بچههای دانشگاه، از چند روز قبل فضا را آماده استقبال از خانواده تنها شهید گمنام مدفون در آنجا کردهاند. از تهیه نمایشگاه دفاع مقدس و یادبود شهیدان هشت سال جنگ تحمیلی تا اسپند دود کردن و آمادگی و تمرین گروه مارش نظامی همه نشان از جنب و جوش حاصل از عشق به شهیدان را داشت.
مزار شهید طاهر خوزانی با یادبودی زیبا در محوطه پادگان میدرخشید. نام و تصویر شهدای هشت سال دفاع مقدس در طرفین مزار شهید بخشی از ساختمان زیبای این یادمان بود. و سنگ اصلی مزار گویی از زمین همچون چشمهای جاری میجوشید.
خانواده با استقبال گرم مسئولین و نظامیان دانشگاه علوم و فنون امام علی وارد میشوند و خود را روی مزار یوسف گمگشتهشان میاندازند. شهیدی که سال ۶۲ از اصفهان به جزیره مجنون اعزام شد و حالا در تهران آرمیده است. عکس شهید را در آغوش گرفتهاند و با او سخن میگویند. همه شان به اتفاق یک چیز را در مصاحبهها اعلام میکنند اینکه: این اواخر دیگر از بازگشتش ناامید شده بودیم که خود را به ما نشان داد.
حالا این خانواده ۳۱ سال انتظارشان را با هم مرور میکنند و اشک میریزند. مداح فضا را گرمتر و روحانیتر میکند و میخواند: گلی گم کردهام میبویم او را/ به هر گل میرسم میبویم او را... روضه اباعبدالله الحسین(ع) و اشک برای اهل بیت امام حسین(ع) دلهای بی قرار آنها را آرامتر میکند. گرگ و میش هوا در آستانه غروب آفتاب حال و هوای دیگری به این مراسم دیدار میدهد.
در ادامه مراسم تب و تاب سینه زنی و زمزمه زیباترین ابیات تکراری: کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی/کجایید ای سبکبالان عاشق/ پرنده طرز مرغان هوایی...آوای اذان مغرب بلند میشود و جمعیت حاضر در مراسم در جوار مزار شهید نماز جماعت را آغاز میکنند.
«شهید رجبعلی طاهر خوزانی» یکی از شهدای گمنامی است که ۸سال پس از تدفین، به تازگی هویت پیکر او از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. «شهید رجبعلی طاهر خوزانی» فرزند قنبر علی متولد سال ۱۳۳۴ است؛ وی درسال ۶۲ در منطقه عملیاتی مجنون به مقام رفیع شهادت نائل آمد؛ این شهید بزرگوار در سال ۸۵ به عنوان شهید گمنام در دانشگاه علوم و فنون امام علی(ع) تشییع و تدفین شده بود.
دستهنوشتهای از شهید گمنام تازه شناسایی شده
گرچه اینجا باید خاطره نوشت اما لازم دیدم چند قلم نصیحت کنم
بسم الله الرحمن الرحیم
به دنباله حرفهای گذشته، مردان خدا جان دادند زیر شکنجهها و خون دادند با بدترین وضع و دست از خدا برنداشتند ما چه کردهایم؟ ابوذر غفاری تبعید شد برای ولایت علی و در دفاع از حق به بدترین وجه جان داد. ما چه کردهایم؟ برادران عزیزم به خود آیید.
عمارهای زمان یاسرهای زمان، یعنی بیش از صد هزار شهید و مجروح و معلول دادهایم با این همه کی به هوش میائیم؟ البته روی سخنم با آنهاست که ادعای مسلمانی میکنند اما قدمی تاکنون در این راه مقدس برنداشتهاند تازه به آنها که قدم برمیدارند انتقاد میکنند و میگویند آخر بس است به فکر زندگیت باش و خود را به هلاکت نینداز. عجب! چقدر دلسوز به حال جوانها هستند بگذریم برادران در مسجد رفتن به موقع فاتحه و نوچ نوچ کردن فایده ندارد باید سلاح در دست گرفت و جنگید؛ راه دیگری نیست.
هرکس فکر کند که دیگری برای او میجنگد فکرش غلط است. همه ما باید به حرفهای امام کاملا توجه کنیم. برادران و خواهران روزهای یومالله را فراموش نکنیم. نمازهای جمعه را فراموش نکنیم خون شهدا را فراموش نکنیم معلولین را فراموش نکنیم مفقودین را فراموش نکنیم اسرا را فراموش نکنیم. نصیحتهای امام را فراموش نکنیم. حرف زیاد است و وقت کم. بیشتر وقت شما را نمیگیرم و اما خواهران من، سمیه را شهید کردند که دست از دین بردارد و حاضر شد تکه تکه شود اما دست از دین برنداشت.
دیگر چه غم هیچ غمی نداریم چون خدا داریم و برای برقراری حکومت خدا جنگ میکنیم اگر پیروز شدیم که چه بهتر و اگر شهید شدیم باز بهتر پس راهی که هر دو طرف آن یکی است بسیار بهتر است.
امید به خدا که انشاالله ما را راهنمایی نماید و در راه خودش ما را ثابت قدم بدارد و انشاالله و باید از قرآن یاری بخواهیم که میفرماید ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و نصرنا علی القوم الکافرین . پس باید از خدا یاری خواست و با کفار و منافقان مبارزه کرد. والسلام