هاشمی را باید در فضایی عاری از دسته بندی های جناحی و تنها براساس موازین انقلاب اسلامی مورد ارزیابی قرار داد. نه می توان سوابق و خدمات وی را نادیده گرفت و نه می توان با چشم پوشیدن از اشتباهات قابل توجه هاشمی تنها به سوابق پیشینی وی دل خوش نمود.
خبرنامه دانشجویان ایران: علی احمدپور// «انسان موجودی است در حال شدن». این جمله ای است که حجت الاسلام رضا صنعتی، مؤلف کتاب «هاشمی در سال 88» در وب سایت رسمی خویش نوشته است. انسان موجودی است در حال شدن و به عبارت دیگر «انسان»، مقام بودن است و «آدم»، جایگاه «شدن». این تعبیر حکمایی، مفهومی نغز و دلنشین در خود نهفته که هر چه بیشتر در آن بیندیشیم انگیزش بیشتری برای ایجاد تحول در خود و تقویت حرکت تعالی جویانه، می یابیم.
یکی از مقدمات در طی کردن مسیر تعالی و همین طور یکی از مهمترین نتایجی که رهرو در مسیر تعالی به آن دست می یابد دوری جستن از روحیه افراط و تفریط است. افراط و تفریط در هر حوزه ای از زندگی انسان، مانعی اساسی جهت دست یافتن به حقایق محسوب می شود و حواس انسان را از دریافت حق منحرف می سازد.
در فضای سیاسی امروز کشور، این افراط و تفریط به وفور مشاهده می شود. در تعابیر عامیانه عموما سیاست امری مذموم است و در مثل آن را موجودی خطاب می کنند که پدر و مادر ندارد. این تعبیر عامیانه، ناظر به رویکرد سیاسیونی است که حق را فدای مواضع جناحی خویش می کنند و در واقع سیاست را صرفا به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت خویش قلمداد می نمایند. در چنین رویکری بدون تردید، سیاست امری مذموم و خطرناک است. اما زمانی که حد اعتدال در سیاست ارج نهاده شود و حب و بغض های طایفه ای موجب کتمان حق و یا ابراز باطل به نام حق نشود در آن صورت سیاست همان است که عین دیانت است و چیزی جز عبادت معبود نخواهد بود.
کتاب «هاشمی در سال 88» از ابعاد گوناگون، قابل نقد و بررسی است. هدف محوری این کتاب، تحسین یک جانبه رفتار سیاسی هاشمی در سال 88 است. تحسینی که به صورت تک بعدی با تمرکز بر اشارات حمایت آمیز رهبری از هاشمی در سال های دور نوعی قداست برای جایگاه هاشمی ترسیم می نماید و در چنین دایره ای، ضمن حذف نمودن سایر اقدامات تامل برانگیز وی در سال 88 به نوعی به مقابله با افرادی می پردازد که هاشمی را تنها در اشکالاتش خلاصه می کنند. دوگانگی افراط و تفریط در تحلیل و رفتارشناسی هاشمی در سال 88 موجب آن می شود که حق و باطل در لا به لای مواضع احساسی و در غباری از ابهام و سردرگمی محو شوند.
هاشمی را باید در فضایی عاری از دسته بندی های جناحی و تنها بر اساس موازین انقلاب اسلامی مورد ارزیابی قرار داد. نه می توان سوابق و خدمات وی را نادیده گرفت و نه می توان با چشم پوشیدن از اشتباهات قابل توجه هاشمی تنها به سوابق پیشینی وی دل خوش نمود.
یکی از بزرگترین اشتباهات سیاسی هاشمی در سال 88 که در این کتاب بدان پرداخته نشده، تلقین بی اعتمادی مردم به نظام در میان جامعه توسط وی است. هاشمی در خطبه دوم نماز جمعه 26 تیر 1388 - که آخرین نماز جمعه وی نیز به شمار می آید - از دیدگاه عجیبی سخن گفت: «مساله مهم ما این است که آن اعتمادی که مردم را با آن وسعت وارد میدان کرد و امروز یک مقدار مخدوش شده ما این اعتماد را برگردانیم و این هدف مقدس ما باید باشد و این اعتماد باید برگردد».
هاشمی در حالی خط خبری بحران اعتماد در جامعه را پیش گرفت که در آن ایام سران اصلی آشوب ها و فتنه انگیزی ها تنها بر اساس مستندات کذب و خلاف واقع و همچنین عدم تمکین به موازین قانونی، بنای خود را بر اردوکشی خیابانی به منظور امتیاز گرفتن از نظام اسلامی گذاشته بودند. و هاشمی بیش از هر کس دیگری می دانست که در میان توده های مردم هیچ نشانه ای از عدم اعتماد به نظام وجود ندارد، بلکه تحریک عناصر خاص سیاسی است که در میان مردم، القای بی اعتمادی می کند.
رهبری در اولین واکنش علنی خود نسبت به تزریق ویروس بی اعتمادی در میان مردم در سخنان مراسم تنفیذ حکم دهمین رئیس جمهور جمهوری اسلامی در تاریخ 12 مرداد 1388 فرمودند: «کسانی که از بی اعتمادی مردم حرف می زنند اگر از روی غرض ورزی نباشد از روی غفلت است».
ایشان در واکنشی دیگر، چند هفته بعد یعنی در 20 شهریور 1388 در خطبه های نماز جمعه فرمودند: «دشمن و متأسفانه برخی در داخل کشور، این حقیقت را نادیده می گیرند و از بی اعتمادی مردم سخن می گویند. اما ان شاء الله همه خواهند دید که در انتخابات سال های آینده نیز مردم با وجود تلاش های اخیر دشمنان و غافلان و بی خبران داخلی، حضوری قوی و مستحکم خواهند داشت».
صنعتی در بخشی از کتاب، تلاش کرده «روحیه همدلی» را که هاشمی خواستار آن است تشریح کند، و برای این منظور به موضعی از هاشمی اشاره می کند که بزرگترین ناقض این موضع، خود هاشمی بوده است. بر اساس گزارش این بخش از کتاب، هاشمی در 13 تیر ماه 88 گفته است: «حضور مردم در صحنه انتخابات به حق، حماسه ای جاودانه و ماندگار و رقابت ها در قالب خانواده نظام و با تایید کاندیداها توسط شورای نگهبان صورت گرفت و جنگ برای قدرت در سطح بالای نظام و خارج از خانواده نظام نبود و بلکه به تصریح همه ارکان نظام، رقابت در انتخابات وظیفه ای اسلامی، انقلابی و ملی است و نباید توسط برخی به عنوان شکاف در نظام تلقی شود که این طرز فکر، خود نوعی اهانت به مردم محسوب می شود».
این بیان اگرچه در مقام گفتار، عبارت تحسین برانگیزی است، اما در مقام عمل، حدود یک ماه پس از این موضع گیری، هاشمی از حضور در مراسم تنفیذ رئیس جمهور منتخب مردم سرباز زد و فضای سیاسی سنگینی علیه تمامیت نظام اسلامی به وجود آورد. اقدام وی در چیدن برنامه مسافرتی به شمال کشور و عدم حضور در مهمترین مراسم سیاسی کشور که اوج تجلی وحدت میان مسئولان نظام تلقی می شود، نوعی اهانت به مردم محسوب می شد که متاسفانه در کتاب به آن پرداخته نمی شود.
صنعتی در مورد نامه جنجالی هاشمی به مقام معظم رهبری نیز نتوانسته به طور همه جانبه از پس تشریح موضوع بر بیاید. وی با گزارشی تمجید آمیز از فلسفه و محتوای نامه نگارش شده توسط هاشمی در آستانه انتخابات، صرفا به انتقادهای صورت گرفته مبنی بر بدون سلام بودن نامه و فتنه ساز بودن محتوای آن اشاره نموده است و بدون پرداختن به دلایل منتقدان، صرفا با بیان آنکه 10 روز بعد در نماز جمعه 29 خرداد، رهبری از هاشمی تمجید نموده است، این انتقادات را پشت سر گذاشته است.
البته صنعتی در بیان خطبه 29 خرداد نیز سر بسته مسئله را رفع و رجوع نموده و اشاره رهبری پیرامون اختلاف نظر با هاشمی در مسائل عدالت اجتماعی، سیاست خارجی و برخی مسائل فرهنگی را تشریح نمی کند. دیدن بخشی از خطبه 29 خرداد و فراموش کردن باقی آن خود از مظاهر افراط و تفریط است. همانطور که رهبری فرمودند این اختلاف نظرها نباید منجر به ایجاد توهم در نگاه برخی مبنی بر وجود شکاف در رئوس نظام شود؛ از سوی دیگر نمی توان بیان این اختلاف نظرها در تصمیم گیری های کلان را نادیده گرفت و تنها به حکم سوابق یک فرد راه نقد را بر وی بست.
تأکیدهای فراقانونی هاشمی در سال 88 مبنی بر آزاد نمودن زندانیان سیاسی یکی دیگر از اشتباهات هاشمی محسوب می شود که مورد نقد قرار می گیرد. برخورد قانونی دستگاه های ذی ربط نظام با فعالان فتنه و افرادی که در خانه های تیمی مشغول شعله ور ساختن آشوب های خیابانی بودند نه تنها مبتنی بر قانون بود بلکه خواست عموم مردم نیز محسوب می شد. اما هاشمی در بسیاری از دیدارهای خود در سال 88 که ظاهرا مبتنی بر مقابله با بحران خودساخته بی اعتمادی مردم بوده است، همواره نسبت به آزادسازی فتنه گران موضع می گرفت و در برخی موارد نیز مواضع وی به شکل اهانت به قوای دیگر نظام مطرح می شد.
صنعتی در بخش دیگری از کتاب یکی از این مواضع هاشمی را نقل کرده است: «الآن کار به جایی رسیده که رئیس دولت آن هم خارج از کشور به خبرنگاران خارجی می گوید: هیچ کس در ایران به خاطر من زندانی نیست. سپاه می گوید: ما که از خود ایده ای نداریم فقط فرمان می بریم. پس این وسط چه کسی است؟ دولت که می گوید من نیستم. حتی می گوید: من نامه می نویسم که زندانیان را آزاد کنید. سپاه که می گوید: ما فقط فرمان می بریم. راست هم می گوید. چون نظامی های ما فرمانبرند، منتها فرمان را به گونه ای که خودشان می خواهند می برند و نه آنگونه که رهبری و فرمانده می خواهند.»
این موضع ناگوار هاشمی، در حالی که در ظاهر، همواره بر وحدت و عدم زیر سؤال بردن نهادهای قانونی تأکید دارد، به طور آشکار در تناقض با بسیاری از تیترهای جذابی قرار می گیرد در این کتاب به کار رفته است.
با مطالعه کامل کتاب و نیز با نظر به همه ی حقیقت هاشمی در سال 88 – که بخشی از آن را کتاب مذکور پوشش داده - به نظر می آید «هاشمی در سال 88» به دلیل اسارت در دام افراط و تفریط های سیاسی، چندان نشانه هایی از شدن را در خود ندارد و بیشتر به یک «بود» می ماند.
آقای هاشمی همیشه عزیز بوده، هست و خواهد بود. ایشان تنها آدمی است که هواپیمای وی-آی-پی به ایران آورده است و در اختیار رئیس جمهور قرار داده تا با آن به چین بروند. ایشان تنها فردی است که تعیین کننده اصلی اموال و تصمیم گیری های دانشگاه آزاد ، بیاد مولی الموحدین و بسیاری از بنیادها و موسسات خیریه و غیره مانند ماهان ایر است. اگر آقای رفسنجانی نبود، آقا مهدی ما تا بحال توی زندان بدون ملاقات می ماند و بسیاری از پدیده های مشهد، کیش، شمال و غیره بی سرپرست می ماندند. اگر آقای هاشمی نبود، آقای رئیس جمهور که مظهر اعتدال هستند از چه کسی باید برای انتخاب خود در اولین موضع گیری پس از اعلام انتخابات که در اخبار ساعت بیست و یک سیما بطور زنده پخش شد، تشکر کنند؟ اگر آقای رفسنجانی نبود ... سرنوشت همه این احزاب و دستجاتی مانند سازندگان، اصلاحات، اعتدال و رنگ های سبز و بنفش و بقیه که هنوز نشان داده نشده اند، به کجا می رسید؟ اگر آقای رفسنجانی نبود، چه کسی می توانست، برای توهین کنندگان به امام(ره) شغلی در مجمع تشخیص مصلحت نظام فراهم کند یا با هیئتی که با اسرائیل ارتباط ارگانیک دارد، ملاقات علنی کند و یا برای رهبری نامه بدون سلام بنویسد یا ...
حالا می فهمید چرا ما باید از داشتن چنین شخصیت فرزانه ای شکرگزار باشیم؟
راستی چرا آرزوی ایشان را که جوانان دکتر سلام علنی کردند، نمی توانید درک کنید و مردم را بیش از این از دیدن مناظر زیبا محروم نکنید؟
بله، آقای رفسنجانی همیشه عزیز بوده، هستند و تا ابد خواهند بود!