درخواست برای داشتن تلویزیون خصوصی در ایران از سوی همان جریانی است که در روزنامه هایی با تیراژ چند هزارتایی «قصاص» را غیر انسانی میخوانند و قیام حضرت سیدالشهدا (ع) را نتیجه خشونت «صدر اسلام» می دانند.
خبرنامه دانشجویان ایران: چند هفته است فوتبالهای داخلی ایران برای بینندگان تلویزیون پخش نمیشود؛ در واقع فدراسیون فوتبال جلوی ورود دوربینهای صدا و سیما به ورزشگاهها را میگیرد.
فدراسیون میگوید باید 160 میلیارد تومان پول از تلویزیون دریافت کند تا بین باشگاهها توزیع کند٬ از سوی دیگر تلویزیون به پرداخت پولی حدود 22 میلیارد تومان راضی است نه بیشتر؛ در هفته های اخیر 4 بازی دو تیم پرطرفدار کشور برگزار شد که میانگین تماشاگران 3 بازی استقلال و پرسپولیس که در تهران بود به حدود 5 هزار نفر می رسید؛ این یعنی حتی عدم پخش بازیها از شبکه 3 و ورزش مردم را برای حضور در ورزشگاه ها مجاب نکرده است.
در این باره چند نکته قابل توجه وجود دارد:
اول/ در دنیای سرمایه داری غرب فوتبال ابزار کنترل اجتماعی و از پدیدههای مدرن حساب میشود٬ غرب با فوتبال توجهات میلیونها نفر از مردم جهان را مدیریت میکند این حرف به معنای رد خوبیهای ورزش حرفهای و به خصوص فوتبال نیست؛ جذابیتهای غیر قابل انکار فوتبال زمینه سیاست گذاری دقیق غربیها را فراهم آورده است؛ جابجایی میلیاردها دلار سرمایه در متن و حاشیه فوتبال واقعیتی غیر قابل انکار است؛ ساعتهایی که مردم دنیا برای تماشای فوتبال صرف میکنند رقم سرسام آوری است.
کشورهای سرمایه داری در واقع از فوتبال بعنوان یک مغازه «چند نبش» استفاده میکنند؛ فرهنگ «ستاره سازی دورغین» یک سوی ماجرا است٬ فساد اخلاقی و الگو سازیهای پر نفوذ بین المللی که از طریق ستارههای فوتبال روزبه روز بیشتر نمود پیدا میکند با «روغن کاری» زیرکانهای عرضه میشود:«اخلاق منهای دین».
«گردش مالی وحشتناک» که در اختیار کارتلهای اقتصادی بزرگ است در ظاهر خصوصی سازی نامیده میشود اما انتهای ماجرا در اختیار سیستم پیچیده سرمایه داری غرب است؛ برنامه 2014 تلویزیون ایران در جریان جام جهانی فساد گسترده و دقیق سیستم جهانی فیفا را نمایش داد هرچند تلاش شد این ماجرا به یک گروه کوچک نسبت داده شود.
دوم/ در فوتبال حرفه ای دنیا بخش عظیمی از درآمدها مربوط به فروش پخش بازیهای گوناگون کسب میشود. مثلا باشگاه رئال مادرید و بارسلونای اسپانیا هر کدام 178 میلیون یورو و 175 میلیون یورو در سال جاری از فروش تلویزیونی درآمد دارند.
این نوع مثالها فراوان است اما این مساله به سیستم تلویزیون های دنیا بستگی دارد در غرب مردم از طریق خرید شبکه های کابلی برنامه های مورد علاقه خودشان را دنبال میکنند و مثلا مانند خرید حجم و زمان اینترنت که در ایران مرسوم است تلویزیون شبه خصوصی است.
در این باره توجه به این نکته جالب است که گردش مالی تلویزیون های پورنو در امریکا از فروش نفت یک ساله ایران بیشتر است٬ یعنی ساخت اجتماعی غرب مدرن بر اساس جهان بینی سکولار حاکم موضعیت صددر صد جداگانه با ایران اسلامی دارد.
آزاد شدن ازدواج همجنس بازان در غرب و دفاع جانانه از آنچه اباحی گری مطلق نامیده میشود نقطه کانونی ساختمان فکری غرب را نمایان میکند٬ پس بحث مقایسه بین شرایط تلویزیونهای ایران و غرب خنده دار است.
نکته گفتنی اما این است عمق بحث درباره نظام فکری غرب هدف و کارکرد این نوشته نیست؛ چه آنکه از عهده نویسنده مطلب هم خارج است ولی بحثهای صورت گرفته تنها برای روشن شدن مسیر است.
قانون اساسی کشور تلویزیون را به صورت متمرکز در اختیار حاکمیت جمهوری اسلامی قرار داده است و درخواست پولهای گزاف و سرسام آور از تلویزیون دولتی و تهدید به فروش حق پخش به خارجیها با چه هدفی صورت میگیرد؟
سوم/ جریان های شبه روشنفکری در طول سالهای اخیر فشار زیادی برای بحث تلویزیون خصوصی در ایران را مطرح کرده اند؛ بعد از فتنه این بحث جدی تر شد؛ آن گروههایی که در کشور روزگاری استودیوی تهیه برنامه برای BBC فارسی تهیه کرده بودند حالا مطالب زیادی درباره تلویزیون خصوصی منتشر میکنند.
یکی از عناصر فتنه که سابقه دستگیری در سال 88 را دارد با چاپ کتابی در این باره گسترده ترین تلاش را صورت داد؛ وی میگوید: مساله رادیو و تلویزیون خصوصی یا انحصاری بودن آن یکی از مهمترین بنبستهای فضای فرهنگی- رسانهای کشور است.
برای اینکه مطلب طولانی نشود مثالهای متعدد در اینباره را حذف میکنیم...
چهارم/ جدی شدن بحث حق پخش با توجه توجه زیاد نسل جوان کشور به فوتبالهای پخش شده از تلویزیون این سوال را مطرح میکند که چرا در شرایط فعلی کشور و ضرورت حفظ یکپارچگی و امید در جامعه با جلوگیری از پخش فوتبالها به نارضایتی ها اضافه شود.
آیا باز شدن بحث تلویزیون خصوصی و شکستن انحصار صدا و سیما که مجری برنامه 90 تلویزیون هم در کمال تجعب به آن تاکید دارد آن هم در روی آنتن همین تلویزیون انحصاری هدف اصلی جنجالهای اخیر نیست؟
آیا این خود تحریمی داخلی در شرایطی که حاکمیت با مساله ماهواره ها طرف است فقط بخاطر دریافت چند میلیارد پول است.
در فوتبالی که بازیکنان میلیاردی وجود دارند پولی که بابت آن مردم از دیدن فوتبالها محروم شدهاند در واقع در بدنه مدیریتی فوتبال بهترین هدیه حساب میشود و برای کارگزاران سیاست عالی ترین بهانه!
پنجم/ درخواست برای داشتن تلویزیون خصوصی در ایران از سوی همان جریانی است که در روزنامه هایی با تیراژ چند هزارتایی «قصاص» را غیر انسانی میخوانند و قیام حضرت سیدالشهدا (ع) را نتیجه خشونت «صدر اسلام» می دانند.
آیا این جریان لیاقت دارد؟
ششم/ هزینههای فوتبال از طریق پول تلویزیون یعنی از جیب مردم ولی به اسم خصوصی سازی!
فوتبالیها می گویند با حق پخش از صداوسیمای دولتی نیازی به پول دولتی ندارند!
به نظر می رسد توضیحات بیشتری نیاز ندارد.
هفتم/ چه کسی دریافت پول های میلیونی و میلیاردی از طرف فوتبالیستها را منطقی میداند؟ چرا باید یک تیم 40 نفره 20 میلیارد تومان در سال هزینه کند؟
خصوصی سازی فوتبال خیلی هم خوبه و باید اجرا بشه و حتی مبالغ بیشتر از این صرف خرید بازیکنان بشه اما از جیب بخش خصوصی و برای مثبت شدن تراز مالی باشگاهها باید پخش تلویزیونی به میزان معقول به باشگاهها داده شود
ضمنا مخالف صحبت شبه روشنفکرها با تلویزیون خصوصی هستم... اما صدا و سیما هم نباید از نبود تلویزیون خصوصی سو استفاده کنه و به اندازه درآمد میلیاردی که از تبلیغات فوتبال داره به باشگاهها بده