فتنه 88 و آشوب های سال 78 که به حوادث کوی دانشگاه معروف شد تا کنون مورد تحلیل و موشکافی بسیاری از تحلیل گران قرار گرفته است اما آنچه که مغفول مانده موضوع پیش زمینه فکری تئوریسین ها و مجریان فتنه است.
خبرنامه دانشجویان ایران: بهروز کلاته// به محض اینکه حرف از فتنه و انتخابات سال 88 می شود و به تحلیل شرایط و علل این واقعه پرداخته می شود تنها یک سری عوامل خارجی و نقش آن ها نظیر سورس، دروغ تقلب، اپوزوسیون، انقلاب مخملی و غیره است که مورد بررسی قرار می گیرد و کمتر به ریشه یابی صحیح و اصولی این حوادث طی سال های گذشته شده است.
فتنه 88 و آشوب های سال 78 که به حوادث کوی دانشگاه معروف شد تا کنون مورد تحلیل و موشکافی بسیاری از تحلیل گران قرار گرفته است اما آنچه که مغفول مانده موضوع پیش زمینه فکری تئوریسین ها و مجریان فتنه است.
آنچه که باعث می شود فعالین سیاسی آنهم به صورت کلان علیه حکومت دست به شورش بزنند و حتی قصد براندازی آن را داشته باشند پیش زمینه های فکری و علوم تثبیت شده در ذهن آنها است.
در پایان هفدهمین روز از شهریور سال 88 سه تن از فعالین فتنه 88 سعید حجاریان، سعید شریعتی و محمد عطریانفر در حالی با لباس زندان در میزگرد تلویزیونی شرکت می کنند که متن سخنان یا همان اعترافات سعید حجاریان را سعید شریعتی دوست و همقطارش برای بینندگان قرائت می کند.
آنچه که سعید شریعتی از روی برگه ای که منتسب به حجاریان است می خواند حاوی یک نکته مهم درباره فتنه 88 و پیش زمینه های فکری فتنه است شریعتی به وکالت از حجاریان درباره علوم انسانی دانشگاهی می گوید: « بعد از شرایط جنگ تحمیلی بدلیل عقب ماندگی تاریخی در علوم انسانی نتوانستیم بر اساس دیدگاه های دینی و اعتقادی خود و نیازهای کشور، سرفصل های علوم انسانی را تدوین کنیم و به ناچار به دنبال علوم انسانی غربی رفتیم و براساس دیدگاه های غربی علوم انسانی ترجمه شده ای را وارد کشور کردیم که حتی باب نقد هم بر آن بسته شده بود و بسیاری از اساتید و پژوهشگران علوم انسانی در کشور بر مبنای همین علوم انسانی لیبرال غربی که در واقع در خدمت منافع غرب است عمل می کنند شاید عامل غرب نباشند ولی ناخواسته برای آنها کار می کنند.»
به این ترتیب و با استنباط از سخنان حجاریان که از سران جریان اصلاحات به شمار می آید می توان به عمق نفوذ علوم انسانی فعلی در حوادث کشور پی برد که چرا رودخانه به ظاهر آرام علوم انسانی در کشور در بزنگاه های مهم سربه طغیان بر می دارد و رو در روی جمهوریت قرار می گیرد حال آنکه خود دم از دموکراسی می زند؟
البته شاید در نگاه اول نتوان نتیجه ی درستی از سخنان سعید حجاریان بدست آورد اما اگر با عینک ریزبینی نگاهی به ماجرای کوی دانشگاه در سال 78 و فتنه 88 داشته باشیم متوجه خواهیم شد که مدیران، رهبران و عقبههای فکری طراحان و اداره کنندگان این دو حادثه دانش آموختگان تغذیه شده از فضای علوم انسانی در ایران هستند پس این نتیجه که عامل اصلی حوادث 18 تیر 78 و فتنه 88 مسئله علوم انسانی رایج در کشور است خلاف واقع نخواهد بود.
اگر بخواهیم به تنها بخشی از طغیان علوم انسانی غربی علیه ساختار جمهوری اسلامی اشاره کنیم می توان به مواردی همچون محمد رضا تاجیک مشاور رئیس جمهور اصلاحات و مشاور ارشد میرحسین موسوی در انتخابات 88 که از دانش اموخته علوم سیاسی از انگلستان است و جزوه «چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما » منتسب به اوست که در آن نگاه مبارزه نرم با جمهوری اسلامی و براندازی حکومت اسلامی تئوریزه شده است، گزاره هایی همچون فتح سنگر به سنگر و راهبرد فشار از پایین و چانه زنی از بالا برای فشار بر جمهوری اسلامی نیز توسط سعید حجاریان از عناصر امنیتیو یکی از تئوریسین های جریان اصلاحات و دانش آموخته علوم انسانی مطرح می شود و حسین بشیریه هم که منبع اصلی سند تاملات راهبردی حزب مشارکت علیه جمهوری اسلامی در فتنه 88 از اساتید علوم سیاسی است، اشاره کرد.
علاوه بر اینها می توان به نظریه پردازی های عبدالکریم سروش در دین زدایی از جامعه و نفی حکومت دینی و نشریات زنجیره ای که به بهانه تحلیل و بررسی علوم انسانی در مصاحبه و گفتگو با چهره های تاثیر گذار علوم انسانی از «همجنس بازی تا قیام علیه خدا» را نشر دادند و منتشر کردند اشاره کرد.
علوم انسانی رایج در کشور که امروزه به آن استناد می شود و حتی در پاره ای از موارد بعنوان ایدئولوژی در نظر گرفته می شود در فضای اجتماعی غرب و در بستر فرهنگی، فلسفی، معرفت شناختی و انسان شناختی جامعه غربی و در تقابل با حاکمیت جاهلانه کلیسا و مسیحیت تحریف شده شکل گرفته و تحقق یافته است و آنچنان دامنه آن وسیع است که از خدا پرستی تا شیطان پرستی و الحاد را در خود جای داده است و علی رغم اینکه ادعای نگاه باز به مسائل را دارد همه مکاتب آن سریعا به منتقدین و مخالفین خود برچسب نگاه بسته و ایدئولوژیک و نگاه همراه با خرافات را می زنند.
با تمام این تفاسیر علوم انسانی غربی که لیبرال و سوکولار است سال هاست که در کشور ما آنهم بدون آنکه اجازه و اراده نقد جدی آن وجود داشته باشد تدریس و حتی در بسیاری از موارد پیاده سازی می شود کشوری که به جای سکولاریسم، انقلابی بر مبنای دین داشته است و درست در زمانی که بلوک غرب و شرق مردم را از دین جدا کرده بودند حکومت دینی و بازگشت به دین را سرلوحه کار خویش قرار می دهد و به جای دموکراسی رنگ و رو باخته امروزی غرب، مردم سالاری دینی را رواج می دهد بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که دانش اموختگان علوم انسانی غربی خواسته یا ناخواسته علیه آن طغیان کنند.