به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» ،او در گفت وگویی گفته است :در هنگام جنگ، بارزترین خصیصه ادبیات متعهد ما برانگیزانندگی بود. چیزی که امروز به آن ادبیات تبلیغی هم گفته میشود، گرچه من با این اصطلاح موافق نیستم اما این طبیعی است که در میدان جنگ هر دو طرف رجز بخوانند و برای برانگیختن روحیه و شجاعت در رزمندگان و مردم پشت جبهه حماسهسرایی کنند. در میدان جنگ هیچ سلاحی ویرانگرتر از ایجاد یأس و نومیدی نیست لذا ممنون ادیبانی هستیم که در آن روزهای تنهایی ملت ما، از ایمان و شجاعت ایرانیها گفتند و امید به پیروزی را در آنان زنده نگه داشتند. البته در کنار این شاخه از ادبیات، گروهی نیز برعکس آنان، مدام از مصائب و ویرانگریهای جنگ میگفتند و ستایشگر صلح بودند. هر چند حرف درستی بود ولی چون در غیر زمان خود گفته میشد، دستگاههای تبلیغاتی دشمن نیز از آن استقبال میکردند.
وی درادامه گفته است :طبعاً در فضای حماسی آن روز کشور این گونه ادبیات مخاطبان زیادی نداشت و چون برخلاف مسیر آب بود انگ «ضد جنگ» به خود میگرفت.اما با پایان غیرمنتظره جنگ و اتفاقاتی که در ذهن و باور مسئولان اجرایی کشور افتاد، ارزشها و افتخارات جنگ مورد تردید قرار گرفت و این تردید در اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد تبدیل به هجمه علیه آن ارزشها شد. طبیعتاً این نگاه بیش از همه در ادبیات خودنمایی کرد.
در این سالها در داستانهایمان دیگر شاهد حماسهها و ایثارها نیستیم بلکه به تأسی و تقلید از نویسندگان در تبعید آلمان، خواننده داستانهای انسانهای پشیمان جنگ هستیم. انسانهای آرمان باخته و تحقیر شده که شرمنده نسل بعد و فرزندان خوداند. متأسفانه این نگاه در سینما هم کم و بیش تسری یافت در حالی که جریان نویسندگان در تبعید آلمان، به جنگی اعتراض داشتند که آتشش را کشور خودشان برافروخته و دنیایی را به خاک سیاه نشانده بود، نه کشوری که مورد تعدی دشمن قرار گرفته و باید از خود دفاع کند!