درموج چهارم، آزادی را میتوان در سه قسمت مورد مطالعه قرار داد. اول: آزادی در نظام جمهوری اسلامی، دوم: آزادی در تمدن جدید اسلامی و سوم: آزادی در نقد لیبرالیسم و تمدن غرب، اما در این فراز مناسب است به موضوعی مهم بهطور اجمال بپردازیم و آن این است که اگر بپذیریم برخی مفاهیم جدید مانند آزادی از فرهنگ دیگری آمده باشد، این مساله چه تاثیری در روند فکری نهضت و جامعه ما دارد. استاد علامه شهید مطهری درباره این موضوع و طرح شبهات جدید و تاثیر آن در رشد اندیشه اسلامی معتقد است که:
«هر کس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. تجربههای گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از یک نوع آزادی فکری ــ ولو از روی سوء نیت ــ برخوردار بوده است، این امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلکه در نهایت به سود اسلام بوده است. اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید بهطوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند و ما نیز در مقابل آراء و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد میکند.» (مطهری، 1381. ص63) 1پس مفهوم آزادی در شکل گیری انقلاب اسلامی و تشکیل نظام دینی نقش اساسی داشته است. تاریخ در اینجا به ما نشان میدهد هنگامی که آزادی از مسیر طبیعی خود خارج شده و جنبه ایدئولوژیک غربی پیدا کند، ثمره چندانی نخواهد داشت و هنگامی که در بستر طبیعی خود در کنار شعارها و مسالههای اساسی چون عدالت و استقلال بیان شود به جمهوری اسلامی میرسد. در این مورد میتوان گفت امام خمینی (ره) فطرت مردم را مخاطب خود دانست و هویت مردم ایران را در مسیر بیداری اسلامی قرار داد و ثابت کرد اگر در راه این ابراز هویت، مانعی نباشد و آزادی به شکل صحیحش نقش ایجابی را ایفا نماید، میتوان از مرحله نهضتهای اسلامی به مرحله نظام اسلامی رفت. با این وصف این نظام قالب قبلی را شکسته و در عین استقلال، بدون داشتن وابستگی سیاسی یا فکری به قدرتهای دیگر، قالب جدیدی را طرح نماید.
در موج چهارم بیداری اسلامی، آزادی به نقش تکاملی خود در نظامسازی ادامه میدهد و در مرحله قانونگذاری و ایجاد ساختارها و نهادها ایفای نقش میکند. اساس انقلاب اسلامی رجوع به هویت ملی یا هویت اسلامی بوده است. هویتی که در ذات و بطن آن بیش از همه چیز مذهب و آموزههای دینی مهمترین عامل وحدت بخش و تعالی دهنده جامعه معرفی شدهاند و طی قرون متمادی حیات آن جوامع را تضمین کرده است. انقلاب اسلامی نه تنها این آگاهیبخشی تاریخی را بهخوبی نشان داد بلکه به آنان چگونگی «تنظیم و تثبیت» با دنیای کنونی را هم آموخت. بیداری اسلامی حرکتی است که توقف ندارد و هدف آن طرح عالم دینی و ورود به تمدن اسلامی است و در مسیر آن نباید در مرحله نظام اسلامی متوقف شد بلکه باید به مرحلهای بالاتر اندیشید و افق تمدنی داشت. آزادی در این مرحله نیز جایگاهی ویژه دارد و در ساحت سلبی خود، تمدن غرب را مورد پرسش قرار میدهد. تمدن غرب تمامیتخواه است و خود را نقطه پایان و کمال همه چیز میداند. به وضوح از جهانی شدن و «پایان تاریخ» سخن میگوید، اما با تشکیل حکومت بر مبنای دین، اساسیترین جوهر فلسفه سیاسی غرب یعنی «سکولاریسم» زیر سوال میرود.
هنگامیکه آزادی نیز در نظام اسلامی به معنای الهی خود مطرح شود و در چهارچوب مردمسالاری دینی خود را نشان دهد، غرب متوجه حقیقتی میشود که نسبتی با تمدن غربی ندارد، جزء گذشته غرب نیست و در آینده آن نیز چنین چیزی دیده نمیشود. اینجاست که پرسشهای اساسی از غرب صورت میگیرد و آزادی در ساحت سلبی خود موجب میشود طرف مقابل بیداری اسلامی یعنی عالم غربی از کلیت خود سوالاتی را بپرسد و اینبار غرب است که مورد هجوم قرار میگیرد.2 از طرف دیگر رهایی از بندگی غیر خدا برای مومنان «عزت» به همراه میآورد و این روحیه عزت وقتی با هویت تاریخی ما همراه شود، سبب میگردد پیش روی مظاهر تمدنی غرب سربلند کنیم و توان مقابله داشته باشیم. آزادی در چهارچوب نظاماسلامی ما را از حاکمیت غیر خدا خارج کرده و متوجه ظرفیتهای بومی خودمان میکند و تنها با این راهکار است که مسلمانان در مقابل توسعه مادی غرب میتوانند روحیه خود باوری را حفظ کنند.
پس از آنکه بهواسطه ایجاد نظام جمهوری اسلامی توانستیم غرب را مورد پرسش قرار دهیم و از طرف دیگر خودمان نیز از قیود پرستش مظاهر غرب رها شدیم، میتوانیم از مشهورات غرب نیز آزاد شویم. اولین بحثی که بسیاری از غربگرایان در آن گرفتار بودند، همان مقوله «پایان تاریخ» است.3 بدان معنا که دنیای مدرن بر یک خط همواره در حال توسعه است. سعادت و پیشرفت در گرو دنبال کردن این خط تاریخ مدرن است و بدبختی و عقب ماندگی از آن کسی است که از تاریخ مدرن جا مانده باشد. (نجفی،1390، ص54 و 55)
مراتب آزادی در وضع معاصر
- انقلاب اسلامی بهخاطر تثبیت و ایجاد یک نظام سیاسی مدنی دینی، موجب رشد و تکامل بیداری اسلامی است. این نظام در قانون اساسی و شکلگیری نهادهای دینی از نظام و قانون اساسی مشروطه جلوتر است.
- آزادی درمرحله نقد نظام پهلوی و درحقیقت با عبور از انحراف مشروطیت صورت گرفت، بنابراین اندیشه آزادی در ابتدای موج چهارم از مورد مشابه در موج دوم یعنی مشروطه، موثرتر بوده است.
- با توجه به انحراف مشروطه و غلبه غرگرایی و تجربه نیم قرن استبداد مدرن پهلوی، نقد اندیشه آزادی به نظام سیاسی پهلوی در حقیقت متوجه مدرنیزاسیون افراطی و غرگرایی که بحران هویت در ایران ایجاد نموده بود، نیز میگردد و از این منظر هم در اندیشه سیاسی شیعه در نهضت بیداری اسلامی نوعی تکامل و حرکت رو به جلو را شاهدیم.
- حذف سلطنت بهطور کلی و ابراز نظریه جمهوری در حقیقت افق و طرح جدیدی را در اندیشه سیاسی ایران به منصه ظهور رساند. خود این مساله منجربه طرح نظریات جدیدی مثل «مردم سالاری دینی» گردید که به هر حال در قالبهای قبلی در مورد بحث آزادی و حاکمیت مردم، رشد چشمگیری را نشان میدهد.
- خروج نظام جمهوری اسلامی و مفاهیم منبعث از آن و نظریات قوام بخش اندیشههای سیاسی اسلامی، همگی نوعی نقد جدی تمدن غربی و تفکرات آن را نشان میدهد و این مساله بهطور آرام افق آینده را، افق «تمدن نوین اسلامی» جلوهگر میکند.4 در این خط سیر از نظام سیاسی دینی به طرف تمدن جدید اسلامی، همه مفاهیم و موضوعات مطروحه و قوام بخش نظام اسلامی، بهخصوص بحث آزادی، دخیل و قابل پژوهش و تحقیق میباشند. نقد شرقشناسی مدرن،5 ایجاد مراکز غرب شناسی، ایجاد مراکز تمدنشناسی تطبیقی، و نظریه تمدن جدید اسلامی از جمله مواردیکه تبیین این تکامل و گذار را نشان میدهند و مهمترین موضوع در افق تعالی بخش مذهب شیعه یعنی مبحث «مهدویت» آشکارا نظریه «پایان تاریخ» در غرب و به دنبال آن شالودهشکنی در لیبرالیسم را بهعنوان یک اندیشه برتر و فلسفه سیاسی شاخص میتواند به دنبال داشته باشد.
جمعبندی:
برای آنکه یک جمعبندی مشخص و دستهبندی منظمی از آنچه گفتیم داشته باشیم میتوان بهطور خلاصه گفت: آنچه که آزادیخواهان مقدس عصر مشروطیت انجام دادند ایجاد یک نظام سیاسی بود که رشد نهضت بیداری اسلامی را موجب گردید؛ اما با توجه به حاکمیت غربگرایی در عصر پهلوی این نظام سیاسی نتوانست به یک نظام مدنی اسلامی تمام عیار مبدل شود. هر چند آزادیخواهان مقدس علیرغم آنکه نتوانستند حاکمیت مشروطیت را عوض نمایند، ولی توانستند خط آزادی و جریان فکری آن را از لیبرالیسم و گره خوردن حکومت «مشروطه قدر مقدور» به سرنوشت ملل غربی جدا نمایند و این خود تکامل بعدی بود. امام خمینی (ره) در موج چهارم بیداری اسلامی این نظام سیاسی موجود و این تمنا و خط مستقل و متمایز آزادی از فلسفه سیاسی و تمدن غرب را هویت و عینیت و تکامل بخشیده و آن را در شکل مدنیت سیاسی اسلامی مدون و پایدار نموده و افق آن نیز تمدن جدید اسلامی گردید؛ تمدنی که ریشههای خود را در «پیوستگی» با تمدن اسلامی در تاریخ اسلام دیده و میبیند، این «افق گشایی جدید» همان آزادی است.
با توجه به سیر تاریخی و تکامل فلسفه سیاسی آزادی در نهضت بیداری اسلامی به نظر میرسد اندیشه ترقی و اندیشه تعالی در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند. باید یادآوری نمود تقابل اندیشه ترقی و اندیشه تعالی به نحوی تقابل سطح با عمق است، بنابراین آزادی در نگاه و افق اندیشه تعالی که همان تکامل بیداری اسلامی است در دو بُعد سلبی و ایجابی قابل تحقق است. در بُعد سلبی خروج از دایره مفاهیم تمدن غرب و دربُعد ایجابی ورود هرچه بیشتر به کلیت تمدن جدید اسلامی را نشان میدهد و هردوی اینها در موج چهارم بیداریاسلامی میتواند در قالب نظامسازی دینی میتواند مورد بررسی قرار گیرد.
یادداشتها:
-1 برای بحث بیشتر راجعبه آزادی از دیدگاه استاد مطهری ر.ش. به: «مرتضی مطهری، آزادی معنوی، قم، صدرا، 1378 و مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، قم، صدرا، 1364.
-2 برای مطالعه بیشتر ر.ش. به: درباره غرب، رضا داوری اردکانی، تهران، نشر هرمس، سال 1386.
-3 برای مطالعه بیشتر ر.ش. به: مددپور، محمد (1381). انقلاب اسلامی و نظریه پایان تاریخ، قم: بضعه الرسول.
-4 برای بحث پیرامون تمدن نوین اسلامی ر.ش. به: کتاب (تفکر و تمدن) (تاملی در تمدن نوین اسلامی)، مجموعه مقالات، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1391.
5- برای بحث پیرامون نقد شرقشناسی نوین ر.ش. به: شرقشناسی نوین (مجموعه مقالات)، جلد هفتم آموزه، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384. براون، ادوارد (1329). انقلاب ایران؛ ترجمه احمد پژوه، تهران: کانون معرفت.
منبع:: ماهنامه عصر اندیشه