از سوی دیگر، پلیس هم بارها اعضای موو را به نقض شرایط "آزادی مشروط"، عدم تبعیت از مقامات، مالکیت غیرمجاز اسلحه و طرح تهدیدات تروریستی متهم کرد. هم "ویلسون گود" شهردار فیلادلفیا و هم "گرگور سامبور" کمیسیونر اداره پلیس این شهر حتی تا جایی پیش رفتند که موو را یک سازمان تروریستی معرفی نمودند.
خبرنامه دانشجویان ایران: "موو MOVE " یک گروه مستقر در فیلادلفیا، طرفدار آزادی سیاهپوستها و معتقد به ایدئولوژی "ناتورالیسم" بود که در سال 1972 توسط "وینسنت لیپارت" تشکیل شد. سبک زندگی این گروه به گونهای بود که محلهای را برای خود در نظر میگرفتند و آنجا خانههایی نزدیک به هم میساختند و اعضای گروه در آنها زندگی میکردند. همچنین گاهاً درباره موضوعاتی که از نظرشان مهم بود، مانند حقوق حیوانات و حفاظت از طبیعت، دست به تظاهرات میزدند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، اعضای موو عمدتاً عقایدی به نسبت افراطی در رابطه با حفظ طبیعت داشتند. این اعتقادات افراطی گاهی اوقات موجب شده بود تا مردمی که در نزدیکی محله آنها زندگی میکردند، از آنها برنجند و حتی شکایت آنها را به پلیس بکنند. در نتیجه، موو و محله آنها دائماً تحت نظر نیروهای امنیتی فیلادلفیا بود.
با این حال، بخش عمدهای از تقابل این گروه با پلیس به 8 آگوست 1978 و کشته شدن یک افسر پلیس در حادثه تیراندازی برمیگشت که 9 عضو موو بعدها و در پروندهای بحثبرانگیز به خاطر آن محکوم شدند. پلیس فیلادلفیا حدود یک سال بود که تلاش میکرد، این گروه را از محله خود بیرون کند. چندین افسر پلیس بالأخره زمانی که توانتسند حکم تخلیه را از دادگاه دریافت کنند، به محل سکونت موو آمدند و قصد اجرای حکم دادگاه را داشتند. در این میان و با مقاومت موو، تیراندازی میان دو طرف درگرفت و "جیمز رامپ" افسر پلیس فیلادلفیا با اصابت گلولهای به پشت سرش، کشته شد.
پلیس بلافاصله موو را قاتل افسر پلیس معرفی کرد. این در حالی بود که نمایندگان موو میگفتند این افسر، هنگام تیراندازی، رو به خانه بوده و بنابراین تیر از سمت موو به او شلیک نشده است. در نهایت، رأی دادگاه در پرونده قتل رامپ اعلام شد و 9 عضو موو به جرم قتل درجه سوم، هر کدام به حداکثر 100 سال زندان محکوم شدند. این حادثه موجب شد تا گروه موو تقریباً منحل شود. اندک اعضای باقیمانده آن نیز در خانهای در غرب فیلادلفیا ساکن شدند.
چند سال به همین شکل گذشت تا زمانی که همسایگان محله جدید در خیابان "اوسیجی" هم از دست موو به پلیس شکایت کردند. این بار هم دلیل شکایت به سبک زندگی متفاوت اعضای این گروه برمیگشت. مثلاً اینکه این گروه در تمام ساعات روز، پیامهای سیاسی و اعتراضی خود را با بلندگو در محله اعلام میکردند. همچنین اعتقادی به کشتن حیوانات موذی در خانههایشان نداشتند و این مسئله موجب نگرانی همسایههای آنها از وضعیت بهداشتی محیط زندگیشان شده بود.
از سوی دیگر، پلیس هم بارها اعضای موو را به نقض شرایط "آزادی مشروط"، عدم تبعیت از مقامات، مالکیت غیرمجاز اسلحه و طرح تهدیدات تروریستی متهم کرد. هم "ویلسون گود" شهردار فیلادلفیا و هم "گرگور سامبور" کمیسیونر اداره پلیس این شهر حتی تا جایی پیش رفتند که موو را یک سازمان تروریستی معرفی نمودند.
13 مه 1985 بالأخره این اتهامها به نتیجه رسید. بیش از 500 نیروی پلیس، همراه با "لئو بروکس" ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا و از مدیران شهری، حکم بازداشت به دست، به ساختمان محل سکونت اعضای موو رفتند و میخواستند ساختمان را تخلیه و آن عده از اعضای موو را که خودشان متهم کرده بودند، دستگیر کنند. وقتی گاز اشکآور پلیس و تلاش آتشنشانها برای بیرون کردن افراد از ساختمان با استفاده از فشار آب، بینتیجه ماند، بار دیگر درگیری میان دو طرف درگرفت. نیروهای پلیس در این حادثه بیش از 10 هزار گلوله به سمت خانه شلیک کردند. سامبور کمیسیونر پلیس باز هم با مقاومت اعضای موو مواجه شده بود، دستور داد کاری بیسابقه در تاریخ پلیس آمریکا انجام شود: ساختمان، از آسمان با بمب هدف قرار بگیرد.
ستوان "فرانک پاول" از هلیکوپتر پلیس، دو بمب نیم کیلیویی را که با "ژل آبی انفجاری" (جایگزین دینامیت) محصول افبیآی ساخته شده بودند، روی سقف ساختمان انداخت. بمبها آتشسوزی گستردهای را آغاز کرد که به سرعت در آن محله و خانههای چسبیدهبههم آن پخش شد. این در حالی بود که مأمورین آتشنشانی حاضر در محل برای خاموش کردن آتش اقدامی نکردند، چرا که دستور داشتند: "بگذارید آتش، بسوزاند."
آتشی که پلیس فیلادلفیا آن روز برپا کرد، 11 نفر شامل جان آفریقا مؤسس موو، پنج کودکِ 7 تا 13 ساله، و پنج عضو دیگر گروه را کشت. همچنین 65 خانه را از بین برد و بیش از 250 نفر را آواره کرد. حمله به خانه جان آفریقا، تنها دو بازمانده داشت: زنی به نام "رامونا آفریقا" و پسربچهای 13 ساله به نام "بردی آفریقا". یکی از افسران پلیس درباره آن روز تعریف میکند که وقتی رامونا و بردی آفریقا از میان جهنمی از خرابه و دود، بیرون آمدند "انگار از وسط آتش برخاسته بودند." حتی تحقیقات رسمی درباره این حادثه هم با اعتراف به زیادهروی مقامات فیلادلفیا، اقدام پلیس را "عملی مجرمانه" توصیف کرد.
حادثه حمله به گروه موو اغلب به عنوان بهترین مثال در زمینه ناکارآمدی سیاستهای پلیس، دادستانها و قضات آمریکا مطرح میشود و حتی در دانشگاههای این کشور موضوع پایاننامه و تحقیقات دانشجویی است. در آن پرونده، هیچ مأمور پلیسی، مقصر شناخته نشد. بسیاری از آنچه در طول حمله اتفاق افتاد، همچنان در هالهای از ابهام است. از جمله ادعای بازماندگان حادثه که میگفتند پلیس به سوی افرادی که در تلاش برای فرار از شعلههای آتش بودند، شلیک میکرده است.
با این حال، آنچه با توجه به صدها صفحه اسناد از سوی گروهی موسوم به "کمیسیون موو" و تحقیقات رسمی هیئت عالی منصفه، همه به آن اقرار دارند، این بود که حمله به موو، "بیکفایتی فاحش مدیریتی" از جانب دستگاه اجرای قانون و دولت در آمریکا را به نمایش گذاشت. در گزارش کمیسیون موو آمده بود: "حمله با بمب به خانهای که شهروندان آمریکایی در آن سکونت داشتند، خلاف وجدان بوده است." یکی از اعضای کمیسیون در اینباره گفته بود: "اگر خانه موو در یک محله سفیدپوست واقع شده بود، پلیس هیچگاه با بمب به آن حمله نمیکرد."
دادگاه و هیئت منصفه در نهایت همه افراد دخیل در این حادثه را بلااستثناء از افسران پلیس گرفته تا شهردار، از هرگونه مسئولیت کیفری تبرئه کرد. وکلای فیلادلفیا تلاش زیادی در این زمینه کردند و توانستند استدلالهای خود را به کرسی بنشانند. به عنوان مثال، یکی از استدلالهای آنها این بود که حمله با بمب به خانهای که کودکان در آن ساکن بودند، غیرقانونی نبوده، چرا که نیروی بمب "صرفاً علیه بزرگسالان اعمال شده است."
آنچه شاید از تبرئه افسران پلیس و شهردار فیلادلفیا هم بیشتر تعجببرانگیز بود، مجرم شناخته شدن تنها یک نفر در این ماجرا بود: رامونا آفریقا. تنها عضو بالغ موو که از حادثه جان سالم به در برده بود، به "توطئه و شورش" متهم شد و هفت سال کامل محکومیت خود را در زندان سپری کرد، چراکه حاضر نشده بود عضویت خود در موو را نفی کند. "بردی" که بعدها نام خود را به "مایکل وارد" تغییر داد، سال 2013 و در سن 41 سالگی خودکشی کرد.
رسوایی پرونده موو همچنان ذهن افراد زیادی را در شهر به خود مشغول کرده است. "جیسون آسدر" فیلمساز سفیدپوستی که سال 2013 مستند "بگذارید آتش، بسوزاند" را تقریباً تماماً با استفاده از فیلمهای مستند و آرشیوی ساخت، درباره این حادثه میگوید: "هر فرد بالغی که در شهر بود، آن روز مقصر بود." وی معتقد است در حال حاضر هم مسئلهای که مردم خیابان اوسیجی "هر هفت روز هفته" با آن دست به گریبان هستند، مسئله نژادپرستی و معضلات اجتماعی است.
رامونا آفریقا هم که اکنون تنها بازمانده موو از حادثه آن روز است، تجربه خود را به پروندههای "مایکل براون"، "فردی گری" و بقیه سیاهپوستهایی که به دست پلیس کشته شدهاند، گره میزند: "این افرادی (افسران پلیس) که سوگند خوردهاند از انسانها محافظت کنند، برای نجات جان آنها تلاش کنند، از ما دفاع نمیکنند، بلکه ما را میکشند... امروزه این اتفاق میافتد، چون سال 1985 جلوی آن را نگرفتند. تنها عدالتی که ما میخواهیم، این است که مردم ماهیت واقعی این سیستم (حکومتی آمریکا) را ببینند." و شاید برای تغییر آن اقدامی صورت دهند.