برخی شعارها نیز اصلا حرف این دولت نبودند و با شکل و ظاهر دولت تضاد داشتند برای نمونه آقای آخوندی از ابتدا از اصلی ترین منتقدین کلاسیک طرح مسکن مهر بود و زمانی که در صحن مجلس قول اجرای طرح را به نمایندگان داد و رای اعتماد را گرفت ،چشمان و دهان ما از تعجب باز شد و صد تکبیر به نشانه حمایت زدیم که درود به روان پاکت حاج آقا اگر چنین کنی که می گویی... اما خب از تجمعات متقاضیان متضرر مسکن مهر پردیس و پرند که اخیرا اخبارش در رسانه ها منتشر شد می شود، صحت آن اقوال را سنجید.
به حسب همین مسائل، پیش بینی ما این بود که وقتی شعار های دولت روی دستشان باد کند و از تحقق آن ها به دلایل متعددی که یکی دوتا از آنها را چند خط پیش عرض کردم عاجز بمانند قاعدتا پناه گاهی اختیار خواهند کرد تا از سوال های اساسی که پیرامون شعارها در اذهان شکل می بندد به آن جا پناه ببرند.
قرمه سبزی و بیسواد و بی شناسنامه و و و برای تغییر زمین دعوا...
به عقیده نویسنده از این به بعد دولت کوشید تا با تغییر فضا و دوقطبی کردن فضا دعوای غیر اصیلی را پیشنهاد کند تا دعوای اصلی و مناقشه ی اساسی فراموش بشود.
یک دعوای سیاسی و عمدتا ژورنالیستی برای این که هم انرژی منتقدین در جای غیر اولویت داری صرف بشود هم برای این که اگر یک نفر خداخیر داده از میان جمعیت برخواست و از شعارهای دولت پرسید یا حرف های مبنایی تری زد و دولت را به چالش ریشه ای تری کشید، در کشاکش این نبرد پر سرو صدا و توخالی و ژورنالیستی صدایش گم بشود ، هم برای این که کسانی اگر نه به خاطر هم حرف بودن با دولت ، حداقل در مقابله با جناح مقابل به دفاع از دولت بایستند هم برای این که...
لهذا زمانی که ریاست محترم جمهور منتقدین را بی سواد می خواندند یا اطرافیان دولت با ادبیات مشابه به مقابله با منتقدین می ایستادند خیلی متعجب نمی شدیم، که هیچ، از پیش تا حدودی به حسب تحلیل اخیرالذکر برایمان قابل پیش بینی هم بود.
اشتباه راهبردی که ممکن است دچار آن بشویم:
سال دو هزار و چند، زمانی که در لیگ قهرمانان اروپا بارسلونا در دقایق پایانی از چلسی پیش افتاد، بازیکنان بارسا پیاپی خطا می کردند تا حتی اگر کارت زرد می گیرند، گل نخورند...
وجه ربط آن بازی با فضای فعلی سیاسی کشور از این جاست که عمیقا معتقدم گاهی آقایان خطا میکنند تا کارت زرد بگیرند اما گل نخورند...
دعوا از مرزهای اصلی فاصله بگیرد و منتقدین بیش از آن چه که بایسته می باشد انرژی صرف بکنند برای دعواهای سطحی و رسانه ای.
که به قول یکی از دوستان خوش ذوق، چه کسی برای شکار گنجشک، تانک! به میدان می آورد؟؟
به همین جهت است که ورود به بسیاری از گفت و شنودهایی که پس از جنجال آفرینی های دولتی و غیر دولتی شکل می گیرد را درست نمی دانم.
و شاید یکی از دلایل این که رهبری عزیز اخیرا تاکید فرمودند نگذارید فضا دو قطبی شود از همین جاست.
پی نوشت مهم:
وجنات جامعه مصر را اگر بررسی بفرمایید احتمالا یکی از مشکلات جدی آن همین است که عده ای کاملا در فضای اخوان المسلمین زندگی می کنند، نشریات اخوان را می خوانند، با اخوانی ها رفت و آمد می کنند، و کلا فضایی که در آن امرار معاش می کنند اخوانی می باشد.
عده ای دیگر اما در فضایی دیگر مشغول گذران زندگی هستند که تقریبا هیچ وجه اشتراکی با اخوان ندارد.
یعنی جامعه به دو گروه عمده تقسیم شده که اگرچه هر دو عربی سخن میگویند و با رجوع به مشخصات شناسنامه ای مصری هستند اما زبان هم را نمی فهمند!
و آن قدر در مفاهمه مشکل دارند که چوب و چماق و زنجیر واسطه فهماندن حرف طرفین به یکدیگر می شود و خب طبیعی است در فضایی که چماغ بشود وجه المصالحه، تانک ها و نظامیان و شورای نظامی هم مدیریت را در اختیار خواهد گرفت.
غرض این نبود که فضای مصر را موشکافی کنیم که نه سوادش را داریم، نه ارتباط زیادی به این وجیزه دارد، فقط بنای حقیر این بود که یک نمونه تجربی را به عنوان هشدار به عرصه توجه مخاطبین عزیز بکشم که محصول دو قطبی شدن فضاست.
یقین بدانید در صورتی که به ادبیات 98 درصدی که عموم توده ها و مردم برایشان قابل فهم است متمسک نشویم و در فضای باندها و جناح ها و روزنامه ها و منافع قبایل سخن بگوییم اثرات ناگوارش بیش از حد تصور بالاست.
*دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی