هژمونی منطقه؛ از گذشته تا به امروز

خبرنامه دانشجویان ایران: محسن رضوان*// بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا به صورت پیگیر به دنبال جایگزینی قدرت استعماری امپراتوری انگلیس در دنیای مدرن بود.

سیر وقایع در مسیر رسیدن قدرت آمریکا به این ابر امپراتوری ناگزیر از اعمال سیاست های نوین بود از جمله تاسیس و تغذیه گروهای تروریستی در برابر نیروهای رقیب، حمایت از دیکتاتورهای مورد نیاز در زمان لازم و حذف آنها در زمانی دیگر، بر پا کردن جنگ و تحریمهای ظالمانه بوده است تا کشورهای جهان را ترغیب به قبول تفکر آمریکا کند این هژمونی تا به امروز با فراز و نشیب هایی همراه بوده که امروزه با تفکری بخورد کرده که با این هژمونی در حال نزاعی غیر مستقیم میباشد که همان تفکر مقاومت میباشد اما هدف ما برسی و تجزیه و تحلیل این دو جریان و شرایط حال منطقه میباشد .

ابتدا می خواهم به طور خلاصه اقدامات آمریکا در جهت تحقق اهدافش را در منطقه به طور خلاصه باز گو کنم.

باید قبول کنیم که سیاست مداران آمریکا سیاست کشورشان را تا سالیان سال پیش بینی کرده و برای آن برنامه ریزی میکنند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران معادلات منطقه ای آمریکا دچار تشویش شد و منطقه در آستانه تحولی مهم قرار گرفت از آنجا بود که کشور آمریکا برنامه ریزی برای زمین زدن این انقلاب به مرحله اجرا گذاشت چرا که این انقلاب یکی از اهداف بزرگش نابودی رزیم صهیونیسم بود که از جمله این اقدامات کودتا نوژه و واقعه طبس و سپس به دلیل ناکامی  در این پروژه ها تحمیل جنگ 8 ساله با ایران که در آن زمان سگ پاسبان آمریکا در منطقه یعنی صدام این کار را صورت داد.

اما در همان زمان جنگ بود که استراژی مقاومت هم طرح ریزی شد و با کمک به گروهای مقاومت منطقه و گروهای کوچک در نیجریه و عراق یک گام به جلو برداشت این کار که از چشم های تیز بین آمریکا دور نماند باعث شد این کشور در واکنشهایی عجیب تر خود وارد عمل شد که اول صدام را حذف کرده تا بتواند هم بر نفت منطقه تسلط پیدا کند هم بتواند ایران را از سمت غرب مهار کند تا ایران که محوریت استارتیژیک مقاومت را  در منطقه بر عهده داشت علنا خنثی شود چون با این کار کمک به گروه های البدر و حزب الله عراق  و سوریه علنا غیر ممکن می شد و در ادامه افغانستان را گرفت تا هم بتواند بر ملیون ها شیعه که در کشور های افغانستان و پاکستان حضور دارند مسلط شود هم بتواند گروهایی تروریستی که قبلا برای مقابله با شوروی ساخته بود را کنترل کند و هم برایشان هدف گذاری کند یعنی ایران به جای شوروی اما عملکرد جریان مقاومت در این شرایط چگونه بود: جربیان مقاومت که با این شرایط مواجه شده بود تصمیم گرفت با کمک کشور سوریه که از 25 باند پروازی برخوردار بود در جهت تقویت و بالابردن استحکامات در لبنان و فلسطین استفاده کند و از طرفی آموزش نیروهای مقاومت را در صحراهای سینا در مصر انجام دهد و تا جایی که امکان داشت به  نیروهای مقاومت در عراق از طریق مرزهای سوریه و نیروهایی در سودان و نیجریه کمک کند تا جریان از هم نپاشد و با رویکرد تقویت جریان فکری مقاومت در منطقه با اعزام مبلغ به سایر کشور ها از جمله کشور های افغانستان و پاکستان و بحرین و... پرداخت چرا که این جریان ایمان دارد که جریانی که از دل مردم برخیزد شکست نمیخورد، آمریکا که این شرایط را به ضرر خود میدید و این پیش بینی را میکرد که در منطقه خاورمیانه به مشکل برخورد کند  چند رویکرد را مد نظر خود قرار داد ، در این زمان اولین اقدام با چراغ سبز آمریکا رژیم صهیونیسم جنگ 22 و 33 روزه را آغاز کرد تا بتواند جریان مقاومت  در لبنان و سوریه را نابود کند که البته چون این رژیم در گذشته هم دست به این تلاشها زده بود و ناکام مانده بود یک همچین تصوری که بتواند این دو جریان را در این منطقه نابود کند دور از ذهن بود.

بعد ازجنگ 22 و 33 روزه شرایط منطقه در حال دگرگونی بود چرا که آمریکا در حال خارج کردن نیروهایشان از منطقه بودند و این فرصتی بود تا جریان مقا ومت  با خیالی آسوده تر اهداف خود را جلو ببرد و از طرفی رژیم صهیونیستی از مرحله حمله وارد مرحله دفاع از خود شده بود، حتی جنگی را که دوباره شروع کرد را هم دفاعی میدانم چرا که این رژیم حیاتش را در ضعف نیروهای مقاومت میدید در این شرایط بود که جریان مقاومت به مرزهای یمن و هند و عربستان و افغانستان رسیده بود و با سرعت در حال تحقق اهدافش بود که در این شرایط جنگ سوریه شروع شد اما چرا جنگ سوریه رخ داده است ، جنگ سوریه چند دلیل داشت که اولین دلیل عدم تحمل مزدوران دست نشانده آمریکا در منطقه بود چرا که آنها این وضعیت را به ضرر وجودیت خود می دانستند و بر همین اساس تصمیم گرفتند پل ارتباطی مقاومت که دارای ساختاری 60 درصدی سنی بود را دچار تذلذل و نابودی قرار بدهند دومین دلیل رژیم صهیونیستی بود که سوریه قدرتمند را متضاد با حیات خود میدانست و به همین دلیل این رژیم هم از هیچ کوششی دریغ نکرد سومین دلیل آمریکا تا با تکاپو کردن از قدرت ایران و محور مقاومت در منطقه جلو گیری کند که در ادامه وضعیت عراق هم تقریبا به این همین شکل درآمد در جواب محور مقاومت حضور خود را در یمن علنی کرد.

شرایط حال و آینده
بر خلاف اکثر مردم که فکر میکنند جریان سوریه و عراق به ضرر محور مقاومت تموم شد اما در کنار تمام رنج های انسانی و فجایع بشری این کار چند فایده بزرگ برای جریان فکری مقاومت در  منطقه داشت یکی از فایده ها این بود که گروه های مقاومت در سراسر جهان به عضو گیری و فعالیت علنی مشغول شوند و در جهت تحقق اهداف  اسلام قدم بردارند مثال عرض میکنم قبل از درگیری‌های سوریه محور مقاومت در افغانستان بیش از دو هزار نیرو مبارز نداشت که هم اکنون بیش از 25 هزار نیرو نظامی فقط در سوریه زیر نظر این جریان وجود دارد  یا حزب الله لبنان در بیشترین تخمین ها قبل از جریان سوریه 6 هزار نیرو نظامی داشت هم اکنون بیش از 15 هزار نیرو فقط در سوریه دارد یا تشکیل نیروهای حشد الشعبی که قبل در گیری ها در عراق اصلا وجود نداشت و این نیروها تحت سازمان بدر عراق فعالیت می کردند.

که این اتفاق باعث شد نیروها مقاومت عراق یکپارچه و متحد در چارچوب لشگری که هم اکنون 200 هزار نیرو عضو دارد به جنگ با داعش بروند، یا تشکیل لشگر فاطمیون یا حزب الله عربستان و حزب الله نیجریه که در این زمان رخ داده است، ممکن است شما بگویید که داعش و دیگر گروهای تروریستی از جمله النصره و فاتح و اخوانی ها هم هزاران جنگجو دارند که باید بگویم وضعیت کنونی داعش که در عراق سوریه بحرانی به حساب می آید چرا که در الرمادی و فلوجه  در عراق محاصره شده اند و اگر در این دوشهر شکست بخورند انگار که در کل عراق شکست خورده اند در حالی که  پیش بینی میشود به سرعت این دو شهر آزاد شوند، در سوریه هم که کرد ها تمام تلاششان را  انجام میدهند که داعش را از پایتخت خودش یعنی الرقه بیرون کنند که تا الان کم و بیش موفق شده اند ولی شما این را در نظر داشته باشید که نیروهای حشد الشعبی اعلام کرده اند بعد از الرمادی و فلوجه وارد سوریه خواهند شد و این به معنی ورود هزاران نیروی شیعه به سوریه.

این در شرایطی هست  که امروزه آمریکا و ترکیه که یه روزی صاحبان داعش بودند هم اکنون در حال مبارزه با او هستند و اگر داعش شکست بخورد علنا سوریه و عراق آزاد میشوند چرا که در این صورت 100 درصد عراق و 70 درصد سوریه آزاد میشود و دیگر گروهای تروریستی سوریه که قدرتمند ترین آنها جیش الفتح میباشد بیشتر در مناطق مرزی درعا و ادلب حضور دارند که کمتر اهمیت را برای محور مقاومت دارد چرا که نزدیک مرزهای ترکیه و اردن بشمار می آیید.

به امید خدا در صورت این پیروزی ها که دور از ذهن هم نیست ببینید که 400 هزار نیرو مقاومت مقابل رژیم صهیونیستی صف آرایی کرده باشند چرا که هم اکنون نزدیک به 400 هزار نفر در صفوف نیروهای مقاومت قرار دارند.

* دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان