پيگيري تخلفات شهرداري تهران در سالهاي 75-77 جنجالهاي زيادي را در كشور به وجود آورد. سردار نقدي رئيس وقت حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي به عنوان ضابط قضايي پرونده شهردار تهران حضور داشت. هواداران
غلامحسين كرباسچي در آن سالها حملات زيادي به سردار نقدي كردند و او با اصرار هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي در دادگاه نظامي محاكمه شد كه دادگاه تجديد نظر حكم برائت او را داد. غلامحسين الهام وكيل نقدي در دادگاه نظامي بود. نقدي همچنين از فائزه هاشمي به دليل درج اخبار جعلي در روزنامه زن شكايت كرد. آنچه در ادامه ميخوانيد گفت و گويي است كه در سال 77 پس از صدور حكم بدوي غلامحسين كرباسچي، با محمدرضا نقدي انجام شده است. كرباسچي در دادگاه بدوي به 5 سال حبس و 60 ضربه شلاق تعليقي و 10 سال انفصال از خدمات دولتي محكوم شده بود. اين مصاحبه در ويژه نامه روزنامه ايران به چاپ رسيد.
اگر ممكن است بفرماييد نظرتان در مورد حكم صادره روي پرونده شهردار معلق تهران چيست؟
الآن براي اظهار نظر بنده خيلي زود است. آنچه تا به حال مطرح شده فقط چند درصدي از اتهامات بوده است و بخش اعظم پرونده هنوز مفتوح است. هروقت رسيدگي شد، امكان اظهارنظر هم وجود خواهد داشت. همانطور كه قاضي محترم به پارهاي موارد اشاره فرمودند بخشهايي از پرونده مفتوح است و معني مفتوح بودن هم آن نيست كه متهم در دادگاه گفت كه پرونده شصت ميليون نفر هم مفتوح است. بلكه معني مفتوح بودن اين است كه گردشكار قضايي به قاضي ارجاع شده است و رسيدگي به آن و صدور حكم الزام قانوني دارد.
ولي بعضي مطبوعات مدعي هستند كه اكثر مردم با محكوميت وي مخالفند.
اين ترفند تبليغاتي است. اين روزها همه خودشان را سخنگوي مردم كردهاند.
به چه دليل اينها حرف مردم نيست. بعضيها با نام و نشان مقاله نوشته اند؟
اگر حرف دل مردم بود، جاهاي ديگري هم براي ابراز اين نظر وجود داشت. نه فقط بعضي مطبوعات با مواضع از پيش تعيين شده كه هيچ حرف حقي به گوششان نمي رود. شما ببينيد قبل از دستگيري، بعد از دستگيري، بعد از آزادي، قبل از محاكمه، بعد از محاكمه، چه جنجالهايي شد، چه تيترهاي درشتي براي تحريك و به ميدان كشيدن مردم به بهانههاي مختلف زده شد؟ چه اطلاعيههايي و دعوتنامههايي صادر شد؟ ولي هيچكس نيامد. اين همه جنجال و تبليغ و حمايتها اگر براي يك موضوع مورد علاقه مردم ميشد در تهران كمتر از صد هزار نفر نميآمدند. مثلاً در همين قضيه طالبان، دانشجويان بيسر و صدا چند اطلاعيه كوچك در گوشه و كنار مطبوعات چاپ كردند. هزاران نفر در چند نوبت آمدند بدون آنكه كسي وسيلهاي تدارك ديده باشد. خودشان جمع شدند و اعتراض خودشان را اعلام كردند. چرا؟ چون موضوع مسئله مورد علاقه مردم است. اما مثلاً براي حضور در ملاقات با متهم اطلاعيههاي بلند بالايي با هزينههاي گزاف در صفحات اول روزنامهها و نشريات چاپ شد. به جز تعداد اندكي دوستان و آشنايان كسي حاضر نشد و تعداد حاضرين از تعداد گروههايي كه اعلام حمايت كرده بودند، كمتر بود.
بعد آمدند نگارخانه گذاشتند و اوج حضور گسترده مردمي در حمايت از متهم اين بود كه روزي كه خودش هم براي بازديد آمد 29 نفر بازديد كننده در محل آمده بودند. بقيه ساعتها هم در نگارخانهها پرنده پر نميزد. يعني اينقدر حضور كم بود كه ميشود گفت تعطيل بودند. آن وقت يك روزنامه تيتر ميزند «كرباسچي بود و مردم». اگر 29 نفر كه اغلب دوستان و آشنايان هستند حضور گسترده مردمي است اين تيتر درست است. والا اين تيترها را چه ميشود ناميد به جز ترفند تبليغاتي و اغواي مردم؟ شما ببينيد نمايشگاه آثار هنري خودش به اندازه كافي جذابيت دارد كه مردم بيايند تماشا ولي در حد روزهاي معمولي هم نميآيند. چرا؟ چون بر خلاف تبليغاتي كه به نام مردم ميكنند نظر مردم دفاع از كساني كه حق و مالشان را خوردهاند، نيست.
به اعتقاد عدهاي اينها خدمات زيادي كردند و بسياري اينها را سمبل سازندگي ناميدهاند؟
اولين بار رسانههاي صهيونيستي اينها را سمبل سازندگي ناميدند. همان رسانههايي كه به اندازه سر سوزن هم به سازندگي كشور ما راضي نيستند. حالا چطور دلشان اينطور براي سازندگي ميتپد و از اينها به عنوان سمبل سازندگي ايران دفاع ميكنند؟ معمايي است كه حل آن را بر عهده خود شما ميگذارم. واقعاً اسرائيل غاصب و امريكا كه حاضر نيستند يك آجر روي آجر سازندگي گذاشته شود. چرا اينها را سمبل سازندگي ميخوانند و از آنها دفاع ميكنند؟
امريكاييها براي اينكه خط لوله گاز فلان كشور از ايران رد نشود وزير خارجهشان را از آن طرف دنيا به يك سفر دورهاي طولاني در همه كشورهاي منطقه ميفرستند و به كشورهاي منطقه باج و سرانه ميدهند و آنها را وادار ميكنند لوله ها را از جاهاي دورتر و سختتر بگذرانند تا مبادا از اجاره ترانزيت اين گاز پولي هم نصيب كشور ما شود و سازندگي و رونق در ايران ايجاد شود. اينها كه اينقدر با پيشرفت ما مخالفند چطور در دستگيري اين آقايان براي سازندگي نوحهسرايي ميكنند و براي اينكه اين دستگيريها موجب توقف سازندگي در ايران ميشود دل ميسوزانند؟ اين را خودتان حلاجي كنيد. اما اگر كسي كه از خوديها بخواهد اينها را سمبل سازندگي معرفي كند بزرگترين ظلم را در حق ملت ايران و تلاشگران سازندگي كشور كرده است. در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي تحولات چشمگيري در عرصه سازندگي كشور ايجاد شده است كه عمران شهري كوچكترين بخش آنست و عمران شهري هم فقط مربوط به تهران نيست بلكه همه شهرها متحول شدهاند.
خيليها هم به اين خلافكاريها كه شده معترفند ولي ميگويند صرفنظر از خلافكاريها به خاطر مديريت برجسته بايد ستايش كرد؟
آقايي كه بيخ گوش خودش را هم نميتوانسته كنترل كند چه مدير موفقي است؟ شما ببينيد دو بازرس ويژه نصب ميكند براي خودش يكي پس از ديگري با برداشتهاي كلان از بيتالمال فرار ميكنند. يكي به لندن ميگريزد ديگري به سنگاپور. شما ميدانيد بازرس ويژه يعني چشم يك مدير؟ وقتي يك مدير دو تا بازرس ويژهاش پشت سر هم به خارج فرار كنند، چه مديريتي دارد. مگر اينكه مدعي باشيم خودش دستور داده فرار كنند تا حقايق پروندهاش برملا نشود كه اين موضوع ديگري است. آيا مديري كه در طول 5/1سال از 75 الي 76 نيمي از مديران بلاواسطهاش به خاطر فساد اخلاقي و فساد مالي در دادگاههايي با قضات مختلف محاكمه و محكوم ميشوند يعني در اولين قدم كار مديريت كه گزينش عناصر صالح و خادم مردم است اينطور ميلنگد اين كجايش مديريت برجسته است؟ كسي كه پس از يك مديريت طولاني 8ساله هنوز نتوانسته يك طرح جامع براي شهر درست كند و كاربري زمينها را به روزمرگي كشانده و خسارات سنگيني را از اين جهت بر ملت وارد آورده و صدها و هزاران ميليارد ثروت باد آورده نصيب عده معدودي كرده اين موفق است؟ اگر افراد كماطلاع از چند و چون كار، چنين حرفي بزنند بحثي نيست، نميدانند. اما از مسئول و مطلع چنين ادعايي پذيرفته نيست. اول بايد معلوم كنيم از لحاظ علمي مدير موفق چه كسي است؟ اساساً بايد معلوم شود تعريف ما از مديريت برجسته چيست؟ الگوي مديريت كيست؟ ظاهراً در نظام ما قرار است شهيد رجايي الگوي مديريت باشد، به همين علت هم هفته دولت را سالگرد شهادت ايشان قرار دادهاند. اگر اينچنين است پس اينها چه ميگويند؟ شهيد رجايي وقتي دفتر كارش را كه در اثر حوادث و درگيريهاي انقلاب قدري خراب شده بود رئيس دفترش آنجا را كاغذ ديواري ساده كرد آن رئيس دفتر را توبيخ كرد و گفت با اجازه چه كسي اين كار را كردهاي؟ بعد هم نصف هزينه را خودشان پرداختند و نصف ديگر را هم به گردن رئيس دفتر گذاشتند تا ديگر از اين كارها نكند.
اين آقا با وجود اينكه دفتر كار براي خودش و معاونين داشت و ساختماني مجلل در اختيار داشت، دستور ميدهد كه ساختمان ديگري به عنوان دفتر مخصوص شهرداري براي استقرار شهردار و مشاورين و معاونين و دفاتر مربوط بنا كنند كه از حيث تشريفات و تجملات و اسرافكاري پس از انقلاب بينظير است. از پوششهاي مرمرين ديوارها تا دستگيرههاي دربها، از سنگهاي گرانيت گرانقيمت تا مبلهاي مدل لويي چندم و چندم و فرشهاي آنچناني و لوسترها و كاشيهاي بسيار گرانقيمت و همهچيز در اوج ولخرجي و تشريفات. به جز قيمت زمين، قريب به دو ميليارد تومان براي دفتر مخصوص ايشان خرج ميكنند. آن هم نه دوميلياردتومان سال77 دو ميلياردتومان سالهاي 72 و 73 و در سال74 كه ساختمان تمام ميشود آنقدر تجملاتي و تشريفاتي بوده كه بجز ملاقاتي كه با شهردار كويت در اين ساختمان ميشود، جرأت نميكنند آن را استفاده كنند كه مبادا سر و صداي مردم و مطبوعات از اين ريخت و پاشها بلند شود. به ديگران هم تعارف ميكنند كه بيايند از اينجا استفاده كنند، هيچ مسئولي حاضر نميشود چون ميدانند كه متهم به طاغوتيگري ميشود. به اين ترتيب ميلياردها ثروت مردم كه بايد براي اشتغال جوانان و خدمات شهر و بهبود معيشت مردم هزينه ميشد سه سال است بدون استفاده خاك ميخورد و بلااستفاده مانده است.
آدرس، خيابان بهشت در جنوب پارك شهر تهران جنب ساختمان شهرداري تشريف ببريد تماشا كنيد. اينها كدامش سيره مديريت صحيح و موفق است؟ به خاطر روشن بودن چند لامپ اضافي مسئولين بيت و دفتر را تنبيه كردن و بخاطر رنگآميزي دفتر كار نخست وزير، رئيس دفتر را تنبيه كردن و يا دستور ساختن ساختمان چند ميلياردي و بلااستفاده گذاشتن؟
مثال خيلي خوبي خود متهم در دادگاه زد كه خوبست ذكر شود.
وقتي سؤال شد كه چرا به فلان معاونت يكصد ميليون تومان بلاعوض و هديه دادهاي گفت اين آقا خدمتهايي كرده كه بايد او را طلا بگيرند. بعد هم اضافه كرد كه اين آقاي معاون در زمان شهيد رجايي 16 هزار مدرسه ساخته است و در زمان شهرداري من همه پلهاي تهران را او ساخته است. فرض كنيم اين حرفهاي متهم راست است. اين فردي كه 16 هزار مدرسه در ظرف مدت كوتاه دولت شهيدرجايي آن هم نه در تهران بلكه در نقاط دور و نزديك ساخته كه قطعاً مديريت در آن ايام با وجود از همپاشيدگي ادارات و با توجه به پراكندگي در سطح كشور خيلي سختتر از يك كار متمركز است بپرسيد صدميليون كه هيچ صدهزارتومان هم اضافه بر حقوق و مزاياي معمولي از شهيد رجايي گرفته است؟ مطمئناً خير. چون مديريت برجسته شهيد رجايي در اين بود كه بتواند زيردستان را با توجه دادن به معنويت و كار براي خدا و يادآوري اينكه همه مديون مردم هستيم و بايد براي آنها بيمنت خدمت كنيم به كار و تلاش تشويق كند تا حدي كه از جانشان مايه بگذارند و بدون تحميل هزينههاي اضافي به مردم خدمت كنند.
مديري كه ميتواند با بدون تحميل كمترين هزينه اضافي بر مردم، زيردستان خودش را به كارهاي فوقالعاده وا دارد و از آنان خدمتگزاراني صادق و بيمنت براي مردم بسازد مدير برجسته است نه مديري كه عرضه دميدن انگيزههاي والا در افرادش نداشته باشد و با تحميل هزينههاي سنگين به مردم مرتب متوسل به پخش پول و سكه و زمين به يك عده قليل شود تا از او تمكين كنند و تورم و گرانياش هم بر دوش توده مردم بيفتد.
مديريت برجسته آن است كه در جنگ ديديم در چشم به هم زدني كمتر از دو ماه زير شديدترين آتش سنگين هوايي و زميني دشمن، پل بزرگ بعثت با ابتكار و خلاقيت روي رودخانه خروشان و با عرض قريب 5/1 كيلومتري زده شد كه در تاريخ جنگها بينظير بود. سازندگان آن چقدر پاداش گرفتند؟ اين مديريتي بودكه مورد تأييد امام خميني(ره) قرار گرفت و در سال 67 خطاب به بسيج فرمودند كه: «شما در جنگ تحميلي نشان داديد كه با مديريت صحيح و خوب مي توان اسلام را فاتح جهان نمود.» البته منظور اين نيست كه هيچ تشويقي در كار نباشد به هرحال هركسي ظرفيتي دارد ولي اين اشرافيگريها و ولخرجيها كجا و مديريت موفق و برجسته كجا؟
اما امروز با سال 59 و 60 فرق دارد، اگر شهيد رجايي هم بود شايد اين طور ميكرد؟
ساده زيستي مديران دستور هميشگي اسلام است و سال 60 و 70 و80 در اين رابطه فرق نمي كند. رجايي هم اگر الآن بود همان طور زندگي ميكرد و اگر هم نمي كرد ديگر رجايي نبود و اين قداستي كه دارد نداشت.
اصلاً درمنطق اسلامي كسي كه زندگي اشرافي برگزيد ديگر صلاحيت مديريت جامعه را ندارد و حق ندارد براي مردم تصميم بگيرد.
امام خميني (ره) ميفرمايند: خواهش مي كنم خوب دقت كنيد نكته ظريفي است امام ميفرمايند: «ادامه يك انقلاب در يك امري است كه به نظر ميرسد در رأس امور واقع است و او اين كه دولت، مجلس و كساني كه در ارتش و سپاه و همه اينها از طبقه متوسط و مادون متوسط باشند. اساس سلطهاي كه بر كشورها و بركشور ما از طرف غير واقع شده است، افراد مرفه و كساني كه سرمايههاي بزرگ داشتهاند يا قدرت براي خودش و حيثيت براي خودش در دست داشته است» اين گفته امام(ره) است كه در جلد 16 صحيفه نور صفحه 30 ضبط شده است بعد هم مفصل توضيح ميدهند وقتي اين طور آدمها روي كار بيايند كم كم بيگانه و استعمارگرهاي خارجي را هم مي آورند و حالتهاي نفساني كه منجر به اين حركت ارتجاعي براي برگرداندن استكبار به كشور ميشود را توضيح ميفرمايند ظاهراً صحبت هم به مناسبت همين هفته دولت است و با هيأت دولت است.
چرا با آمدن افراد تجملپرست و اشرافيصفت در رأس مديريتها كار خراب ميشود؟ معلوم است چون آن آقا درد مردم را ديگر نميفهمد.
درد مردم اين است كه بوي گند جوي آب كوچه آزارشان مي دهد. او مي آيد با تخلفات عديده از قانون و توسل به قاچاق كالا و نقض مقررات تربيت بدني و گمرك و هزينهكردن چندصدهزار دلار ارز كشور آن هم در شرايط اقتصادي كشور از امريكا وسايل پاتيناژ ميآورد و يك ميليارد تومان هم براي ساختمان آن هزينه ميكند. مردم دردشان اين است كه يك ساعت منتظر آمدن اتوبوس نمانند بعد هم وقتي اتوبوس از راه ميرسد آن طور در آن جمعيت پرس نشوند. آقا مي رود در ونك و شميران استخر سرپوشيده ميسازد كه سقفش با برق باز و بسته شود كه روزها آفتاب اذيتشان نكند و شبها هم بتوانند از شنا زير ستارگان و نور مهتاب لذت ببرند. با سونا و آبشار و چه چيزهاي ديگر كه جماعت زراندوزان مترفين بيايند كيف كنند و مردم هم در اتوبوسها سوناي بخار بگيرند البته با بوي عرق. مردم از مدرسه سهشيفته و دوشيفته مينالند تا جايي كه رهبر انقلاب رأساً دخالت ميكنند و از وجوهات يا اعتبارات ديگري كه دارند براي حل اين مشكل مردم به آموزش و پرورش كمك مي كنند. اين آقا ميرود صدها ميليون سرمايه مردم را معطل ميكند و در اختيار يك سرمايهدار آنچناني ميگذارد و روي آن هم به او پول گزافي ميدهد و امتيازهاي غيرقانوني ديگر تا ميدان اسبدواني درست كند كه اگر خيري هم دارد به 200-300 نفر از صاحبان پول و قدرت برسد و اسبهاي 6-5 ميليون توماني خودشان را آنجا نگه دارند مبادا اسبها بچايند. با اين پولها چند تا از آن باقلافروشهايي كه يكيشان چندوقت پيش در حين فرار از دست مأموران سدمعبر شهرداري سرش به پل خورد و كشته شد را ميشد شغل آبرومندانه داد و زندگيشان را سامان داد.
چند مورد از اين اسرافكاريها را ميخواهيد مثال بزنم. اگر بخواهم بگويم چندساعتي طول ميكشد آيا واقعاً اينها را نشنيدهايد؟
در شرايطي كه مشكل مسكن مسئله حاد بسياري از جوانان است و خيلي جوانها براي وام مختصري جهت ازدواج و تأمين وسايل اوليه زندگي در تنگنا هستند و شهر از لحاظ بسياري امكانات اوليه خدمات شهري كمبود جدي دارد و همه كمبود اعتبارات را دليل ميآورند كه در ستونهاي مردمي همه روزنامه ها كمبودها منعكس است وقتي كسي وارد فضاي اشرافيگري مي شودديگر اولويت او با اولويت مردم فرق اساسي دارد.
وقتي مسئولي خانه چندصدميليون توماني شخصي با سوناي اختصاصي براي خودش ميسازد ديگر صلاحيت تصميمگيري براي مردمي كه گرفتار حوائج روزانهاند را ندارد و اين يك مدير شكستخورده است نه يك مدير موفق. حالا اگر اينها را از مال حرام تدارك ديده باشد كه متأسفانه اغلب هم همين طور است ديگر صلاحيت شهروند معمولي را هم ندارد بايد برود به نزد قاضي حساب پس بدهد. خدا را بايد هزار بار شكر كنيم كه دولت عزيز بالاخره تصميم ارزشي و انقلابي خودش را گرفت و با اعلام استراتژي ارجحيت عدالت اجتماعي بر توسعه كه همان استراتژي اصيل اداره نظام ما در راستاي خواست امام و شهيدان است ميدان را به روي اين گونه بيبندو باريها كه از معدود مديران متخلف سر زده است بست و جا دارد كه همه از اين هديه بزرگ دولت جمهوري اسلامي به ملت ايران تشكر كنيم و اقدامات ما هم كه با اين عناصر متخلف برخورد شده است در راستاي همين سياست خوب نظام و دولت است. اسلام اجازه نمي دهد كه سرمايههاي ملت را خرج تشريفات و تجملات و ريختوپاشهاي غيرضروري كنيم. از يك طرف فقير بتراشيم و از طرف ديگر شيشه بنزمان را پائين بكشيم چند تومان پول كف دست همان فقيري بگذاريم كه خودمان ساختهايم. اين مردمي بودن نيست كه خودمان هر شب كباب بخوريم سالي يك بار هم به كارگرها بدهيم كه حسرت آن را تا سال ديگر به دل داشته باشند. اگر راست مي گوييم مثل آنها زندگي كنيم. وقتي دم از شهيد رجايي مي زنيم بهتر است عمل خودمان را هم با معيارهاي شهيد رجايي محك بزنيم فقط حرف نباشد. اگر شهيد رجايي مي شنيد كه مدير زيردستش خانه با زيربناي 1500متري لوكس در گرانقيمتترين نقطه شهر آن هم با امكانات بيتالمال براي خودش ساخته است و در آن سكني گزيده با اين مدير چه ميكرد؟ حمايت ميكرد يا او را همان روز اخراج ميكرد. اگر شهيد رجايي ميشنيد كه يك مدير مثل خلفاي جور كيسه مخمل پر از سكه طلا از پول بيتالمال براي رئيس دفتر اين و آن فرستاده. با اين آقاي مدير چه ميكرد؟ توي سرش ميزد يا او را بالا ميبرد و تقدير ميكرد؟ اگر شهيد رجايي ميفهميد يك مدير با تباني تنها در يك پروژه به يك سرمايهدار معلومالحال بدون هيچ سرمايهگذاري سيزده ميليارد تومان سود بادآورده رسانده است با اين معامله چه ميكرد؟
اگر شهيد رجايي گزارش مستند دريافت ميكرد كه در شرايطي كه دولت در سال 76 سي هزار تومان به كارمندان عيدي ميداد و به خاطر كمي مبلغ متواضعانه عذرخواهي ميكرد، آقاي شهردار چكهاي 5/1 ميليون توماني ميكشد و به متخلفاني كه تمام سال 76 كاري نكردهاند و به خاطر تخلفات عديده تحت تعقيب و پيگرد قانوني بودهاند، پاداشهاي 5/1 ميليون توماني ميدهد آن شهردار را چه ميكرد؟
اگر ايشان ميفهميد كه شهردارش 60 سكه بهار آزادي به بالادست خودش آن هم از بيتالمال هديه داده است، راجع به آن شهردار و آن بالادستي كه سكهها را گرفته است چه تصميمي ميگرفت؟
شهيد رجايي سمبل سادهزيستي و سختگيري در بيتالمال، مطيع محض ولايت فقيه و متعبد محض در مقابل اسلام و فقاهت، عاشق به حزبالله و متنفر از امريكا و منافقين و مظهر ظلم ستيزي و استكبارستيزي بود و هر كسي ميخواهد از رجايي حرف بزند خود را با اين ملاكها بسنجد.
اجازه بفرماييد اين موضوع را رها كنيم. مسئله شكنجه چيست؟
من از نحوه رفتار با كساني كه در اوين و جاهاي ديگر در اختيار ساير دستگاهها بودهاند،اطلاعي ندارم تا آنچه را گفتهاند نظر دهم ولي آنچه در بازداشتگاههاي ناجا و حفاظت بوده را شنيدهايد چه گفتهاند. گرفتن كمربند در بدو ورود زنداني براي اينكه خودكشي نكند، اجراي حد و تعزير شرعي متهمين كه با حكم دادگاه بايد شلاق ميخوردند در محوطه زندان،كمبود تعداد نخود و لوبيا در آش زندان، نبودن پياز به همراه چلوكباب، دادن خيار بدون نمك و كاهو بدون سكنجبين، زدن مشت توسط بازجو روي ميز، بازجويي از متهم تا پاسي از شب به طوري كه هم متهم و هم بازجو از بيخوابي شكنجه ميشدهاند. اينها شكنجههاي تكاندهنده است! و دروغهاي شاخداري هم كه گفتهاند بايد پاسخ بدهند. بنده بارها گفتهام و باز هم ميگويم شكنجه دروغ است، هرچند در مورد ادعاي افراد بحمدالله پرونده مفتوح و در دست رسيدگي است و رسيدگي خواهد شد و به ادعاها هم رسيدگي خواهد شد. در تشجيع متهمان عليه افسران ما هم كه بحمدالله كوتاهي نشده همه بسيج شدهاند آنها را براي شكايت تحريك كنند. بنده اگر لازم شد خواهم گفت كه چه كساني به متهمان تلفن زدند و يا حتي درب منزل رفتند و يا راننده فرستادهاند متهمان را به دفتر خود آوردهاند با اصرار خواستند كه برويد عليه نيروي انتظامي و حفاظت شكايت كنيد. براي تك تك متهمان نامه فرستادهاند و خواهش كردهاند. با افسران خودمان هم كه صحبت كردم ميگويند اگر ادعا ميكنند يك سيلي زدهايم بيايند صد تا سيلي بزنند. اگر ميگويند توهين كردهايم بيايند صد بار توهين كنند. فقط پولهاي مردم را برگردانند ما راضي هستيم، ميگويند بدون اثبات حاضريم همه سيليهايي كه ادعا ميكنند چند برابرش را بخوريم به شرط اينكه ميلياردها پول مردم را پس بدهند. سؤالي هم كه افسران پرونده از بنده كردهاند كه جوابي براي آنها نداشتهايم اين است كه اگر اينها راست ميگويند چرا با پخش فيلم دادگاههاي ساير متهمان پرونده در صدا و سيما مخالفت ميكنند و مانع اطلاع مردم از حقايق ميشوند؟ اگر اجازه دهند آن فيلمها و دادگاهها از صدا و سيما پخش شود هر بينندهاي خودش ميتواند قضاوت كند كه آن حرفهايي كه آنها با آن حرارت در دادگاهها زدند از روي اكراه و زور بوده است يا انگيزههاي ديگر.
بعضي مطبوعات به شما ميگويند سر بازجوي متهمان آيا درست است؟
سمت بنده معين است و اگر كسي قصد توهيني نداشته باشد، ميداند چگونه بايد خطاب كند اما اين روزنامههاي طرفدار ارتشا و فساد اداري هم بايد بدانند اگر منظورشان تحقير است اين عنوان براي من تحقير نيست. بازجو، نگهبان زندان، نظافتچي زندان هم خاك پايش شرف دارد بر تمام افراد دزد و رشوهخوار. سالها در حسرت روزي بوديم كه نظام ولايت اسلامي باشد و ميگفتيم اي كاش شاه برود و اسلام باشد و ما جاروكش اين نظام باشيم سربازجو كه چيزي نيست.
اما اگر منظور اينها ايجاد تنفر در مردم است بايد بدانند كه آن بازجويي نفرتانگيز است كه آزاديخواهان و انقلابيون و عدالتخواهان را سؤال و جواب كند و نه بازجوي حرامخواران و رشوهخواران و متعديان به حقوق ملت، زندانباني و بازجويي و بازپرسي و محاكمه كساني كه حق مردم را خوردهاند و سرمايههاي مردم را روانه جيب خودشان و اعوان خودشان و ثروتمندان فاسد كردهاند يك افتخار است و اي كاش نصيب من هم بشود.
گفتهاند بازداشتگاه شما غيرقانوني و سياهچال است، اين راست است؟
اولاً اين بازداشتگاه را بنده نساختهام. تيمسار سيفاللهي هم كه قبل از بنده فرمانده حفاظت نيروي انتظامي بودهاند نساختهاند بلكه ما هم از مسئولين قبلي سازمان حفاظت اطلاعات نيروهاي انتظامي تحويل گرفتهايم و بهتر است در اين مورد بروند از مسئولان اسبق اين سازمان يعني آقاي عطريانفر سردبير فعلي روزنامه همشهري و فرد ديگري كه بعداً شهردار اصفهان شد و دبير فعلي ستاد مبارزه با مواد مخدر كه هر سه از صميميترين دوستان شهردار معلق تهران هستند، بپرسند. از مراكزي كه در بدو تصدي اين سمت به بنده تحويل شده است از جمله اين بازداشتگاه در زمان قبل هم بوده است. با اين تفاوت كه ظرف چند سالي كه بنده خدمتگزار اين سازمان هستم با نظارت نزديك مقامات قضايي روزبهروز بهتر از گذشته شده و بر خدمات آن افزوده شده است و اگر امروز با اين امكانات اينطور راجع به آن اطلاق ميكنند پس در زمان خودشان چه صفتي به آن ميدادند؟ اين بازداشتگاه هم مثل بسياري بازداشتگاههاي ديگر موجود در دستگاههاي انتظامي و اطلاعاتي و قضايي سالهاي طولاني است كه صدها نفر متخلف رشوهخوار و مختلس و ضدانقلاب با حكمهاي دادگاههاي نظامي، انقلاب و عمومي در آن بازداشت شده تحت بازجويي واقع شدهاند و سپس محاكمه گرديدهاند و دهها بار توسط مقامات مختلف قضايي و حتي اداري كشور مورد بازديد قرار گرفته است و حتي شخص وزير محترم دادگستري از آن بازديد نمودهاند و هيچ اشارهاي به غيرقانوني بودن آن نكردهاند. حالا هم با حكم شعب مختلف دادسراي نظامي و يا ساير شعب قضايي افرادي در آنجا بازداشت هستند. حالا نفهميديم چطور شد كه وقتي نوبت پارتيدارها رسيد بازداشتگاه غيرقانوني شد اين هم از عجايب است!
شما خيلي با اطمينان و جسارت صحبت ميكنيد يعني واقعاً...
خير نه نگرانيم و نه ميترسيم، از كسي كه بايد بترسيم ميترسيم كه آن هم جز خدا نيست. از چه بترسيم وقتي حق را ميگويي هر سرنوشتي در انتظارت باشد مهم نيست. چند سال با شاه مبارزه كرديم، چند سال با ضد انقلاب جنگيديم، چند سال هم توفيق جنگ با دشمن متجاوز را داشتيم، بعد از جنگ هم با صهيونيستها و صربها جنگيديم، الآن هم در ميدان مبارزه با فساد و رشوهخواري با دزدان بيتالمال ميجنگيم و اگر خدا توفيق دهد تا نفس داريم با فساد اداري و رشوهخواري و تضييع حقوق مردم مبارزه ميكنيم. البته اين سختترين مرحله مبارزه است چون افراد مقابل، بعضاً ظاهرالصلاحند و خودشان را در نظام جا زدهاند و خيليها را گول زدهاند. راه ما راه خميني است. راه ما راه رجايي است. راه ما راه بهشتي است. با نفاق و زراندوزي با رشوهخواري با تجملگرايي و بيبند و باري با بالا كشيدن حقوق مردم مبارزه ميكنيم و از هيچ خطر و اذيت و تهمت واهمه نداريم. انقلاب امام خميني(ره) ادامه دارد و هيچ زرپرست و زورپرستي نميتواند جلوي اين پيشرفت را بگيرد.
با شايعات و تهمتها چه ميكنيد؟
همان كاري كه پرچمداران بزرگ انقلاب كردند به شهيد بهشتي ميگفتند انحصارطلب و قاتل مرحوم طالقاني، به شهيد رجايي ميگفتند غيرمتخصص و بيسواد و مرتجع، به شهيد چمران ميگفتند جلاد تل زعتر، به شهيد لاجوردي ميگفتند قصاب، به شهيد محمد منتظري خجالت ميكشم بگويم چه ميگفتند، هر كاري آنها كردند خواهيم كرد. مگر در قرآن ويژگيهاي حزبالله را نخواندهايد ميفرمايد ولايخافون في الله لومه لائم يعني از سرزنش هيچ ملامتگري نميترسند.
آنها ميگويند شما موجب ضرر و زيان شدهايد و دستگيريها هفتصد ميليارد تومان به كشور ضرر زده است؟
اولاً اين ارقام كاملاً باطل و جعلي است و همانطور كه مردم ميبينند كارها جريان دارد. ثانياً اگر آنها عرضه نداشتند قانوني كار كنند و تا گفتند كارهاي غيرقانوني تعقيب ميشود كارها را تعطيل كردند به ما چه مربوط است؟! اگر آنها از قبل در جلسات تصميم گرفته بودند بايد طوري كار كنيم كه وقتي ميرويم چراغهاي شهر خاموش شود به ما چه مربوط است. اگر آنها نخواستند به جاي متخلفي كه دستگير شده يك نفر بگذارند و بر ابقاي متخلفين اصرار كردند هر ضربهاي كه از اين ناحيه احياناً وارد شده متوجه خودشان است. البته اين ارقام كه بازي است اگر ضرر و زياني هم در كار باشد خودشان تخلف كردهاند و به ملت اهانت كردهاند، به جوانهاي با استعداد اهانت كردهاند. مگر كشور قحطالرجال است؟! اين همه جوان پرارزش و كارآمد را بياورند مسئوليت بدهند. مگر فقط آسمان دهان باز كرده و دوستان آقايان بايد مدير باشند كه در نبودشان كارها تعطيل شود؟



