
آن‌ها خودشان در تنهایی فرو می‌ریختند.
مادر بودن یعنی همین:
با چهره‌ای آرام بایستی،
درحالی‌که روح‌ات زیر بار جنگ خم شده.

اما در هیاهوی تبریک‌های روز مادر، میان گل‌ها، جشن‌ها و عکس‌های رنگی، همیشه یک سایه سنگین هست؛ جای خالی فرزندانی که دیگر نیستند تا مادرشان را در آغوش بگیرند. برای بسیاری از مادران این سرزمین، روز مادر نه روز هدیه است و نه روز شمع روشن‌کردن. روز مادر یعنی ایستادن کنار قابی که به‌جای آغوش، تنها بوی سرد شیشه می‌دهد.

مادرانی هستند که هر سال، همان لباس قدیمیِ روزهای خوش را از کمد بیرون می‌آورند، دستی روی چین‌هایش می‌کشند و زیر لب می‌گویند: «کاش یک بار دیگر ببینمت...»
مادرانی که روی تخت، کنار بالشی می‌نشینند که سال‌ها پیش سر نوجوان‌شان روی آن می‌خوابید؛ و با انگشت، مرز سکوت اتاق را دنبال می‌کنند. سکوتی که شبیه شب‌های جنگ است؛ عمیق، سنگین، بی‌رحم.

در روز مادر، خیلی‌ها گل می‌گیرند، خیلی‌ها لبخند می‌زنند؛
اما این مادران…
این مادران تنها یک آرزو دارند:
صدای قدم‌های پسری که برای دفاع رفت و دیگر برنگشت.
انگار هر سال در چنین روزی، نبودن او تیزتر می‌شود. قاب عکس، مثل پنجره‌ای است که به زندگی‌ای نگاه می‌کند که نصفه‌مانده.
مادر با خودش می‌گوید:
«اگر بود… امروز چطور دستم را می‌بوسید؟
اگر بود… چه می‌نوشت، چه می‌خرید، چه می‌گفت؟»
اما «اگر»ها، جنگ را برنمی‌گردانند
و «کاش»ها، شهید را زنده نمی‌کنند.
برای این مادران، روز مادر جشن نیست؛
روزی است که داغِ نبودن، دوباره از نو شعله می‌کشد.
روزی است که مادر دست روی دلش می‌گذارد و می‌گوید:
«همه تبریک‌ها برای من…
اما بهترین تبریک، همان بود که دیگر نمی‌آید.»

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
معرفی کسب و کارها
هشدار نسبت به افزایش یائسگی زودرس
گرامیداشت «روز زن» با حضور رئیس جمهور
تقدیر از ۷۷ پژوهشگر و فناور در جشنواره هفته پژوهش دانشگاه تهران
اکران ۱۵۱ سازه شهری در پایتخت برای روز زن و میلاد حضرت زهرا (س)
توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر شرط اصلی پیشرفت کشور است
عینک‌های هوش مصنوعی چین وارد مرحله کاربردی شدند
آزادی ۲۵ نفر از زندانیان زن به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)
«آخرین نامه»؛ روایتی انسانی از چالش‌های کمتر دیده‌شده خودکشی در نوزدهمین جشنواره سینماحقیقت
دو مستند اجتماعی خاتم مدیا در جشنواره سینماحقیقت؛ نگاهی به پدیده خودکشی!
«آخرین نامه»؛ روایتی انسانی از چالش‌های کمتر دیده‌شده خودکشی در نوزدهمین جشنواره سینماحقیقت
بهترین مدل‌های جادستمال کاغذی برای خانه، دستشویی و محل کار
راهنمای چاپ مجله و نشریه از ابتدا تا پایان
سبک زندگی مینیمال: چگونه با کمتر داشتن، بیشتر زندگی کنیم؟
انقلاب در فروش یا ورشکستگی خاموش؟ انتخاب با شماست
بهترین روش برآورد قیمت کناف قبل از بازدید حضوری
مزایا و معایب کارآفرینی در ایران که قبل شروع باید بدانید
صرفه‌جویی واقعی در هزینه سوخت: اکتان بوستر یا بنزین سوپر ۶۵ تومنی؟
بهترین متریال‌ها برای تولید درب ضد سرقت لوکس
بیماری‌های قلبی عروقی (قاتل خاموش شما) | هر آنچه باید برای نجات قلبتان بدانید
معرفی و دانلود کتاب دایره اول
ایمن ترین درب ضد سرقت برای خانه شما کدام است؟ راهنمایی جامع برای انتخابی مطمئن
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر و شکست سنگین از ایران، چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟





مشاهده نتایج
go to top