به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، در بند 78 این سند که در ذیل محورهای علم و فناوری تنظیم شده، از دستگاه های اجرایی خواسته شده است "رابطه متقابل تحصیل با اشتغال و متناسبسازی سطوح و رشتههای تحصیلی با نقشه جامع علمی کشور و نیازهای تولید و اشتغال" مشخص شود.
مسئله ارتباط رشته های دانشگاهی با نیاز بازار کشور یکی از مسائلی است که طی سال های اخیر و با افزایش نجومی ظرفیت دانشگاهها در مقاطع تحصیلات تکمیلی به یکی از بحران های جدی دولت مواجه شده است، بطوری که به نظر اکثر کارشناسان مهمترین دلیل بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی همین مرتبط نبودن رشته های تحصیلی، با نیازهای بازار کار است. به نوعی آنچه که جوانان از دانشگاه ها می آموزند منطبق بر نیازهای روز بازار کار کشور نیست و اساسا چنین نگاهی که شاید لازم باشد برای دوره ای پذیرش دانشجو در برخی رشته ها به دلیل اشباع بازار متوقف شود، وجود ندارد.
نگاه رهبری به این مسئله از اهمیت آن حکایت دارد؛ بحث ارتباط دانشگاه ها با مراکز پژوهشی و صنعت چیزی است که رهبری در برنامه پنج توسعه نیز به آن اشاره کرده بودند |
نگاه رهبری به این مسئله از اهمیت آن حکایت دارد؛ بحث ارتباط دانشگاه ها با مراکز پژوهشی و صنعت چیزی است که رهبری در برنامه پنج توسعه نیز به آن اشاره کرده بودند، ایشان در سال 87 و در بند7 سیاست های پنجم، لزوم "ارتباط مؤثر بین دانشگاهها و مراکز پژوهشی با صنعت و بخشهای مربوط جامعه" را از دستگاه های اجرایی کشور خواستار شده بودند. که تکرار این مسئله مهم آن هم به طور دقیق تر نشان می دهد که دانشگاه های ما عملکرد مناسبی در پرورش نیروی متخصص با توجه به نیاز بازار ندارند.
سورنا ستاری معاون علمی و فناوری رئیسجمهور بسترسازی نکردن دانشگاه ها برای اشتغال فارغ التحصیلان را یکی از دلایل بیکاری جوانان می داند، وی معتقد است: شرکتهای دانشبنیان به عنوان حلقه و نهاد واسط میان صنعت و دانشگاه معرفی شدهاند و روشهای غلط گذشته در دانشگاهها باید فراموش شود. اینکه فکر کنیم با گذاشتن یک دفتر ارتباط با صنعت در دانشگاهها مشکل حل خواهد شد، اشتباه است.
سورنا ستاری: شرکتهای دانشبنیان به عنوان حلقه و نهاد واسط میان صنعت و دانشگاه معرفی شدهاند و روشهای غلط گذشته در دانشگاهها باید فراموش شود. اینکه فکر کنیم |
ستاری همچنین در جایی دیگر با مهم دانستن ارتباط صعنت و دانشگاه می گوید: به نهادهای واسط برای ارتباط صنعت و دانشگاه احتیاج داریم. اتفاقات زیادی باید در بدنه اقتصاد کشور رخ دهد تا این بدنه متحول شود اما این موضوع به راحتی به وقوع نمیپیوندد، زیرا کشور ما تا به حال با فروش نفت خام امور خود را میگذرانده و از سایر پتانسیلها غافل بوده است. دانشگاهها باید یاد بگیرند تا بتوانند از محل فروش محصولات دانشبنیان درآمدزایی کنند و رویههای گذشته را فراموش کنند و تنها به دنبال بودجههای دولتی نباشند.
از سوی دیگر علی ربیعی وزیر کار عدم تعادل عرضه و تقاضا را از مهمترین دلیل بیکاری جوانان می داد. ربیعی کارآفرینی و بردن دانشجو به آموزشهای فنی و حرفه ای را از راهکارهای ورود «بی دغدغه» فارغ التحصیلان به بازار کار می داند.
بررسی وضعیت فارغالتحصیلان نشان میدهد از جمعیت ١١میلیونی فارغالتحصیلان تنها چهار میلیون و ٤٠٠ هزار نفر شاغل محسوب میشوند و بخشی از این جمعیت نیز توفیقی در یافتن شغل نداشتهاند. بر این اساس نکته مهم آن است که بیش از نیمی از این جمعیت غیرفعال محسوب میشوند و این مسئله یک زنگ خطر برای کشور است.
دانشگاه ها سالیان متمادی است که با ایجاد رشته های گوناگون مرتبط و بدون ارتباط با بازار کار کشور در حال تشویق جوانان به ورود به عرصه های تحصیلی هستند بی آنکه لازم بدانند پژوهشی کاربردی انجام دهند تا مشخص شود آیا واقعا امروز تحصیلات آکادمیک توان رفع نیازهای بازار کار کشور را دارد و یا خیر؟ همچنین این پرسش باید جواب داده شود که تا چه زمانی لازم است دانشگاه ها در تمامی رشته ها دانشجو تربیت و به صف بیکاران اضافه کنند، بدون اینکه لحظه ای برای کار آنها فکری شده باشد؟
به عقیده کارشناسان، نگاه کسب درآمد دانشگاه ها از پذیرش دانشجو و فرار از پذیرش هرگونه مسئولیت درباره اشتغال و پس از تحصیلات دانشگاهی افراد باعث شده تا امروز دست کم یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از خروجی دانشگاه ها تجربه تلخ بیکاری را بچشند.
به عقیده کارشناسان، نگاه کسب درآمد دانشگاه ها از پذیرش دانشجو و فرار از پذیرش هرگونه مسئولیت درباره اشتغال و پس از تحصیلات دانشگاهی افراد باعث شده تا امروز دست کم یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از خروجی دانشگاه ها تجربه تلخ بیکاری را بچشند. |
در این بین به نظر می رسد دانشگاهها و سیاست گذاران نظام آموزشی کشور متهم اصلی وضعیت فعلی آموزش عالی هستند، ایجاد نشدن «توانایی کار» در طول سال تحصیلی و عدم تناسب بین فرایندها و مواد آموزشی رشتههای تحصیلی موجود در دانشگاهها با مهارتها از مهمترین دلایل ناموفق بودن نظام آموزشی کشور است.
جدای از عوامل گفته شده در بالا که به سیاست های نظام آموزشی کشور مرتبط است، دسته ای از عوامل هستند که اگرچه در ظاهر به اشتغال زایی فارغ التحصیلان و سیاست های نظام آموزشی کشور ارتباطی ندارد، اما با نگاهی دقیق و کارشناسی به آنها می توان حلقه گم شده «تحصیل و اشتغال» را در آنها دید. رواج نیافتن فرهنگ کاریابی و کارآفرینی دانشگاهی، عدم توسعه بنگاههای کاریابی خصوصی و عدم توسعه کانونهای فارغ التحصیلان و ناکارآمدی آنها در کاریابی و هدایت شغلی از مهمترین عوامل این دسته است.
به هر حال با توجه به ابلاغ سیاست های شش توسعه و اشاره به روشن شدن تکلیف رشته تحصیلی و ارتباط آن با بازار کار، باید دید متولین آموزشی و علمی کشور چگونه می توانند این «نظام آموزشی فربه» را تکانی اساسی دهند، و آیا می توان «نقشه جامع علمی کشور» را در مسیر اصلی خودش قرار داد.
* گزارش از محمدرضا حیاتی/ کارشناس ارشد مهندسی برق