1. نمایش حمایت استکبار از فتنهگران: نشان دادن دست زدن دشمن خارجی و مشخصاً آمریکا و اسرائیل برای فتنهگران.
2. مقابله با ولایتستیزی: تأکید بر هدف جریان مقابل برای مقابله با ولایت، دین و ارزشها.
3. مقابله با قانونشکنی: تأکید بر ضرورت قانونگرایی و حفظ چارچوبهای قانونی و نمایش شکستن ساختارهای قانونی و هرجومرجطلبی جبههٔ معارض.
4. جنگ فقر و غنا
5. دفاع از جمهوریت: تأکید بر جمهوریت، نقش مردم و نمایش نخبگانی و غیرمردمی بودن جبههٔ مقابل (محوریت جبههٔ مقابل تحقیر مردم بود و جبههٔ انقلاب روی ضدمردم بودن آنان تأکید کرد که بهصورت نمونه در شعارهای دو طرف نمود داشت).
جبههٔ معارض انقلاب با درس گرفتن از شکست فتنه، راهبردهایی را برای مقابله با انقلاب، محور قرارداد که کانون آن برگرداندن همین استراتژیها به جبههٔ انقلاب و به عبارتی محاکمهٔ معکوس بود که جزو راهبردهای انقلاب مخملی و استراتژیهای نظام سلطه برای مقابله با اسلام انقلابی و جایگزینی اسلام معتدل-میانهرو-غربزده با آن است. بر اساس این راهبردها که دستورالعمل ۱۶۰ جینشارپ نیز به آن تأکید میکند یا در مواردی نظیر اسلام دموکراتیک مدنی به آن اشاره شده باید شعارهای جریان انقلابی (در تعریف آنها افراطی/حامی جمهوری اسلامی و...) را به خود آنان بازگرداند تا هم باعث انفعال آنان شود هم در میان مردم به دورویی، نفاق، قول بدون عمل و... متهم شوند، چنانکه در دورههای مختلف از این حربه استفادهشده است اهم این راهبردها چنین است:
اما مهمترین محوری که مدنظر نظام عملیاتی این روزهای دشمن برای منفعل کردن انقلابیون است، فتنهٔ ولایتمداری است. در این فتنهٔ دقیق طراحیشده، چند اقدام در حال انجام است:
جریان تجدیدنظرطلب و غربزده که از یکسو در فتنهٔ ۸۸ تا نفی اصل ولایتفقیه و مرگ بر ولایتفقیه و... پیش رفت و مهمترین مستمسکش اعتراض به حمایت رهبری و منصوبینشان از جهتگیریهای انقلابی در دولت نهم بود و از سوی دیگر ضدارزشهای انقلاب و جهتگیریهای خلاف رهبری را در طول ربع قرن پس از امام فریاد کرده بود، حالا مدعی ولایتمداری شد. رئوس رسانهای این جریان پیگیری حاکمیت دوگانه و مقابله با رهبری در دههٔ ۷۰ را اشتباه خوانده و از حاکمیت یگانه و ابراز ارادت علنی به رهبری و پیگیری اهداف ساختارشکنانه و استحالهٔ انقلاب، درون سیستم، تحت لوای ولایتمداری و ابراز ارادت به رهبری سخن گفتند. کسانی که دیروز و امروز جهتگیریهای ۱۸۰ درجه مخالفت رهبری داشته و دارند، حالا ترجیعبند سخنان خود از رهبری تجلیل کرده و از حمایتهای ایشان برای مسیری که اتخاذ میکنند میگویند. روزنامهها، احزاب و چهرههای منتقد و حتی معارض رهبری در دههٔ ۷۰ و فتنهٔ ۸۸ و... انقلابیون را به پیروی از ولایت دعوت میکنند.
استراتژی رهبران انقلاب چه در دورهٔ امام خمینی چه امام خامنهای، حمایت از دولت حاکم بوده که از دورهٔ بازرگان و بنیصدر تا میرحسین، هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی تداوم داشته است. اما حال نقشآفرینان مختلف در این میدان بازی میکنند:
انتشار کدهای پشت پرده از رهبری و محوریت دادن به کنه منویات رهبری هم موردتوجه قرارگرفته است. امری که موجب غبارآلوده شده فضاست. نبودن تحلیل سیاسی موجب شده تا افراد بهجای تحلیل شرایط و عمل بر اساس آن منتظر رسیدن خبر از رهبری و تعیین تکلیف از جانب ایشان باشند، لذا دراینبین زمینهٔ کدمحوری و انتصاب سخنان درست و غلط به رهبری، پیدا شدن کُدخدایان که مفسر سخنان رهبری و داننده و یابندهٔ کنه منویات ایشانند، ایجاد شده است؛ افرادی بدون امکان سنجش صحیح و سقیم مطالبشان، تنها بهواسطهٔ کد، مرجعیت، اهمیت و قدرت مییابند و مدیریت افراد بدون تحلیل را در دست میگیرند.
در این چارچوب، نوولایتمداران سابقاً ولایتستیز، طرفداران دولت و محافظهکاران، بعضاً سامانیافته و برنامهریزیشده و بعضاً به خاطر فقدان تصویر درست از ولایتفقیه و خلط شاهنشاهی اطاعتمحور و تعطیل عقلی با ولایت علوی عقلانی به زدن برچسب ولایتستیزی به انقلابیون میپردازند که نتیجهٔ آن سست شدن آنان یا ایجاد فضای اجتماعی یا حداقل ایجاد سؤال در بسیاری انقلابیون، نسبت به گرفتن موضع یا انجام اقدام انقلابی یا محافظهکاری و مصلحتاندیشیهای بیجاست.
بخشی از این جریان بهصورت نادانسته و برخی بهصورت دانسته و برنامهریزیشده با از صحنه به درکردن مردم و انقلابیون، آنها و سپس بهتبع عدم حضور آنها درصحنه، رهبری را منفعل کرده و برای ایشان، گزینهای جز پذیرش و تحمیل نظرات بعضی مسئولین باقی نمیگذارند. چنانکه در ماجرای پایان جنگ اتفاق افتاد و امام خمینی (س) در شرایطی که مسئولین بهصورت نظامی، اقتصادی و سیاسی شرایط را به بنبست رساندند و با نرفتن مردم به جبهه که حاصل عدم تبلیغ درست، بسیجزدایی از مردم و بعضی حاشیهسازیها بود، امام را به شرایطی رساندند که چارهای جز پذیرش قطعنامه نماند؛ اما یک هفته بعد با دعوت امام از مردم به مقاومت در برابر منافقین، بهقدری جمعیت به صحنه آمد که نیروهای مسلح توانایی سازماندهی آنها را نداشتند و از امام خمینی (سلامالله علیه) نقلشده که اگر میدانستند مردم اینقدر درصحنهاند قطعنامه را نمیپذیرفتند.
مهمترین راهکار زدن استراتژی نیروهای معارض، رقیب و بیبصیرت و کُدخداهاست:
1. نمایش سوابق تاریخی ولایتستیزانه و عقب و جلو رفتن از رهبری بهوسیلهٔ نوولایتمداران و محافظهکاران!
باید سوابق تاریخی فردی و جریانی ولایتستیزانه و عقب و جلو رفتن از رهبری نوولایتمداران و سیاسیون تبیین شود. نمیشود عدهای یک دوره به رهبری حمله کنند و بعد دورهٔ دیگر در برابر نیروهای انقلاب، مدعی ولایتمداری شوند. همچنین جلورفتن و عقبرفتن از رهبری محافظهکاران قابلتأمل است، بهصورت نمونه بعضی از همین کُدخداها در شرایطی که رهبری صریحاً به عدم تحلیل روی تحلیل گذاشتن و درگیر مسائل فرعی شدن در حاشیههای دولت قبل تأکید میکردند، برعکس با دامن زدن و بحرانسازی از انحراف، آنچه رهبری مسئلهٔ فرعی مینامید بهجای مسائل اصلی نظیر جنگ اقتصادی، جنگ نرم دشمن برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین و... تبدیل به مسئلهٔ اصلی کردند و با دست خود برای افتادن فضا به دست منتقدین بیرون گفتمان انقلاب فضاسازی کردند. حال امروز این همه مدعی ولایتمداری شوند و بعضی انحرافات آشکار از جهتگیریهای رهبری و اصل انقلاب سکوت کنند!
توجه به حفظ چارچوبهای رهبری نظیر عدم خائن و سازشکار گفتن به دولت و مذاکرهکنندگان، عدم برهم خوردن وحدت و درگیری مردم با مردم در کف خیابان، ضمن حفاظت از جهتگیریهای اصیل انقلاب و انتقاد از جهتگیریهای غلط و توافقات خطرناک. استراتژی رهبری در قبال توهماتی نظیر تعامل سازنده با جهان، بازی برد-برد و... حمایت از شخص مذاکرهکنندگان و دولت، هضم گفتمان زاویهدار با طرح نرمش قهرمانانه در معنای نمایش نرمش با باطن شکست دادن دشمن، طرح جهتگیریهای درست نظیر نگاه به درون، اقتصاد مقاومتی، استحکام ساخت درونی نظام و...، مشخص کردن خطوط قرمز و زدن تند خط سازش است. استراتژی رهبری زدن خط نگاه به درون نه صرف برخورد سیاسی با افراد است. لذا ایشان که در طول دو سال گذشته حتی یک خط از توافقات خطرناک و مسئلهدار دفاع نکردهاند، اما مذاکرهکنندگان را فرزند انقلاب، غیور، مؤمن و... دانستند. این چارچوب باید رعایت شود، اما با تفسیر گسترده، مندرآوردی و بیربط مثل تسری دادن حمایت ایشان از تیم مذاکرهکننده و دولت به نتیجهٔ مذاکرات و توافقات مبنایی ندارد. در این چارچوب باید بهجای درگیری سیاسی و جناحی به زدن خط رابطه با غرب و نمایش نتایج خطرناک مذاکرات و مسیر ذلیلانه دو سال گذشته پرداخت. دورهٔ تحریف و مصادره به مطلوب سخنان رهبری گذشته است و حمایت رهبری از نیت خیر مذاکره کنندگان نافی نقد توافق بد و تضییع منافع ملی با آن نیست.
الف) عدم استناد به کدها و تفسیرهای منعندی: خود رهبر انقلاب بهتر از همه دراینباره سخن گفتهاند: «من حرفم همانی است که دارم میگویم. آنچه را که بر طبق مصلحت کشور و مصلحت نظام نباید گفت، نمیگوئیم؛ نه اینکه خلافِ آن را بگوئیم، بعد بخواهیم در یک جلسهٔ خصوصی، مثلاً فرض کنید آن خلاف گفته را تصحیح کنیم؛ نخیر، اینجور نیست. بله، بسیاری از مسائل هست که گفتنِ آن بر مسئولان کشور حرام است؛ نباید بگویند. ما اگر همهٔ آنچیزهائی را که میدانیم، بگوئیم، فقط شما که نمیشنوید، آنهائی که دشمن شما هستند، آنها هم میشنوند. ... بلاشک نباید برخی از مطالب را گفت؛ اما آنچه را که نباید گفت، نباید گفت؛ نه اینکه باید خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ایجاد کرد؛ شائبهای به وجود آورد. قبلاً این روشن باشد، معلوم باشد؛ حرف ما همانی است که از ما میشنوید؛ چه در نماز جمعه، چه در دیدارهای عمومی، چه در دیدارهای دانشجوئی و دیدارهای گوناگونِ اختصاصیِ دیگر» (رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان ۱۷/ ۰۷/ ۱۳۸۶). «نبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که بهعنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجرا کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم. چند سال قبل که یک قتلی اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال کردند، تبلیغات کردند و گفتند اینها فتوا داشتند، دستور داشتند و میخواستند یکجوری پای رهبری را میان بکشند، توی نماز جمعه گفتم: اگر من یکوقتی اعتقاد پیدا کنم که یکنفری واجبالقتل است، این را توی نمازجمعه علنی خواهم گفت. نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگری غیر ازآنچه که رهبری بهصورت علنی و صریح بهعنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه، همینی است که دارم میگویم» (دیدار رهبری با دانشجویان، ۰۱/ ۰۶/ ۱۳۸۹). دفتر رهبر انقلاب نیز در مواردی حتی بهصورت موردی در این زمینه موضعگیری کرده است: «دیدارهای آقای رئیسجمهور با رهبر معظم انقلاب اسلامی، دیدارهای کاملاً خصوصی است و طبعاً مطالبی که در آن جلسات موردگفتگو و تبادلنظر قرار میگیرد، تابع حکم مربوط به جلسات خصوصی است و هیچکس نمیتواند ادعای نقل و یا تحریف مطالبی را داشته باشد که علیالقاعده دسترسی به آنها جز در شرایط خاص، امکانپذیر نمیباشد... از همهٔ دوستان و سروران خصوصاً فعالان در عرصهٔ افکار عمومی و مطبوعات تقاضامندیم از هرگونه نقلقول و استناد به رهبر معظم انقلاب اسلامی قبل از تأیید رسمی و مجوز روابط عمومی این دفتر، بهطورجدی خودداری کنند» (۱۶/۵/۱۳۸۷).
باید با جهتگیریهای برخلاف جهتگیریهای کلان رهبری نظیر استقلال، خودباوری، نگاه به درون، اقتصاد مقاومتی و... مقابله صورت گیرد و کسانی که با ابراز ارادت به رهبری و ولایتمداری در خلاف جهتگیریهایی نظیر موارد پیشگفته قدم برمیدارند، مقابله صورت گیرد و به مردم معرفی شوند.
وقتیکه تلاش برای خارج کردن مردم و انقلابیون از صحنه هست، باید به حضور مردم درصحنه و آگاهیبخشی آنها اقدام کرد. مشکل پیشآمده در انتخابات و مسئلهٔ هستهای، حاصل رها کردن تبیین و به صحنه نیاوردن مردم بود و باید این نقطهٔ ضعف با اقدام مضاعف جبران شود. چنانکه رهبر انقلاب فرمودند: «در مبارزات اسلامی، تبیین خیلی نقش دارد. من این را به شما جوانانی که احساس مسئولیت میکنید، توی پرانتز عرض میکنم که تبیین خیلی اهمیت دارد. در مبارزات اسلامی، در همه حال تبیین- بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ- خیلی اهمیت دارد و این را نباید از دست داد؛... روش اسلامی تبیین است و همین تبیینها موجب شد که انقلاب اسلامی بر بسیاری از این پیشزمینههای تاریخی و تربیتهای غلط فائق بیاید » (۱۴/ ۲/ ۱۳۸۷ دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز).