به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حمیدرضا فرخی نژاد/// این نقل را اولین بار از دکتر شفیعی کدکنی شنیدم که زمانی در دانشگاه تهران یک فرد معلوم الحال، علم تاریخ را به سخره گرفت و موجب قهر علامه محمد قزوینی از دانشگاه تهران شد. آنجا بود که دکتر شفیعی کدکنی عبارت تاریخ نادانی ما را به کار بردند و از این سطح بی اهمیتی ما نسبت به تاریخ گله کردند. امروز که در دانشگاه تهران قدم میزدم ناخوداگاه این جمله دکتر شفیعی کدکنی بارها در ذهنم تکرار شد. امروز 9 دی 1404، عدم اهمیت به تاریخ صرفا محدود به نادیده گرفتن آن نبود، ذهنیت تاریخی کوتاه مدت ما هم در این امر اثرگذار بود.
درست چندماه پیش، در حین مذاکرات ایران و آمریکا، کشور ما مورد هجوم بیگانگان قرار گرفت و افراد زیادی از هموطنانمان، از استاد دانشگاه گرفته تا ورزشکار، از فرمانده نظامی تا زنان و کودکان، به خاک و خون افتادند. صنعت هستهای ما طعمه بمبهای آمریکایی شد و مردم کشورمان بدست وحشیترین قوم تاریخ بشر به شهادت رسیدند. این گمان میرفت که دانشجویان، 16 آذر 1332 و شهادت دانشجویان در آن سال را فراموش کرده باشند و یا درباب نظم دوگانه بینالملل و بازیگری قدرتهای منطقه در ایجاد آشوب نظری واحد نداشته باشند، اما هرگز این گمان نمیرفت که تهدیدهای دشمنان تا دندان مسلح را به این سرعت فراموش کنند.
در این مدت، تورم افسار گسیخته، ناترازی بانکها، رکود اقتصادی، رشد نرخ ارز، فعالسازی مکانیسم ماشه توسط کشورهای اروپایی و تحریمهای فلج کننده غرب همگی این انتظار را ایجاد کرده بودند که به زودی موج نارضایتیهای مردمی درباب مسائل اقتصادی ایجاد خواهد شد. و این قابل پیشبینی بود و اعتراض به گرانیها کاملا معقول بنظر میرسید. تلخ است ذکر این نکته که ما عقلانیت در اعتراضات را در کوچه و بازار دیدیم و در دانشگاه ندیدیم. جایی که برخی دانشجویان هرچند اندک، شعارهایی همسو با دشمنان ایران سر دادند و با همراهی با سلطهگران در صدد آشوب و جنگ داخلی برآمدند.
برایم سوال بود ملتی که تا دیروز زخمهای استکبار را چشیده بودند، امروز چگونه به این سرعت هدف دشمنانشان را فراموش کردند؟ شاید آن حرف استادم اینجا بسیار به کار بیاید که مهمترین عبرت تاریخ آنست که بشر هیچوقت از تاریخ عبرت نمیگیرد. اما انگار بحث ما ایرانیان و تاریخ کمی پیچیدهتر است. تاریخ در بطن خود، همیشه توانسته است دیوها را فرشته و فرشتگان را دیو جلوه دهد. اکثریت مردم در اینجا تحلیلهای تقلیلگرا و تواریخ تک کلمهای را بیشتر میپسندند و آنها را بیشتر باور میکنند و آن چیزی که نمیدانند و نمیخوانند و باور نمیکنند خود تاریخ است. حقیقت اینست که ما تا تاریخ خودمان را ندانیم، هویت خودمان را نیز نخواهیم شناخت و هنگام مواجهه با بحرانها، تصمیمی منطقی نمیتوانیم گرفت. تاریخ را باید آنگونه که هست ببینیم و در ذهن بسپاریم نه آنگونه که تقلیل میدهند بخوانیم و فراموش کنیم.



