به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ علی خضریان، عضو اسبق شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل، برایمان از خاطرات و وقایعی که در آن سالها رخ داد، میگوید:
انجمن اسلامی دانشجویان برای اولین بار از سال ۲۱ در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران تشکیل شد و بعدها در دانشکده دانشگاههای دیگر، این انجمن شکل گرفت.
در واقع جریان اقلیت، یعنی جریان چپ، دارای تشکیلاتی چون حزب توده در حال فعالیت بودند اما این دانشجویان مسلمان خلأ تشکیلاتی داشتند و در جایگاه اقلیت قرار میگرفتند. به عبارت دیگر اقلیت منسجم با اکثریت غیرمنسجم رفتار اقلیتوار میکردند، به همین دلیل آنها به این نتیجه رسیدند که باید تشکیلاتی را راهاندازی کنند تا خود را منسجم کنند و در نهایت انجمن اسلامی دانشجویان را تأسیس کردند. سرانجام انجمن اسلامی دانشجویان در اولین گام تأسیس برای اجرای قواعد و قوانین اسلامی و در دفاع از دانشجویان مسلمان مقابل جریان های چپ گرا و جریانهای غیر دینی تشکیل شد.
زمانی که قرار است هر مجموعهای هویتش شکل گیرد باید به تاریخ آن رجوع کرد و دید با چه شاخصها و در چه بستری شکل گرفته تا بر مبنای هویتها آن مجموعه را بشناسیم. یکی از هویتهای اساسی جنبش دانشجویی مسلمان که آن زمان در قالب انجمن اسلامی دانشجویان شکل گرفت، اجرای قواعد و قوانین اسلامی بود. هر چه جلوتر میرویم در طول تاریخ به انجمن اسلامی دانشجویان هویتهای جدیدی اضافه میشود؛ مثلا در دهه ۳۰ هویت استکبار ستیزی و مبارزه با آمریکا و انگلیس در دانشگاه تهران شکل گرفت و این نشأت گرفته از آمیزه های دینی بود تا آمیزههای مارکسیستی. هویت جدید در دهه ۴۰ ایجاد علاقه و رابطه دو طرفه با جریان روحانیت انقلابی برخاسته از تفکر امام(ره) بود. حتی افراد غیر روحانی مثل مرحوم دکتر علی شریعتی تا حدود زیادی این تفکر انقلابی را در دانشگاه طرح کردند. هویت جدید دوباره به دهه پنجاه میرسد. بروز آن را در همراهی ملت ایران در انقلاب اسلامی شاهدیم. در ادامه آن سال ۵۸ بحث تسخیر لانه جاسوسی و اعلام دانشجویان پیرو خط امام(ره) بود و سال ۵۹ اتحادیهای به نام دفتر تحکیم وحدت تأسیس شد که ریشههای این عنوان به ملاقات دانشجویان پیرو خط امام(ره) باز میگردد. زمانی که حضرت امام(ره) پیشنهاد تشکیل اتحادیه دانشجویی را میشنود اعلام میکند که بروید تحکیم وحدت کنید و در واقع حتی عنوان دفتر تحکیم وحدت یک عنوان ولایتپذیرانه است و انجمن اسلامی بر مبنای حرف ولی فقیه زمان خود این کار را انجام میدهد.
یکی از مهمترین دلایل ایجاد چنین فضایی، حرکت برخی از اعضای دفتر تحکیم وحدت به سمت دولتی شدن مجموعه بود. در آن دوره حضور دفتر تحکیم وحدت در احزاب ۱۸ گانه جبهه اصلاحات رسما اعلام و در واقع یک جریان دانشجویی در سطح دانشگاه به یک حزب سیاسی تبدیل شد. در ۱۳ آبان ماه سال ۷۸ اتحادیهای به نام انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در دانشگاههای کشور علنی شد، پس از اعلام موجودیت آن، در سال ۷۸ فعالیتهای خود را بر مبنای یک گفتمان دانشجویی قرار دادند. گفتمان دانشجویی رایج در محیط دانشگاهها غالبا دو طیف بودند؛ یک طیف در نیمه ابتدایی دهه ۷۰ در محیط دانشگاهی غلبه داشتند و طیف دیگر هم در نیمه دوم دهه ۷۰. طیف اول گفتمان توجیهگرا بود که در نیمه اول دهه ۷۰ معمولا در فضای فکری دانشگاهها غلبه داشتند.
گفتمان توجیهگرا به این معنا که افرادی که مسئولیتهای اجرایی کشور را به عهده داشتند و افرادی که در فضای دانشگاهی، سیاسی و اقتصادی کار میکردند از نیروهای انقلاب و یاران حضرت امام(ره) بودند و نباید به این افراد در فضای عمومی انتقاد کرد و اگر به این افراد انتقاد شود به نوعی به ضد انقلابها کمک میشود. این فضا در محیط دانشگاهها غلبه داشت نه اینکه همه اینگونه فکر میکردند بلکه غلبه بر آنها بود و بر این مبنا که اگر آنها در محیط دانشگاهی نقدی داشتند یا اگر مورد نقد قرار میگرفتند، آن را مطرح میکردند و در حقیقت واقعهای را که رخ داده بود توجیه میکردند.
بعد از این گفتمان، گفتمان دیگری در محیط دانشگاه روی کار آمد که در دانشگاه غلبه پیدا کرد و این نیز به گفتمان ساختارشکن معروف شد. این گفتمان در نیمه دوم دهه ۷۰ در محیط دانشگاهی غلبه پیدا کرد. حرف اساسی گفتمان ساختارشکن این بود، کسانی که کشور را اداره میکنند نیروهای انقلاب هستند و نیروهای نزدیک به فضای فکری رفتاری و دینی، اگر خطایی از آنها سر میزند این خطا را ما پای ظرفیتهای دین و انقلاب میگذاریم و با این نتیجهگیری وقتی نقدی داشتند کلیات و ساختارها را زیر سؤال میبردند. در آن برهه در دانشگاهی یک اعتراض صنفی رخ داده بود و در پاسخ به این واقعه صنفی عدهای در آنجا مقدسات دینی، حتی سیدالشهداء(ع) را زیر سئوال بردند! این مسئله از نظر جامعه شناسی بسیار تأمل برانگیز بود. در واقع نتیجهگیری این بود که انقلاب اسلامی ثمره تفکر شیعه است و شیعه هم بخشی از تفکراتش را از واقعه عاشورا و قیام امام حسین(ع) دارد و این مشکل صنفی هم به مقدسات باز میگردد.
این جریان ساختار شکن و آن جریان توجیه گرا هر دو با وجود اینکه خیلی با یکدیگر تفاوت داشتند و حتی نمایندگان آنها در فضای دانشجویی دو طیف متفاوت فکری بودند، ولی یک خطای مشترک استراتژیک داشتند، آن هم عدم تفکیک بین حاکمیت و حکومت بود. این عدم تفکیک بین حاکمیت و حکومت به این معنا که حاکمیت به معنای اسلام، قرآن، قانون اساسی و ولایت فقیه، حکومت هم به معنای همه مسئولانی که در کشور کار میکنند و هر جا که مسئولیتی دارند. در واقع برای دفاع از حاکمیت، رفتارهای حکومت را توجیه میکردند و بین آنها قائل به تفکیک نبودند، یا گاهی اشتباه حکومت را پای حاکمیت گذاشته میشد و هر دو این اشتباه را داشتند. در این میان اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در محیط دانشگاه مدعی یک گفتمان جدید شد و آن هم گفتمان انتقادی بود؛ به این معنا که بین حاکمیت و حکومت تفکیک قائل بود و اتفاقا برای آنکه به نقاط اساسی حاکمیت برسیم حکومت را نقد میکردند، اما به حاکمیت اعتقاد داشتند و حاکمیت را نفی نمیکنیم. این تفکر باعث شد که این جریان دانشجویی از همان روزهای تأسیس به مسئولان نگاه انتقادی داشته و انتقاداتی را انجام دهد و یکی از مشهورترین انتقادات که در آن سالها شکل گرفت انتقاد به آقای معین در نوع عملکرد در وزارت علوم، یا انتقاد به برخی از رفتارهای سیاست خارجی آقای خاتمی بود.
پس از تشکیل اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در دوره اصلاح طلبان، این شائبه ایجاد میشد که این جریان دانشجویی متولد انجمنهای اسلامی ضد اصلاح طلبی است، به دلیل همان عدم تفکیک حاکمیت و حکومت، انتظار بسیاری بر این بود که با تغییر دولت اصلاح طلب به دولت اصولگرا، این جریان باید مجیزگوی دولت جدید شود. در صورتی که این اتفاق در دولت نهم رخ نداد و این رفتار انتقادی ادامه داشت و مورد معروفی که بسیار جنجالی و رسانهای شد بحث مرحوم کردان بود. نوع رفتار اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در انتقاد به دولت نهم و مطالبه عزل آقای کردان نشان داد که رفتار اتحادیه در آن برهه دوراندیشانه بود و اگر انتخابات سال ۸۸ با حضور آقای کردان انجام می شد، مشخص نبود چه اتفاقاتی در فضای سیاسی ایران رخ دهد.
در آن زمان حرف جریان دانشجویی در خصوص دانشگاه آزاد بسیار روشن و شفاف بود؛ نقد هم این بود که حضور و گسترش دانشگاه آزاد در سطح کشور و در شهرهای کوچک باعث اختلاط فرهنگی میشود و باید مراقبت شود. در واقع وقتی در شهری کوچک دانشگاهی تأسیس میشود، باید خوابگاه آن هم تأمین شود چون شهری که کل جمعیت آن ۳۰ هزار نفر هستند و یک دانشگاه در آن تأسیس میشود و ۲۰ هزار دانشجو میپذیرد، اگر خوابگاه آنها تأمین نشود مشکل ایجاد میشود. مشکلات فرهنگی عجیب و غریب و تغییر سریع برخی از فرهنگها و رسومات در شهرهای کوچک به وجود میآید. ضمن اینکه اگر نظارتهای مالی آن درست نباشد زمینه مفاسد اقتصادی در سطح شهرهای کوچکتر فراهم میشود. این انتقاد در خصوص دانشگاه آزاد بود و یکی از مهمترین انتقادات ما در آن برهه در خصوص شخص آقای جاسبی بود و این انتقاد موجب شد علاوه بر دانشگاه آزاد، او نیز شخصا از من شکایت کند.
دو شکایت از من صورت گرفت؛ شکایت دانشگاه آزاد و شکایت شخص آقای جاسبی. نقد به آقای جاسبی این بود که وقتی فردی، مدیریت یک مجموعه عالی را سالها بر عهده گرفته، باید در فضا دانشگاهی پاسخگو باشد و انتقادات را بشنود و پاسخ دهد. اصلا طی آن سالها موضوع پاسخگویی مسئولان مطالبه رهبر انقلاب بود و باید آقای جاسبی در مقام پاسخگویی حاضر میشد. انتظار آقایان بر این بود که با آن شکایات رعب و وحشت ایجاد میشود و دیگر کسی انتقاد نمیکند اما این در حالی بود که فضای دانشگاهی آن زمان بر مبنای همین گفتمان انتقادی کمکم فراگیرتر می شد و جریانهای دانشجویی تازه حرف گفتمان های انتقادی را متوجه میشدند و این محصور در انجمنهای اسلامی مستقل نبود و در محیط دانشجویی به یک گفتمان فراگیر تبدیل شد.
در مورد شکایت آقای جاسبی اتهام بنده اثبات نشد و تبرئه شدم. حکم پرونده دانشگاه آزاد هم ۲۷ اسفندماه به وکیل من ابلاغ شد و بنده را محکوم کردند. اما طبق قانون ۱۵ روز برای تجدید نظر فرصت وجود دارد تا شخص از خود دفاع کند، ضمن اینکه روزهای تعطیل هم در آن محاسبه میشود. این در حالی بود که دقیقا دادگاه از ۲۸ اسفند تعطیل شد و من ۵ فروردین در دادگاه حضور پیدا کردم که شعبه تق و لق بود و اجازه تجدید نظر ندادند که این هم در نوع خود جالب بود.
به نظر من ماجرای دانشگاه آزاد فراگیر و یک مطالبه شد و در واقع این بیحساب و کتاب بودن کنار رفت، اینکه فردی دو دهه و نیم مسئول دانشگاه آزاد باشد و به هیچ کس هم پاسخگو نباشد، به نوعی این قبح شکسته شد. همچنین این شکایت زمینه تغییر اساسنامه دانشگاه آزاد و پاسخگو بودن در شورای عالی انقلاب فرهنگی را فراهم کرد. در آن روزها به حدی فشار روانی بر افکار عمومی زیاد شد که عدهای از آقایان مجبور شدند به صورت غیرقانونی جریان وقف دانشگاه آزاد را مطرح کنند و حتی خاطرم هست در رسانههایشان از قول یکی از مسئولان مؤسس این مجموعه دانشگاه آزاد منتشر کردند که صیغه وقف هم خوانده شده و دیگر قابل برگشت نیست، اما همگان دیدند که قابل برگشت شد. و من هنوز میشنوم که برخی میگویند آن آقا کنار رفت و هنوز همان جریان فکری بعضاً در دانشگاه آزاد ورود پیدا میکند و مسئولیت میگیرد و آن مبارزه و کارهای شما بیفایده بود. من برای این حرف جواب دارم و اینگونه نیست که بی فایده باشد. بنده با تفکرات جریانات فکری کاری ندارم و آقایانی که روی کار آمدهاند موظف هستند حکمشان را از شورای عالی انقلاب فرهنگی بگیرند. همیشه روزگار بر یک چرخ نمیچرخد و حداقل مجموعه قانونمند شده، این خود یک برد است.
* گفتگو از نسیبه زمانیان