به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، محمدرضا عبیدی، در یادداشتی پیرامون حوادث دیروز شیرازنوشته است: اگر به اقتضاء نوشتن تمام و کمال و شرح جزییات نبود از همین جا نوشتن را قطع می کردم و تنها اشاره به اتفاق رخ داده روز گذشته در شیراز و برای علی مطهری اکتفا می کردم. چرا که حرفهای مصرح رهبری درباب عدم موافقت با «راه افتادن یک عده» و « اتهام زدن به ضد ولایت و ضد بصیرت و حمله»اشاره تمام و کمالی است. اصلا هم رهبری نگفته این حرفی که من می زنم استثنا دارد، یعنی اگر استثنایی داشت حتما رهبری انقلاب اشاره می کرد. رهبری بارها بر مدیریت احساسات اشاره کرده و گفته است که «نگه دارید برای جای لازم».
از انجاییکه خود دوران دانشجویی ام را در کوران همین بصیرت ازمایی های خواص و اهل و اولاد بزرگان انقلاب گذرانده ام شاید درک احساسات اهل خطایی که روز گذشته با برخوردی فیزیکی موجبات لغو سخنرانی مطهری را فراهم اوردند سخت نباشد، اما این احساسات تا کجا مقبول است؟ تا کجا پسندیده است؟ و از کجا در مرز باریک «درست» و «غلط» در زمین «غلط» می افتد؟
حمله فیزیکی یا غیر فیزیکی به علی مطهری که روز گذشته در شیراز اتفاق افتاد، هیچ جوره با منطق جفت نمی شود. برکسی پوشیده نیست که علی مطهری علاقمند همین حواشی است چرا که در «متن» حرف حساب شده ای ندارد. خودش علاقمند است که کسی به طرفش بیاید، آنگاه حتی اگر آن فرد خیلی معمولی در کنارش ایستاده باشد، با کف گرگی روی صورتش می خواباند تا فضا را متشنج کند، تا رسانه های هوادارش بنویسند: « تندروها به علی مطهری حمله کردند!»
واقعا نمی دانم حرفهای مطهری چقدر اهمیت دارد و داشت که در مجلس آنطور و دیروز اینطور با او برخورد کردند. علی مطهری وقتی این حرفها را در مقابل رهبری گفته و پاسخ شنیده و باز هم می گوید، یعنی نه فهمیده «ولایت فقیه» که پدرش جزو تبیین کنندگان آن بوده یعنی چه؟ و نه فهمیده است که «امنیت» یعنی چه؟ صرفا نظری دارد و دوست دارد مدام آن را تکرار کند.
خاصیت ابن الوقت بودن است، اینکه کسی در زمان اصلاحات آنطور به خاتمی و دوم خرداد حمله کند و بیخ و بن اصلاحات را از ریشه در مقالاتش در کیهان بکند و به طرفداری از احمدی نژاد به مجلس بیاید و نزدیک انتخابات 92 و حالا مجلس بعدی روی در قبله ای دیگر نماز کند.
حالااگر حرفهایش را در مجلس کامل می زد چه اتفاق محیرالعقولی در عالم می افتاد که حالا نیافتاده است؟ یا اگر دیروز در شیراز سخنرانی می کرد و باز حرفهای تکراری می زد، چه آسمانی می خواست به زمین بیاید؟
البته که مطهری و دوستانش دوست دارند همین اتفاق ها بیافتد، مشاهدات دانشجویی ام و گمانه زنی های شنیده می گوید اتفاقا دستهای نیز درکار بودند برای اینکه اتفاق دیشب بیفتد. چه بسا در میان حمله کنندگان یا مشایعت کنندگان مطهری تا کلانتری چندتایی از طرفداران او هم بودند تا پیازداغ ماجرا را زیادتر کنند.
حتی با عدم مجوز شورای تامین استان انجمن فرهنگ و سیاست که مورد حمایت بی دریغ صفوی قائم مقام دانشگاه است، و در شیراز به «انجمن صفوی» معروف شده است، تا آخرین مرحله یعنی رسیدن مطهری به فرودگاه شیراز اصرار برای برگزاری برنامه دارد و بعد از آن مطهری خواسته یا ناخواسته به دانشگاه نمی رود، حتی زمانی که شرایط کمی مهیا بوده است. انگار نفس «سخنرانی نکردن» ارزش خبری بیشتری دارد. دانشجویان جمع شده در سالن ساعتها به انتظار رسیدن مطهری به دانشگاه می مانند، اما مطهری نمی آید. دانشجویان اعتراض می کنند و با دروغ گو خواندن تشکل برگزار کننده برنامه مدتی را در سالن به دبیر تشکل و قائم مقام دانشگاه اعتراض می کنند.
دانشجویان حق داشتند اعتراض کنند هم به مطهری که نیامد و هم به کسانی که مطهری را به هدفش رساندند و نگذاشتند بیاید.
خاطره مسعود دهنمکی درباره یکی از تجمعات انصار حزب الله را بخوانید. دهنمکی می گوید: مسئولین دوره سازندگی نسبت به اینکه مردم در خیابان به حجاب یکدیگر گیر بدهند و به جان هم بیافتند، خوشحال هم می شدند، اما تا مردم با هم علیه اشرافی گری انتقاد می کردند و مطالبه عدالت می کردند، مسئولین بدشان می آمد. یادم می آید یک بار مدیرمسئول روزنامه سلام(موسوی خوئینی ها) که از روزنامه های چپ بود، از اینکه بچه ها مقابل وزارتخانه هایی که جریان چپ وزرایش بودند، تجمع می کردند، انتقاد کرد و آنها را سوق داد به سمت اینکه حزب الله برای فراجناحی بودن باید مثلا جلوی سینما تجمع کنند، وقتی آنها از سر صداقتشان و برای فراجناحی نشان دادن خود، اینکار را کردند، فردا تیتر یک روزنامه سلام شد و بچه ها به تندروی محکوم شدند.
من فکر میکنم ماجرای حمله به علی مطهری نوعی خود زنی است!!! شبیه به آنچه برای سعید حجاریان چند سال قبل و در دوران اصلاحات رخ داد!!!