به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ وضعیت گروگان ها و نگهبانهایشان به ویژه در شهرهای دورافتاده تر که مسائل امنیتی، تدارکاتی و رفاهی با مشکلاتی روبرو بود، هر روز دشوار تر به نظر می رسید. در آخرین ماههای اشغال گروگان ها را به تهران بازگردانده شدند و در ویلایی که پیش از آن متعلق به امیرعباس هویدا نخست وزیر شاه بود، انتقال داده شدند.
بعد از واقعه طبس سفارت محل امنی نبود.
امام خمینی (ره) اصرار داشتند، دانشجویان تا زمانی که مجلس شورای اسلامی تکلیف گروگان ها را روشن کند، خود از آنان نگهداری کنند. امام مسئله گروگانها را مسئله ای ملی می دانستند. ایشان اصرار داشتند که نمایندگان منتخب مردم باید تصمیم نهایی را درباره سرنوشت آنها بگیرند. این بدان معنا بود که هیچ یک از گروههای سیاسی کشور که به شدت با یکدیگر اختلاف داشتند، نمی توانست از نتیجه آن برای خود اعتبار یا سودی کسب کند.
فروز رجایی فر در این رابطه می گوید: امام در یک مقطعی اعلام کردند که سرنوشت گروگانها را مجلس شورای اسلامی تعیین میکند که دوره اول مجلس شورای اسلامی نیز بعد از 13 آبان تشکیل شد. امام برای اینکه یک تضمینی برای حفظ گروگانها در اختیار دانشجویان پیدا شود، گفتند که گروگانها در اختیار دانشجویان است تا وقتی که مجلس اول تشکیل شود تا آن موقع نمایندگان ملت برای گروگانها تعیین تکلیف کنند. یعنی وقتی موکول به مجلس کردند هر فرآیند دیگری در این مسیر متوقف شد. بنابراین امام با این کار خود به دانشجویان کمک کردند تا اینکه بتوانند گروگانها را در کنترل خودشان داشته باشند یعنی یک رابطه واقعا دو جانبهای راضیه مرضیة میان دانشجویان و حضرت امام برقرار بود. بدین معنا که امام دانشجویان را به عنوان انسانهایی خالص پذیرفته بودند و از طرف دیگر دانشجویان نیز تسلیم محض حضرت امام بودند وقتی مجلس اول تشکیل شد در آن خیلی از نمایندگان انقلاب هم بودند، نمایندگانی از نهضت آزادی بودند و حتی از مجاهدین خلق هم بودند. پس در این مجلس طبیعی است که نتایجی هم به بار بیاید که خیلی مطلوب دانشجویان نباشد اما چون دانشجویان از فرمان امام تبعیت میکردند لذا مسولیتی هم از این نظر که کمکاری شود بر دوششان احساس نمیکردند این مجلس گروه مذاکره کنندهای را تعیین کرد که رفتند در الجزایر دوباره نشستند با الجزایر مذاکره کردند البته نتایج مذاکرات به آن صورت منتشر نمیشد اما باز هم به وسیله آنچه از دور و بر شنیده میشد معترض بودند ولی دیگر در موضع تصمیمگیری نبودند و فقط وظیفه دانشجویان نگهداری از گروگانها بود تا زمانی که تصمیم گرفته شود.
در اواسط شهریور و در چهل و هشتمین جلسه مجلس، کمیسیون امور خارجه پیشنهاد کرد مسئله گروگانها در صحن علنی مطرح شود. طی پنج جلسه بعدی نمایندگان درباره تصمیمی که باید اتخاذ شود، بحث کردند ولی تحریکات نظامی مستمر عراق در طول مرزهایش با ایران بر این بحث سایه انداخت، ه طوری که موضوع چندین بار به تعویق افتاد. دوروز بعد پانزده نماینده از حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس خواستند تا بحث درباره مسئله گروگانها در مجلس متوقف شود. آنها می گفتند در جریان مذاکرات صلح ویتنام در پاریس، آمریکا بمباران مستمر ویتنامی ها را به عنوان تاکتیکی برای تحمیل نظرات خود به کار می برد. آنها فکر می کنند می توانند همین شیوه ها را علیه ما به کار ببرند. آمریکاییها از عراق حمایت و این کشور را برای حمله به ایران تشویق کردند.
بیش از 60 درصد دانشجویان ایرانی، نه تنها دانشجویانی که در اشغال سفارت شرکت داشتند، بلکه دانشجویان سرتاسر کشور ه عنوان داوطلب به جبهه ها شتافتند تا به عنوان متخصص یا رزمنده خدمت کنند. زنان نیز در پشت جبهه و پشتیبانی فرهنگی نقش فعالی داشتند. با توجه به چنین زمینه سرشار از احساساتی بود که تصمیم نهایی درباره سرنوشت گروگانها تا اواسط مهرماه به تعویق افتاد. کمیسیون ویژه مجلس بر اساس رای اکثریت نمایندگان، از هرگونه مذاکره مستقیم با طرف آمریکایی منع شده. اما آنطور که بعدها فهمیدیم راه مذاکره مستقیم را سد نمی کرد. تصمیم نهایی این کمیسیون تنها پس از تایید مجلس لازم الاجرا می شد.
اواسط آبان ماه چهل و هشت ساعت قبل از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا پیشنهاد کمیسیون پس از دوجلسه بحث پشت دربهای بسته در مجلس طرح شد. این طرح بر مبنای شرایطی بود که امام خمینی در پیام خود به زائران خانه خدا مطرح کرده بودند. درباره جزییات این طرح حث و پس از اصلاحات جزیی به رای گذارده شد. آنگاه مجلس به اتفاق آرا که خط مشی اقدامات دولت را ترسیم می کرد به تصویب رساند. ناظران سیاسی به زمان بندی ظریف تصمیم مجلس و اجرای آن توسط دولت توجه شایسته ای نشان دادند. به طور اتفاقی یا عمدی این تصمیم برای احزاب دموکرات و جمهوری خواه به طور یکسان تبعات منفی داشت. این طرح تنها دوروز قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اعلام شد و به کارتر اجازه ندادند تا از این توافق برای نجات مبارزه انتخاباتی خویش استفاده کند.
تحلیلگرانی بعد ها بر مبنای مدارکی مفصل که درآن زمان در دسترس بود، ادعا کردند، این زمان بندی ظریف حاصل طرحی دقیق به شمار می رفت تا توازن قدرت در آمریکا به نفع حزب جمهوری خواه برهم خورد. البته دروغهای رییس جمهور بنی صدر که در آن زمان نفوذش در مقام یک رییس جمهور کاهش یافته بود، به این گمانه زنی ها دامن میزد. به هرحال این تحلیل ها بعدها به صورت یک رسوایی سیاسی درآمده و به «سورپرایز اکتبر» معروف است. این مسئله همچنین در ماجرای ایران- کنترا وقضیه مک فارلین دوباره ظاهر شد.
موسوی خوئینی ها درباره این تحلیل ها اظهار می کند: این تحلیلها به اعتقاد من کاملا بیاساس است. حداقل من و دانشجوها از این موارد و اینکه کسی رفته باشد مذاکره کرده باشد کاملا بیخبر بودیم. ضمن آنکه با توجه به شرایط آن زمان خیلی بعید است این موارد عمدا صورت گرفته باشد و بخواهد مخفی هم بماند.
دریکی از جلسات علنی مجلس برخی از نمایندگان پیشنهادکردند که برای بدست آوردن امتیازات دیگری چون قطعات یدکی، تجهیزات استراتژیک نظامی که رژیم شاه از آمریکا خریده بود به این کشور فشار وارد شود. سرویس های خبری خارجی ادعا کردند یک هواپیمای نظامی آمریکایی که پر از قطعات یدکی است در استکهلم در انتظار است. سایر نمایندگان با این پیشنهاد مخالف بودند و بر این نکته اصرار داشتند که علاقه ای به گرفتن امتیاز از آمریکاییها ندارند. نماینده دیگری با اشاره مستقیم به جمله امام خمینی گفت: ولی امتیاز دقیقا کلمه ای است که امام در سخنانش به کار برد. استنباط کلی این بودکه اساسا هر معامله ای با آمریکا حتی اگر فراتر از پیشنهاد رسمی مجلس باشد، برخلاف منافع ایران یا نظر امام نیست.
ابتکار در «تسخیر» درباره روند رسیدگی به مسئله گروگانها می نویسد: تاکتیک های رییس مجلس و برخی از نمایندگان در به تعویق انداختن یا تسریع فرآیند تصمیم گیری و پس از آن زمانبندی حل و فصل اختلافات از طریق دولت الجزایر به نظر برخی دلیل روشنی بر معامله ای پنهانی با حزب جمهوری خواه بود.
با وجود نکه چنین مسئله ای بعید به نظر می رسد، بسیاری براین باورند که ا توجه به پافشاری امام بر گرفتن امتیاز از امریکایی ها، برخی از مقامات چه بسا دقیقاًچنین اقدامی را انجام داده باشند. رخدادهای بعدی از قیل معامله ی اسلحه ی مک فارلین که به رسوایی ایران- کنترا انجامید از چنین فردی حمایت می کند.
این شایعه چنان بالا گرفت که در مجل، طی جلسه ای در اوایل آبان ماه، محمد خزایی آن را تکذیب کرد. وی تأکیید نمود: تنها دلیل هر گونه تأخیر در این مسئله روند عادی قانون گذاری در مجلس است.
برخی دیگر همچون محمد علی رجایی نخست وزیر در موضع خود علیه امریکا چنان سرسخت و سازش ناپذیر بودند که دشوار می توان تصور کرد دور از چشم آنان معامله ای در پشت پرده صورت گرفته باشد. رجایی عقیده داشت مسئله ی گروگانها به مسئله ای مشکل ساز تبدیل شده است که باید به سرعت و در جهت منافع ملت حل شود.
ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت ایران در جلسات هیئت دولت تصریح کرده بود، ترجیح می دهد، دموکراتها بر مسند قدرت بمانند. به نظر می رسید این سیاستمدار جاه طلب یکی از این احزاب را بر دیگری ترجیح می دهد، این درحالی بود که اکثر روشنفکران نظر دیگری داشتند. در اصل هردو حزب آمریکایی در سطح ملی سرمایه داران سکولار، ثابت قدم و در سطح جهانی امپریالیست به شمار می رفتند.
شرایطی که مجلس تعیین کرده بود، در نهایت توسط دولت نخست وزیر رجایی به اجرا گذاشته شد. یک گروه کاری به ریاست بهزاد نبوی تشکیل شد. این هیئت باید از طریق میانجی های الجزایری از نقطه نظرات آمریکایی ها، آگاهی می یافت. در واقع پاسخ آمریکایی ها که با چهارچوب اصلی پیشنهادموافقت کردند، از طریق مجاری غیر رسمی موازی از قبیل واتیکان و سازمان آزادیبخش فلسطین دریافت شده بود.
ابتکار می نویسد که دانشجویان هیچ نقشی در مذاکرات الجزایر نداشتند: ما دانشجویان هیچ گاه در اجرای این فرایند دخالت نداشتیم. هیچ کس با ما مشورت نکرد و ما را در جریان نگذاشت. تنها پس از تکمیل کارها بود که بهزاد نبوی درخواست ملاقاتی از رهبران ما برای بحث دربارهی جزییات آزادی گروگانها به عمل آورد. درآن جلسه مودبانه از ما پرسید درباره این توافق چه نظری داریم. ولی چون قبلا همه تصمیمها اتخاذ شده بود، درپاسخ تنها لبخند زدیم.
تسخیر آخرین روزهای ماجرای گروگان های آمریکایی را اینطور توصیف می کند: هرچه روز آزادی گروگانها نزدیک تر می شد به آنها اجازه دسترسی بیشتری به اطلاعات می دادیم. نخستین واکنش آنها به خبر آزادی قریب الوقوعشان آمیزه ای از ناباوری و بدگمانی بود. بسیاری از آنان عقیده داشتند کارتر به فکر جان آنها نیست و برای آزادی آنها هیچ کاری نمی کند.درپایان همگی نفس راحتی کشیدیم و از صمیم قلب خدا را سپاس گفتیم که در این 444 روز دشوار و بی ثبات حتی یکی از گروگانها نیز آسیب ندیده یا زخمی نشده بود. بالاخره روز موعود فرارسید. اتوبوسهایی که دانشجویان از آنها محافظت می کردند، گروگانها را از کاخ هویدا به فرودگاه مهرآباد که یک هواپیمای الجزایری منظر آنها بود بردند. آنجا در پای پله کان هواپیما گروگان ها را به مقامات الجزایری تحویل دادیم. شمارش آنها تمام و داستان گروگانها 444 روز پس از شروع به پایان رسید.
بیشتر گروههای مخالف از جمله نهضت آزادی ایران مجلس و دولت را به دلیل شرایط توافقنامه به باد انتقاد گرفتند. آنها از همان روز نخست با اشغال سفارت و گروگانگیری مخالف بودند ولی اکنون سعی می کردند، درک عمومی را نسبت به آنچه اتفاق افتاده و نقشی را که در آن داشتند، تغییر دهند.
ابتکار در مصاحبه دیگری درباره قرارداد الجزایر می گوید: مجموع آن قرار داد، قرار داد خوبی بود. ببینید این قضیه یعنی تسخیر لانهی جاسوسی حتماً هزینههایی داشته است. هیچ شکی ندارم که ما در همه مناسباتی که از انقلاب گرفته تا قضیه انقلاب دوم جاهایی هزینه هم پرداخت کردیم. کفه ترازو در این قضیه به نفع ما بود؛ حداقل دستاورد سیاسیاش این بود که نگذاشتیم سرنوشت انقلاب ما به سرنوشت 28 مرداد دچار شود.
از این نظر هم ما برنده شدیم چرا امام می فرماید انقلابی بزرگتر از انقلاب اول حضرت امام که اهل غلو نبودند و انقلاب سال ۵۷ نیز خیلی بزرگ بود اما شاید به خاطر تاثیر تسخیر لانه جاسوسی بر کل دنیا است چون انقلاب ۵۷ علیه استبداد بود و انقلاب ۵۸ علیه کل استبار و خط انقلاب از این جریان به بعد بین المللی شدکه در برابر ابر قدرت آن زمان ایستاد و امام آن را له کرد. البته خود آمریکایی ها اشتباه بزرگی کردند این تصور را داشتند که چند روزه این جریان را تمام می کنند. ایران عمل زشت و اشتباهی را مرتکب شده است بنابراین با حجم سنگین تبلیغاتی وارد صحنه شدند و فکر می کردند پیروز هستند اما هرچه گذشت موفق نشدند و معلوم شد آن ببر عظیم و قوی یک باد کنک تو خالی است که بادش نیز خالی شده است.
معصومه نور محمدی درباره مفاد قرارداد الجزایر و نتیجه آن می گوید: میشود گفت آمریکا به هیچ یک از مفاد قرارداد الجزایر عمل نکردند. ما گروگانها را دادیم اما مهم آن بهرهبرداری بود که در آن یک سال و چند ماه انجام شد. من فکر میکنم این مهمتر از آن نتیجه شیرین آخر است چون من فکر میکنم نتیجه سفارت مستمراً به دست ما رسید و از همه مهمتر و اهم این نتایج، شکستن هیمنه آمریکا بود که بعد خود شما شاهد هستید که کشورهایی دیگر که اصلاً کسی متوقع نیست، شروع کردند به تعرض کردن به آمریکا. فکر میکنم این مهمتر از همه بود و خدا را شکر که حضرت امام (ره) خیلی حمایت کردند از این ماجرا که الان هم خیلیها دارند از این حمایت سوء استفاده میکنند که حضرت امام فرمودند "این کار، انقلاب بزرگتری از انقلاب اول بود." این به معنای اینکه آقای ایکس و ایگرگ این کار را انجام دادند، نبود. نفس این کار که جلوی آمریکا یک کشوری که تا دیروز جیرهخوار و سرسپردهاش بود، مردمش اینطوری بایستند در برابرش و تغییر رویه بدهند. این ارزش داشت نه اینکه آقای فلانی یا اقای بهمان این کار را انجام دادهاند. تسخیر لانه جاسوسی برای شخص خاصی نیست و این را اگر مصادره به اشخاص کنند به نظر من ظلم کردهاند.
رضا سیف الهی از دیگر دانشجویان خط امام در جای دیگری می گوید: در واقع پیام اساسی انقلاب دوم ، پیروزی بر استکبار بود ، زیرا آمریکایی ها در مقابل این حرکت دانشجویان اولاً نتوانستند شاه را در آمریکا نگهداری کنند و مجبور شدند اورا از آمریکا بیرون کنند که این شعار اصلی دانشجویان پیرو خط امام بود و ثانیا برای مردم خودشان و افکار عمومی جهان سوال بسیار بزرگی را ایجاد کردند . آنان در این حرکت نشان دادند که جان ده ها دیپلمات ورزیده و باسابقه آمریکایی پست تر از جان یک شاه فراری است که مورد تعقیب ملت ایران است و اگر این نبود باید به خواست های ملت ایران مبنی بر استرداد شاه تن می دادند تا جان ده ها دیپلمات آمریکایی را نجات دهند . مسئله سوم نیز این است که امروز بعد از ۳۰ سال این آمریکاست که شعار مذاکره بدون قید و شرط با ایران را علیرغم سی سال ضدیت سر میدهد و اگر قدرت ملت ایران نبود دلیلی برای بیان این شعار ها نبود و جالب آنکه امروز در انتخابات آمریکا طرفداران این شعار ها مورد استقبال مردم واقع می شوند.
گروهی از دانشجویان معتقد بودند، باید یک سازمان رسمی یا حزب سیاسی به نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» تاسیس کنیم. برخی دیگر درباره اینکار تردید جدی داشتند. نمی خواستیم راه احزاب سیاسی را که به تدریج از اهداف اولیه خود منحرف شدند و در نهایت برای منافع حقیر خود علیه منافع مملکت اقدام کردند، دنبال کنیم.
موضوع تشکیل حزب طی دو یا سه جلسه عمومی به بحث گذاشته شدو دانشجویان به نوبت به عنوان موافق یا مخالف درباره این پیشنهاد صحت کردند. کسانی که طرفدار ایجاد سازمان بودند، در اقلیت قرار داشتند. در نهایت اکثر دانشجویان گروه متقاعد شدند بهترین کار برای جنبش اعلام انحلال است.پیش نویس آخرین بیانیه را تنظیم کردیم. این بیانیه درباره تصمیم نهایی ما توضیح می داد:«ما باید در جبهه های جنگ، بازسازی کشور و کلاسهای درس به ملت بپیوندیم...دانشجویان از ابتدا فرزندان این ملت به شمار آمده و هرگز عضوی جدا نبودند. اکنون که وظیفه خود را انجام داده ایم به آغوش ملت بازمی گردیم.»