خبرنامه دانشجویان ایران: رهبر انقلاب همواره در دیدارهای خود با جوانان بر مطالعه و کارهای عمقی تاکید داشتند، و در این میان کتاب هایی را درهمین باب در فراخوان زمان توصیه می کردند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در ذیل سه کتاب توصیه شده رهبر معظم انقلاب در سال 92 معرفی شده است:
لشگر خوبان
کتابی که رهبر انقلا ب درباره ان می فرمایند:
این کتاب "لشکرخوبان" پر است از اعجاب و عظمت ناگفتهی رزمندگان غواص و اطلاعات عملیات جنگ. در ایامی که این کتاب را میخواندم بارها و بارها متاثر شدم.
لشگر خوبا ن داستان حضور مهدیقلی رضایی در دفاع مقدس است ،او یکی از هزاران رزمندهایست که در شانزده سالگی به زور دستکاری شناسنامه راهی جبهه میشود و آنجا به معنی کامل کلمه بزرگ میشود. به عنوان یکی از نیروهای اطلاعات، حضور موثر و کار مهم و طاقت فرسای نیروهای واحد اطلاعات را در مراحلی که شاهد بوده، باز میگوید، از خاطرات ناب سردار لشکر عاشورا شهید مهدی باکری و دهها شهید دیگر او. سختترین و ناگهانیترین لحظات میدانهای خطر و حادثه را تجربه کرده و از هر جنگ و عملیاتی، یادگار زخمی بر خود انداخته است .
مثلا این لحظه یکی از مجروحیتهای مهدیقلی رضایی درکتاب است:
«لحظههای بیکاری در منطقه هلالی قامیش در قرارگاه تاکتیکی گاهی با برفبازی و سرخوردن روی پستی بلندیهای اطراف مقر پر میشد. نشاط و سر و صدای بچهها در برفبازی، همه را برای تماشا هم که شده از سنگرها بیرون میکشید. آن روز من هم در حالی که اورکتم را روی دوشم انداخته و جلوی سنگر ایستاده بودم، بچهها را که محوطه قرارگاه را پر از گلولههای برفی کرده بودند، نگاه کردم. بچهها حتی به تماشاچیها هم رحم نمیکردند و به این ترتیب، همه ناخودآگاه وارد این بازی برفی شده بودند. جلوی سنگر دست به کمر ایستاده بودم که ناگهان چیز سفتی به سینهام خورد! خیلی دردم آمد. دستم را روی سینه گذاشتم و داد زدم: «بی انصافا، چرا به این محکمی میزنین؟» بازی متوقف شد.
والله،مافقط به تو یکی گلوله برفی ننداختیم ....
این جواب مشترک بچهها بود. یکی دو نفر که کنارم بودند نیز پرتاب گلوله برفی به سوی مرا انکار کردند اما سینهام همچنان درد میکرد و من تازه متوجه شدم چیزی گرم دارد به دستم میخورد. نگاه کردم و خون را دیدم که از لای انگشتهایم بیرون میزد.
یعنی چی؟!...
همه دور مرا گرفتند. کریم عظیمی و اکبر ترمان لباسم را بالا زدند و ازچیزی که دیدیم، همه به خنده افتادیم. گلولهای بعد از سوراخ کردن آنچه در جیبم داشتم، وارد سینهام شده و همانجا نشسته بود!...»
مهدی قلی، در روایت خود، جنگ را نه از منظر خاطره، بلکه گاه از چشم یک منتقد نگریسته است و همین شاید بتواند گامی نو در فهم زوایای گوناگون نبرد هشت سالة مردم ایران باشد. مهدی قلیرضایی صحنهای را که در جنگ زیر آوار مانده است چنین تعریف میکند:
«منتظر کسی بودم که فکر میکردم به زودی خواهد آمد و مژده خواهد داد و مرا با خود خواهد برد. به آنچه از احادیث خوانده و فهمیده بودم، فکر میکردم. هیچ وقت به آن شدت منتظر و مشتاق یک ذره نور نبودم. در آن حال تنهایی و بیخودی، دستی را روی دستم حس کردم. دست، نوازشم میکرد و تکانم میداد. به تدریج صداهایی هم وارد دنیای سیاه شده بود؛ صداهایی عجیب و غریب، کلفت و بلند که گاه شبیه گریه بود. سعی کردم دستی را که دستم را در خود داشت فشار بدهم.»
نگاهی به تاریخ جهان
«نگاهی به تاریخ جهان» در سه جلد ترجمه و بطبع رسیده است. بخش اول شامل ۹۵ نامه از «تاریخ باستان» آغاز و تا اواخر قرن هجدهم و تا آستانه انقلابهای بزرگ آن قرن دامه یافته است. بخش دوم ۶۰ نامه در خود دارد و تا جنگ اول جهانی را روایت کرده است. بخش سوم هم ۴۲ نامه شامل دنیای پس از جنگ میباشد. این تقسیمبندی از سوی مترجم صورت گرفته به جهات فنی و عملی کار انتخاب شده است و الا کتاب یک واحد متصل و به هم پیوسته است.
محور اصلی این کتاب سرزمین هند است. یعنی در کتاب «نگاهی به تاریخ جهان»، نگاه کننده در هند نشسته است. ابتدا به تاریخ دور مینگرد و در بستر زمان جلو میآید تا به تاریخ معاصر خود میرسد. روایت و تحلیل تاریخ از این نوع که نهرو انجام داده است توجه ویژهای به جغرافیای رخدادهای هم دارد. بنابراین آسیا و تقابل تاریخی شرق و غرب دیگر محور اصلی کتاب است. از دیگر ارزشهای کتاب باید به توالی و ارتباط رخدادهای جهان با یکدیگر نام برد. رویکرد تاریخی اثر درس گرفتن از تاریخ است و در این بین نویسنده هرگز ادای بیطرفی و خنثیمنشی ندارد. او یک هندی اصیل است که در نقل تاریخ کشورش و جهان به استعمار و استبداد از همان ابتدا حساسیت ویژهای نشان میدهد. میتوان گفت «نگاهی به تاریخ جهان» یکی از واقعیترین تاریخهایی است که نوشته شده است. تاریخی به زبان مردمی که عادت کرده بودند حتی تاریخشان را هم غربیها بنویسند.
سه ویژگی اصلی کتاب عبارتند از اینکه اولا تاریخی بومی است. دوم اینکه تحلیلی و توضیحی است و سوم آنکه به زبان ساده و برای جوانان و نوجوانان نوشته شده است. گو اینکه هیچ کتاب بدون اشکال در برداشت و نوشتار نیست اما تمام آنچه ذکر شد از این کتاب یک پیشنهاد خوب برای مطالعه تاریخ ساخته است.
حضرت آیت الله خامنهای دردیدار اخیر خود با فرماندهان سپاه پاسداران ذیل بحث استحکام ساخت درونی فرمودند:
این کتاب جواهر لعل نهرو -نگاهى به تاریخ جهان- را بخوانید؛
در بخشى که دخالت و نفوذ انگلیسها در هند را بیان میکند، تصویر میکند، تشریح میکند - او آدمى است هم امین، هم مطّلع - میگوید صنعتى که در هند بود، علمى که در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب کمتر نبود و بیشتر بود. انگلیسها وقتى وارد هند شدند، یکى از برنامههایشان این بود که جلو گسترش صنعت بومى را بگیرند. خب، بعد کار هند به آنجا میرسد که دهها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دورههاى بعد، فقیر و گدا و خیابانْخواب و گرسنهى به معناى واقعى داشته باشد.
ریشه ها
رمان «ریشه ها» مصداقی برای برخورد مستکبرین با بومیان آمریکا
«قانون میگوید اگر سیاهپوستی، در چشم سفیدپوستی راست نگاه کند ۱۰ ضربه شلاق باید بخورد. قانون آنها میگوید اگر سفیدی قسم بخورد که سیاهی دروغ گفته است حق دارند یک گوش او را ببرند. اگر سفید بگوید سیاه دوبار دروغ گفته است حق دارند دوتا گوش او را ببرند. قانون میگوید اگر آدم سفیدی را کُشتی به دارت خواهند زد اما اگر سیاهِ دیگری را بکُشی فقط شلاق میخوری... خواندن و نوشتن برای سیاهان غیرقانونی است. کتاب دادن به سیاهها غیرقانونی است.»
اینها قسمتهایی از توصیههای یک سیاهپوست داستان به «کونتاکینته» از شخصیتهای اصلی رمان «ریشهها»ست؛ وقتی کونتاکینته برای بار چهارم از دست ارباب سفیدپوستش فرار میکند و توسط سفیدپوستان به دام میافتد و قسمتی از پای راست او را قطع میکنند تا دیگر فکر فرار به سرش نزند. آنها حتی زنان باردار سیاه را هم به کار در مزارع میفرستادند و آنقدر از آنها کار میکشیدند که بچهشان سقط شود. کف دست سیاهان را به دیوار میخ میکردند و مجبورشان میکردند گوشهای بریدهی خود را بخورند.
کونتاکینته که فرزند «بینتا» و «امورو» یعنی نِیای هفتم نویسندهی کتاب است در «ژوفوره» -یکی از روستاهای گامبیا- در قرن هجدهم زندگی میکند. اهالی ژوفوره در عین اینکه مسلمان بودهاند، آداب و رسوم خاصی نیز داشتهاند که کتاب در فصول اولیه آنها را شرح میدهد. نکات ریز فرهنگ خاص اهالی آفریقا بهخصوص برای ما مسلمانان به لحاظ شباهتهای بینفرهنگی جذاب و خواندنی است. معمولاً غربیها و سفیدپوستان آمریکایی اینگونه تبلیغ میکردند که سیاهان اقوامی غیر متمدن و بدوی هستند که همیشه چشمشان به زرق و برق زندگی سفیدپوستان و جذابیتهای آن بوده است؛ در حالی که اینگونه نیست. با خواندن این کتاب میفهمید که سیاهان اولیه حتی از بوی سفیدپوستان هم خوششان نمیآمد!
داستان «ریشهها» جذاب و پرکشش است. با وجود حجم ۷۰۰ صفحهای آن، بیشتر خوانندگانش اذعان دارند پس از شروع و درگیرشدن با موضوع اصلی کتاب نتوانستند تا قبل از رسیدن به آخرین خط، آن را زمین بگذارند. کتابی که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد و در کمتر از هفتماه پس از انتشار، توانست بیش از یک و نیم میلیون نسخه بفروشد و به بیش از ۳۷ زبان زندهی دنیا ترجمه شود.
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با دهها هزار نفر از فرماندهان بسیج سراسر کشور در بخشی از بیاناتشان به شاخصههای استعمار و استکبار پرداختند. ایشان یکی از این شاخصهها را اینگونه معرفی نمودند: «یکى از شاخصهاى دیگر استعمار و استکبار این است که جنایت را نسبت به ملتها و نسبت به آحاد بشر مجاز میشمرند و اهمیت نمیدهند. این یکى از بلایاى بزرگ استکبار در دوران جدید است.» بعد یک مثال روشن و مصداق معین هم بیان کردند که برخورد مستکبرین با بومیان آمریکا بود از یک کتاب خارجی اسم بردند و خواندن آن را مغتنم دانستند: رمان «ریشهها» نوشتهی آلکس هیلی.