شبکه یک همچون چند سال گذشته در کنداکتور برنامهها و سریالهای مناسبتیاش به سیروس مقدم و سبک فیلمسازیاش اعتماد کرده و با سریال «مدینه» در خدمت مخاطبان است. شبکه دوم سیما سریال «فاخته» را برای مخاطبینش در نظر گرفته است و شبکه سوم از میان سریالهای «هفت سنگ» علیرضا بذرافشان و «شمعدونیها»ی سروش صحت سریال «هفت سنگ» را برای پخش در ماه مبارک رمضان برگزیده است.
در این مطلب به برخی از ویژگیها (ضعفهای) سریال «هفت سنگ» که هماکنون در حال پخش از شبکه سوم سیما میباشد خواهیم پرداخت.
نخستین دلیلی که «هفت سنگ» نمیتواند با مخاطبین پرتماشاگرترین شبکه رسانه ملی ارتباط برقرار کند مسئله مناسبتی نبودن و همان بیارتباطی حال و هوای سریال، داستانکها و افرادش با ماه مبارک رمضان است، خب بالاخره سالهاست مخاطب ایرانی چه با رضا عطاران و سریالهایش و چه با دیگر فیلمسازان انتظار و عادت تماشای قصههایی را دارد که در فضای ماه مبارک میگذرند و در پی لمس حس و حالی است که خود در این ایام دارای آن است، اما متاسفانه «هفت سنگ» سریالی است که برای پخش از شبکه سوم سیما در نظر گرفته شده بود اما نه برای پخش در ماه مبارک رمضان و مطابق با حال و هوای آن، که این اشتباه را میتوان نتیجه انتخاب نادرست مسئولین دانست.
دومین دلیل گره نخوردن المانها و اتفاقات سریال با مولفههای ذهن مخاطب، مسئلهی بیاعتمادی مخاطبین به فیلمساز است. در واقع همان مسئلهای که در نخستین روزهای پخش سریال «هفت سنگ» در ماه مبارک رمضان سر و صدای بسیاری به راه انداخت و این اتفاق کپی نعل به نعل دیالوگها و میزانسنهای سریال «هفت سنگ» از سریال پر مخاطب شبکه abc یعنی «خانواده مدرن» بود و البته موج عظیمی که برای افشاسازی این اتفاق در شبکههای اجتماعی و سایتها و نشریات مکتوب به راه افتاد، سبب میشود اعتماد مخاطب به فیلمساز از بین برود.
اما لازم است در مورد این موج حرکت اهالی رسانه (دیداری، شنیداری و مکتوب) به نکتهای کوچک اشاره کنم؛ اینکه برخی از اهالی سرشناس رسانه و سینما با به اشتراک گذاشتن ویدئوی مربوط به نشریه تایمز در مقایسه دو سریال «هفت سنگ» و «خانواده مدرن» و یادداشتهای طعنهآمیزشان قصد بر افشاسازی داشتهاند یا تمسخر رسانه ملی و مسئولینش، یکی از اصلیترین مسائلی است که بر حواشی زرد این اتفاق و گستردهتر شدنش دامن میزند که به حقیقت اتفاقی اشتباه و به نوعی خودزنی است. به جرأت میتوان گفت اغلب مردم ایران سریال «خانواده مدرن» را ندیده و نامش را نیز نشنیده بودند و اگر این موج کودکانه افشاگری (به نظر من لجبازی) نبود اغلب مخاطبین «هفت سنگ» پی به این عمل فیلمساز نمیبردند، اما به هر نحو این بند از یادداشت توجیهی بر عمل خلاف عرف فیلمساز و نویسندگانش نیست و زمانی که مخاطب سر از این اتفاق در میآورد و از توهین نویسنده اثر به شعور خود مطلع میشود دیگر حتی قسمتهای کپی نشده سریال هم با او ارتباط بر قرار نمیکنند.
سومین مسئله و به نوعی اصلیترین دلیل ضعف سریال «هفت سنگ» در فیلمنامه و شخصیتپردازیهای آن است. «هفت سنگ» از سه خانواده با سه پدر و سه مادر که به هیچ وجه شباهتی با والدین ایرانی ندارند و شدیدا تحت تاثیر سریال آمریکایی مذکور هستند، تشکیل شده است (البته این نظم در سریال آمریکایی مورد نظر قرار نگرفته است و جنسیت افراد متفاوت است).
پدران فیلم معرفی (سابقه و فعالیت) نمیشوند، هیچ یک شاغل به معنای واقعی نیستند، بابا نصیر که فقط یک نام و تابلوی قنادی را با فرزندانش به یدک میکشد، محسن و روزبه نیز در وضعیتی مجهول (دلال یا تعدیل شده) به سر میبرند و این مجهول ماندن وضعیت مردان خانواده در مقابل وضع مناسب معیشتی آنها (نوع خانه، اتومبیل، خوراک و پوشاک) قرار میگیرد، خب در این صورت بدیهی است که مخاطب نمیتواند بین بیکار بودن و ماندن مرد ایرانی در خانه و این رفاه و وضع زندگی دلنشین ارتباطی برقرار کند حال آنکه حداقل سخنی از یارانهها نیز به میان نمیآید..
بابا نصیر تنها پدر به ظاهر شاغل اثر نیز از چنان انفعالی در مقایسه با محسن و روزبه برخوردار است که از پرداختن به شخصیت ضعیف و سطحی و فکر نشده آن اجتناب میکنیم.
مادران هفت سنگ نیز زنانی عصبانی، پرخاشگر، هیستریک و شکاک هستند، این ویژگیها در هر سه آنها بارز، دائمی و پر تکرار است، همگی آنها فریاد میزنند و خشم خود را در مقابل همسر و فرزندان خود بروز میدهند، از پرداختن به آرامش و تشویق خانواده به این امر بیبهرهاند، از تخریب شخصیت پدر و فرزندان در مقابل یکدیگر واهمهای ندارند که این ویژگیها در مغایرت با زن و مادر آرام و معصوم ایرانی است و بطور کلی این روند طراحی زندگیها، شخصیت و شغل کاراکترهای هفت سنگ ایرانی نیست و به دل نمینشیند تا مخاطب ایرانی این سریال را همچون «متهم گریخت»، «مثل هیچ کس»، «میوه ممنوعه» و «اغما» بپسندد و پای آن بنشیند.