خبرنامه دانشجویان ایران: مردم روستا رفته بودن پیشش، دیدن، بنده خدا هنوزم دستش خالیه همه ش ناله میکرد که اون یکی موسسه با اینکه اسمش کمتره، یل و بارش کوچکتره ، ولی حال و فضاش بهتره، اونم می گفت میخواد وسعت بده به این کارو این فضاشون ، میگفت که سالهاست که این خان ها باعث شدن کتاب خدا بمونه روی زمین
پلاس خوانی خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران» را در زیر می خوانیم:
+ کیتارو به تهران آمده است. قرار است کنسرتی داشته باشد که گفته شده بلیط هایش تا یک میلیون و بیشتر خرید و فروش می شوند. کیتارو آهنگساز صاحب سبکی است. امید حسینی در نوشته ای در صفحه اجتماعی اش دو آهنگ کیتارو را با لینک دانلود، معرفی کرده است.
آهنگ نیمرخ یادتونه؟ مال همین کیتارو بود. یادش بخیر. امیرحسین مدرس خوب سرگرممون می کرد.
از اینجا دانلود کنید
ماتسوری. (اگه تصویری اش رو هم گیر آوردید، ببینید. خیلی قشنگه)
اینم جاده ابریشم(+)
+وحید یامین پور در یادداشتی که عنوانش را نگران کننده ترین اظهارات حسن روحانی گذاشته است، نسبت به دیده نشده ترین بخشهای اظهارات روحانی در دانشگاه تهران واکنش نشان داده است:
نگران کننده ترین اظهارات حسن روحانی
کرزی رییس جمهور پیشین افغانستان چندی پیش به هیات وزیران این کشور ابلاغ کرد که زبان تدریس در دانشکده های طب و اینجبنیر (پزشکی و فنی- مهندسی) باید حتماً انگلیسی باشد! این تصمیم عمیقا استعماری با واکنش دانشمندان و ادبای افغانی مواجه شد و بسیاری این تصمیم برای محدود کردن میدان اثرگذاری زبان و فرهنگ فارسی دانستند.
هفته گذشته جناب حسن روحانی در دانشگاه تهران در کمال تعجب خواستار تاسیس دانشگاه هایی با زبان انگلیسی در ایران شد! از نظر او این اقدام راه اساتید خارجی را به ایران باز کرده و روابط ما با دنیا را بهبود می بخشد!
متاسفانه هیچ استاد شناخته شده ای نسبت به این اظهارات نگران کننده واکنش نشان نداد...حتی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی. و البته برخی رسانه ها از جمله رویترز با استقبال از این پیشنهاد تعابیر خاصی از آن داشتند.
حالا نگرش مقام معظم رهبری را در اینباره ببینید:
«از پیشرفت علمی در کشور برای گسترش و نفوذ زبان فارسی استفاده شود. زبان خیلی مهم است...اهمیت زبان ملی یک کشور برای خیلیها هنوز دانسته و شناخته نیست...کاری کنیم که در آینده، آن کسانی که از پیشرفتهای علمی کشور ما استفاده میکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسی را یاد بگیرند. این افتخاری نیست که ما بگوییم حتماً زبان علمی کشور ما فلان زبان خارجی است. زبان فارسی اینقدر ظرفیت و گنجایش دارد که دقیقترین و ظریفترین علوم و دانشها میتوانند با این زبان بیان شوند.»
رهبری چندین سال پیش هم صراحتا این هشدار را داده بودند: "میدانید که استعمار دهها سال متمادی- شاید در بعضی جاها قرنها- تلاش کرد تا آثار فرهنگ ایرانی را که در خیلی از نقاط دنیا وجود داشت، بزداید؛ مثلاً در هند این معنا کاملاً واضح است. آن وقتی که کمپانی انگلیسی هند شرقی وارد هند شد، یکی از نخستین تلاشهایش این بود که زبان فارسی را کنار بزند."
رهبری اخیرا از نگرانی شان درباره زبان فارسی سخن گفتند و اکنون با فاصله کمی روحانی چنین مطالبه ی شگفتی دارد. اظهارات عجیب و نگران کننده روحانی را بیش از همه نتیجه مشاوره مشاوران غربزده ای چون محمود سریع القلم می دانم...
+ درباره جایزه صلح نوبل اظهار نظر کرده است. ملاله یوسف زی دختر نوجوان پاکستانی این بار موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شده است. حمیدرضا بوالی در یادداشتی عمیقا ماجرای نوبل را با تعریفی که از نظم جدید دارد، تشریح می کند. اینجا
سید حسین رضوی پور نیز نوشته است:
گاهی آدم میخواد یه حرف حقی رو بزنه
اما باید مراقب باشه اهل باطل از حرف حقش سو استفاده نکنن...
خیلی حس بدیه کظمِ حق کردن برای حق!!!
پ.ن:: «ملاله یوسف زی» به خاطر حرفها و خواستههایی که بخش عمدهایش به حق بوده جایزه صلح نوبل گرفته. اما خودش هم شاید به درستی خبر نداره که آنچه غربیها را به حمایت از او سوق داده تمایلشان برای تخریب چهرهی اسلام و نمایش دادن هر چه بیشتر اسلام طالبانی است.اسلامی که دست پروردهی خود آمریکا است. یعنی ملاله هنوز نمیداند چرا عربستان سومین دریافت کنندهی کمکهای مالی مستقیم امریکا در جهان است؟
نمیدانم اگر جای ملاله بودم چه میکردم. اما قطعا نمیگذاشتم اهل باطل این طور از حق طلبی من برای اهداف ناحقشان سواری بگیرند...
Zahra HB+ در مطلبی با عنوان «چرا از جایزه صلح نوبل به ملاله خوشحال نشدم؟» نوشته است:
نبیلة ۹ ساله است، اهل روستایی در وزیرستان شمالی در پاکستان. سال ۲۰۱۲ روزی با برادر و خواهر و مادربزرگاش مشغول چیدن بامیه بود که یکی از هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا بمبهایش را بر سر مادربزرگ و ۷ نوهی قدونیمقدش ریخت. مادربزرگ جلوی چشمهای آنها کشته شد، سه تا از بچهها با ناتوانی حرکتی و جراحتهای ماندگار و چشم آسیبدیده باید بقیه عمر را سر کنند. بعد از تلاشهای فراوان پدر نبیلة دست او و برادرش را گرفت، به واشنگتن آمدند تا در کنگرهی آمریکا شهادت بدهند که چه بر آنها گذشت و پهبادهای آمریکا چطور زندگی آنها را ویران کرده و جان عزیزشان را گرفته است. اما از ۴۳۰ نمایندهی کنگره تنها ۵ نفر قدمرنجه کردند و آمدند تا داستان تلخ نبیلة و خانوادهاش را بشوند. داستانی که از صدقهی درونهای امریکایی آنقدر سیاه است که اشک مترجم برنامه را هم درآورد. اما هیچکس این خانواده را تحویل نگرفت. نبیلة برعکس ملاله یوسفزی نه به هیچ تلویزیونی دعوت شد، نه سیاستمداران ایستادند برایش کف بزنند و با او عکس یادگاری بگیرند، نه مهمان "دیلیشو" شد و نه زندگیاش و درد ورنجش قرار است کتاب شود و جایزه به سویش سرازیر شود. پیام روشن است: اگر طالبان به شما حمله کند شما "ابر قهرمان" و "اسطوره" و "الگو" و "سلبریتی" هستی و همه درها و بلندگوها برای تو باز است. اما وقتی ما مسئول مجروح شدن و درد توایم، تو باید نادیده گرفته شوی و یکی از بیشمار کودک بینام و بیچهرهای که صرفا آمارند. نویسنده مینویسد اگر قانونگذاران و رسانههای آمریکا قدمرنجه میکردند و میآمدند دختربچهی باهوش غمگینی را میدیدند که با شهامت یک سوال مشخص دارد: «من شنیده بودم که این هواپیماهای بدون سرنشین دنبال آدمهایی میـروند که به امریکا آسیب میزنند. مگر مادربزرگ من چیکار کرده بود؟ مگر من چه کرده بودم؟«
+توحید عزیزی با انتشار عکسی از اعتراضات در آمریکانوشته است: این عکس رو ام.اس.ان از اعتراضات هفتهی قبل شهر فرگوشن گذاشته. سیاهپوستان هنوز هم به اعتراضها ادامه میدهند و در یک حرکت نمادین، پرچم آمریکا را در مقابل ادارهی پلیس، به صورت وارونه در دست گرفته اند.
+ حمید مشایخی راد نیز در مطلبی از دهنمکی تشکر کرده است:
معراجی ها با دل ساخته شده
هنر حاج مسعود ده نمکی دلش است
اینهایی که ایراد می گیرند ده نمکی هنر به خرج نداده، چیزی از دلدادگی و عشق نمی دانند
حالت سوخته را سوخته دل داند و بس
خدا به ده نمکی خیر بده که این شب ها دل سیاه و تاریک ما را به نور شهدا و حال شهادت روشن کرده است
+ موضوع آلاینده نبودن بنزین های تولید پتروشیمی داخل و رد ادعای ابتکار و زنگنه موضوعی است که این روزها رسانه ها به آن می پردازند. فعالان شبکه اجتماعی نیز واکنش نشان داده اند.
tagnegar نوشته است: گزارش کمیسیون انرژی مجلس: بهبود هوای تهران ربطی به حذف بنزین پتروشیمی نداشت
نوبخت، سخنگوی دولت: بنزین تولید داخل سرطانزا نیست
ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست: تکذیب میشود ! وزارت نفت و وزارت بهداشت نظرش مانند ماست
رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس: وزارت بهداشت اعلام کرد بنزین تولید داخل آلودگی ندارد
نوبخت، سخنگوی دولت در حاشیه جلسه هیئت دولت: بنزین تولید داخل سرطانزا نیست. قطعاً دولت سرطانزا بودن بنزین را نفی میکند.چون اگر این چنین بود حتماً جلویش را میگرفت.
ابتکار رئیس سازمان محیطزیست اظهارات نوبخت، سخنگوی دولت را تکذیب کرد وزارت نفت و وزارت بهداشت نظرش مانند ماست بنزین پتروشیمی از رده خارج شده است که امروز کیفیت هوا بهتر شده است ! جای شک و شبههای نیست
شهریاری رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با شبکه خبر: وزارت بهداشت اعلام کرد بنزین تولید داخل آلودگی ندارد و سازمان محیط زیست سلامت مردم را به بازی نگیرد.
رسوایی «بنزین گیت» و چند سوال بدون پاسخ؛ زنگنه و ابتکار چرا درباره آلودگی بنزینی که وارد کردند روزهی سکوت گرفتهاند ؟! لزوم رسیدگی قضایی به پرونده «حمله به بنزین تولید داخل»
مهدی موسوی نژاد عضو کمیسیون انرژی مجلس خبر داد: واردات بنزین غیراستاندارد گرانتر از بنزین یورو ۴ است بهبود هوای تهران ناشی از حذف بنزین پتروشیمی نبود. متوسط قیمت خرید. بنزین وارداتی که استانداردهای ملی و یورو 4 را نداشته است.در هر بشکه 5 تا 12 دلار بالاتر از نرخ بنزین یورو 4 فوب خلیج فارس بوده است.
هوای تازه با بنزین آلوده؟! جزئیات گزارش کمیسیونهای تخصصی مجلس درباره آلایندگی بنزینهای وارداتی و رفع اتهامات از بنزین پتروشیمی
سید مهدی موسوی نژاد، عضو کمیسیون انرژی مجلس: تخریب وجهه بنزین داخل سیاسی بود.
مهدی ساسانی در پست دیگری نوشته است:
سوال من اینه که ما جماعت حزب الله نمی تونیم از دونفر که با اظهارات سیاسی خودشون هم مردم رو نسبت به مملکت بدبین کردن و هم دروغ گفتن و هم برای کشور بواسطه واردات بنزین نقطه ضعف ایجاد کردن و باعث افزایش وابستگی کشور شدن شکایت کنیم؟
Hajiali+ در پستی با عنوان «بررسی صحت محاسبات ادعایی آقای هاشمی رفسنجانی در زمینه واگذاری مخابرات» نوشته است:
آقای هاشمی چندی پیش در مصاحبه با اعتماد درباره قیمت واقعی مخابرات ادعاهایی را بیان کرده اند و گفته اند:
روزی که میخواستند مخابرات را بفروشند، دکتر معتمدی و رفقایش پیش از جلسه مجمع پیش من آمدند و گفتند: اگر میخواهند 15 هزار میلیارد تومان به اینها بدهند، ما 50 هزار میلیارد میخریم. آقای غرضی که بهتر از اینها میشناخت، پیغام داد که 200 هزار میلیارد میارزد. در سراسر کشور سرمایههای زیادی وجود دارد که اگر فقط امکانات بلااستفاده و ضایعاتش را بفروشند، میتوانند قسط ها را بدهند.اکنون به بررسی این دو ادعا می پردازیم.ساده ترین و شهودی ترین روش برای قیمت گذاری یک شرکت با عمر بلند مدت این طور هست: ارزش شرکت = [سود خالص مورد انتظار در هر سال (به تومان)] تقسیم بر [سود بازار(به درصد)]
اگر انتظار داشته باشیم که این سود به صورت میانگین در سال رشد هم داشته باشه به صورت زیر میشه:
ارزش شرکت = [سود خالص مورد انتظار در هر سال (به تومان)] تقسیم بر [سود بازار(به درصد) منهای میانگین درصد مورد انتظار رشد در سال در بلند مدت
حالا فرض کنید که ارزش واقعی مخابرات ایران 200 هزار میلیارد تومان ادعایی آقای هاشمی است. با دو حالت این فرض رو مورد بررسی قرار می دهیم.
فرض اول: سود بازار به صورت میانگین بازار 20 درصد باشه و سود سالیانه حسابداری نامعلوم. اگر اینها رو در فرمول جاگذاری کنیم نشون میده که هر سال حد اقل 40 هزارمیلیارد تومان سود خالص باید داشته باشه که 200 هزار میلیارد تومان ارزش کل مخابرات باشد، در حالی که درآمدناخالص مخابرات امسال کمتر از دوازده هزار میلیارد تومان و سود خالص کمتر از 4 هزار میلیارد تومان بود!
فرض دوم اینکه میانگین درصد مورد انتظار رشد در سال (فرمول دوم) و سود مخابرات یعنی همان 4هزارمیلیارد تومان معلوم باشه. مخرج کسر میشه حدود 2 صدم درصد. سود بازار هم که حدود 20 درصده. بنابراین باید هجده درصد در سال این سود خالص در بلند مدت رشد کنه تا به قیمت ادعایی اقای هاشمی برسد که در بازار اشباع شده فعلی منطقا امری محال هست.
حتی اگر بنا را بر فرض 50 هزار میلیارد تومان مورد ادعای آقای معتمدی بگذاریم، بر اساس همین فرمول ها، باز این قیمت منطقی نیست و در حدود دو و نیم برایر ارزش تخمینی این شرکت بر اساس اطلاعات جاری حسابرسی شده است . در شرایط فعلی و بهترین تخمینها قیمت کل شرکت مخابرات ایران از 20 هزار میلیارد تومان (بر اساس ضریب EBITDA) بالاتر نیست. طبعا این محاسبات در سال 88 که معامله صورت گرفته ، ممکن است تحت شرایط آن زمان، حتی کمتر از 20هزار میلیارد تومان ارزش تخمینی فعلی می شد. ارزش بازار سهام شرکت مخابرات در بورس ایران همین الان حدود 12 هزار میلیارد تومان می باشد که در حدود 4 هزار میلیارد تومان کمتر از ارزش معامله در سال 88 هست.
+ محمد حسین خوش بیان طی داستانکی حضور نیافتن روحانیون در میان مردم و مسئولیت های اجتماعی و مشغول شدن به درس پست های سازمانی و فاصله گرفتن از مردم را به انتقاد کشیده است:
بسم الله ..یکی بود یکی نبود غیر خدا هیشکی نبود
در سالهای نه خیلی دور ، در یه جای کمی دور ، یه روستا بود یه مسجد و یک امام جماعت مسجد.
امام مسجد با زمین زراعی کوچک و چند حیوان اهلی که داشت امورات می گذرانید.
مسجد محل اجتماع همه بود و امام مسجد محل توافق همه. مردم سه نوبت از روز رو در مسجد می گذروندن صبح زود و دم ظهر و غروب آفتاب.
نصفی از زندگیشون داخل مسجد بود تقریبا ، خودشون به مسجد می رسیدند آخه همه می دونستند مسجد خونه دوموشونه و شاید هم در اصل خونه اولشون. چرا که زمین هاشون برای خان زروگو روستا بود و هرچه اونها عرق می ریختن بیشتر سهم رو خان روستا بر میداشت. اینجا حداقل اگه کاری می کردن نه برای خان که برای خونه خدا و خونه دومشون بود.
یه روز یه امام بزرگی پیدا شد که می گفت ظلم و زور و محنت همه اینها خان ها را می خواد ریشه کن کنه، مردم روستا که همه به یمن مسجد و امام مسجدشون یکی بودند با یک ندای امام مسجدشون علیه خان زورگو ده شون متحد شدند و رفتن خونه خان ، خان شهر که اوضاع رو دید با همه ااهل و عیال فلنگ رو بست و در رفت!
از اون روز به بعد دیگه سلسه این خان ها همه برچیده شدند.
سالها گذشت و به امروز رسید دیگه خان نبود .. همه صاحب زمین بودند. اما روستا متحد نبود یک شکل نبود ، هم دل نبود. مسجد سر جاش بود اما مردم شهر هم دیگه رغبتی به مسجد نداشتند دیگه همه به نون و نوایی رسیده بودند زمینی داشتند کارها زیاد شده بود البته اینم بگم روستا دیگه امام جماعت هم نداشت. امام جماعت رفته بود قم برای تحصیل علم! بعدا شنیدن که شده رئیس یه موسسه ، یه موسسه خیلی خیلی بزرگ. از اونا که سنگ مرمر هرات شده نما رویش و یه حوض پر آب داخل حیاطشون و فضای سبز و پرخرج و برق همیشه براهشون.
الحمد لله حاج اقای مسجدشون هم به نون و نوایی رسیده بود آخه قدیم ها اونقدرها پولی نداشت امکانی نداشت همه شاهد بودن که خانوادشون همه در رنج بودن و اگه نبود خورده کمک هایی مردم به مسجد، اون یه تکه زمین و چند تا حیوان اهلش شون به سختی جواب زندگیشون رو می داد!
مردم روستا رفته بودن پیشش، دیدن، بنده خدا هنوزم دستش خالیه همه ش ناله میکرد که اون یکی موسسه با اینکه اسمش کمتره ، یل و بارش کوچکتره، ولی حال و فضاش بهتره،
اونم می گفت میخواد وسعت بده به این کارو این فضاشون، میگفت که سالهاست که این خان ها باعث شدن کتاب خدا بمونه روی زمین، این شده که حاج آقا! تصمیم گرفت بیاد به قم برای کسب فضل و ادب تا خوب بتونه بفهمونه کتاب خدا رو به همه.
دیگه روستا سر و صفایی نداشت همه پخش و پلا بودن مسجد روستا هم از رونق افتاده بود اما مسجد نه ! مردم روستا و امامشون، از رمق افتاده بودن!