به عنوان مثال حضور جریان شعر کشور در پدیده شهدای غواص را میتوان اثرگذار و مایه تعمیق اندیشههای مقاومت و تهییج احساسات و افکار عمومی دانست. اشعاری که برخی از آنان را میتوان آغازگر یک دوره شعری تلقی کرد در جریان شهدای غواص سروده شد.
«خطِ شیر»
بچههای گریههای نیمه شب در رود «بهمنشیر»
بچههای بیریای «هور»
بچههای غربِ غربت
در شب «پاوه»
بچههای گریه در «جشن حنابندان»
بچههای «آه مادر، کاش وقت نامه خواندن بود»!
بچههای «همسرم بدرود!»
بچههای «کاش بودی، کاش میدیدی...»
بچههای «تا قیامت بر نمیگردیم...»
انتهای جاده ایثار
بچههای «کربلای چار»
این زمان، اما
زخمها جانی بگیرد کاش
کاش طوفانی بگیرد
کاش...
و یا
قصههایی پر از فداکاری، قصههایی عجیب، اما خاص:
قصه آبِ چشمه زمزم، زیرِ پاکوبههای اسماعیل
قصه نیل و حضرت موسی، قصه آن گذشتنِ حساس
قصه حفظِ حضرت یونس، توی بطن نهنگ، در دریا
یا که نفرینِ نوحِ پیغمبر، بر سرِ مردمِ نمک نشناس
قصه ظهر روز عاشورا، بستنِ آب روی وارثِ آن
کربلا بود و یک حرم، تشنه، کربلا بود و حضرتِ عباس
بین افسانههای آب و جنون، قصه تازهای اضافه شده:
قصه بیست و هفت سالهای از صد و هفتاد و پنج تا غواص...
به جای اشک، جگر از نهان در آوردند
همین تبار تبری تبر به دوش شدند
دمار از بت و از بتگران در آوردند
حرامشان که شکمبارگان فرصتجوی
تنور گرم شما بود و نان در آوردند
موضوع توافق هستهای به عنوان یکی از مهمترین موضوعات سیاسی سالهای اخیر نیز در نظرگاه شاعران بود. شاعران متعهد در شعرهای خود، همواره از آمریکا به عنوان دشمن اصلی مردم ایران و استکبار یاد کرده و شعرهای فراوانی را با این مضمون سرودهاند. علیرضا قزوه به عنوان یک شاعر به بیان عبرت هم میپردازد. او در یکی از شبهای شعر آیینی تاکید میکند: اگر فکر کنیم راه شهدا تمام شده است و دیگر نیازی به این اسطورهها نداریم کار اشتباهی است. تاریخ این موضوع را نشان داده و مقابل چشمان ما، مصداقهای زیادی وجود دارد مثلا دیدیم با وجودی که آقای محمد مُرسی و وزیر خارجهاش با سفیر آمریکا قهوه میخوردند اما بعد چه بر سر آنان آمد؟ آمریکایی قابل اعتماد نیستند. قزوه شعری حتی درباره این مساله میسراید:
برادران معمرالقذافی!
و بار کشتیتان کنید
قبر شهید شهریاری را…
و بار کشتیتان کنید
پاهای قطع شده را…
و بار کشتیتان کنید
شعر را و انقلاب خمینی را؟
و بار کشتیتان کنید
دلواپسان زخم خورده این انقلاب را
و پر کنید انبارهاتان را
از پسماندههای بیخیالی و بشکن بشکن
و یادتان باشد
اینها صاحب دارند
و قهوههای فرانسوی ژنو
شکلاتهای انگلیسی لوزان
قیمت نان سنگک را پایین نمیکشند
دارد چرخ مردم ما میچرخد
دارد چرخهای پورشهها میچرخند
در سال همزبانی و همدلی!
سکوت نمیکنم
در برابر این همه ترکمان چای
این همه ترکمان قهوه و نسکافه
در سایه تهدید، چرا گفت و شنیدی؟
رفتند شبانگاه به مهمانی دزدان
آنانکه در این خانه نجستند کلیدی
با گردن کج، تا به کی اینگونه نشستن؟
تا پول سیاهی بدهد کاخ سفیدی
افسوس بر این سال که سازش شده سینش
قرآن به میان نیست! عجب سفره عیدی
باران فراوانی از این ابر، نبارد
جز آنکه دل خلق بسوزد به اسیدی
در کرب و بلا، بیطرفان، بیشرفاناند
تاریخ همان است، حسینی و یزیدی
هرگز ندهد تن به نظربازی دشمن
خاکی که درآمیخته با خون شهیدی
ما آینههاییم، شکستن هنر ماست
با ماست هرآیینه شهیدان جدیدی
دفاع از حرم و تقویت روحیه مقاومت در میان مجاهدان دفاع از امنیت ملی نیز در میان واکنشهای ادبی و توجه شاعران زبانزد است. تاکید بر دفاع از حرم، وجه مشترک و اصلی انگیزه حاضران در صحنه نبرد و مجاهدت در سوریه و عراق است. به نحوی که بازنمایی این حضور در ادبیات عامه و اشعار آیینی اینطور تصویر میشود:
یک موج از تلاطم یم آفریدهاند
ما را فداییان پسرهای فاطمه
ما را شهید میر و علم آفریدهاند
ما را به اعتبار عنایات فاطمه
گریهکنان حضرت غم آفریدهاند
دجالها و حرملهها را مهاجم و...
... ما را «مدافعان حرم» آفریدهاند
در بین همین نوحه و دم میباشم
با پرچم سرخ یا اباعبدالله
سرباز «مدافع حرم» میباشم
و
رفتیم که شمع ظلمت شب باشیم
آغوش گشودیم که در تب باشیم
گفتید «مدافع حرم»، اما ما
رفتیم که در حصار زینب باشیم
و...
فاجعه تلخ منا یکی دیگر از وقایعی بود که شاعران را به واکنش واداشت. بسیاری از اهالی ادب با آثاری در قالبهای مختلف، درباره این موضوع واکنش نشان دادند. شاعران انقلابی مانند همیشه در واکنشی سریع با سرایش اشعاری بیکفایتی و بیلیاقتی آلسعود را محکوم و با خانواده داغدیدگان ابراز همدردی کردهاند.
کی میکنیم ریشه آلسعود را
یارب! به حق ناقه صالح عذاب کن
نسل به جای مانده قوم ثمود را
افتاده دست ابرههها خانه خدا
سجیل کو که سر شکند این جنود را
چیزی به غیر وهن ندارد نمازشان
باید شکست بر سر آنها عمود را
ای واجبالوجود ز لوث وجودشان
کی پاک میکنی همه مُلک وجود را
انکار میکنند هرآنچه که بوده را
اصرار میکنند هر آنچه نبود را
جده،یمن، مدینه، غدیر، از قدیمها
این قوم میخرند تمام شهود را
در آن زمین که نام علی گل نمیکند
هرگز مجوی مدفن یاس کبود را
کو وارث کسی که در قلعه کنده است
تا بشکند دوباره غرور یهود را
اسفند روز آمدنش کور میکند
یک صبح جمعه چشم بخیل و حسود را…
نوحهخوان کو تا بخواند «سعیکم مشکور» را؟
جامه احرام پوشیدند، اما شد کفن
مرگ در هم کرده اینجا خاک را، کافور را
سرزمین وحی در دستان کفر است، ای دریغ
در سیاهیها فرو بردند کوه نور را
شعله این خشم را دشنام هم بیفایده است
پس چه باید کرد آل اینقدر منفور را؟
چارهای جز مشورت با قبضه شمشیر نیست
چون نمیداند طرف غیر از زبان زور را
همتراز بشکه نفت است، لطفاً قبرکن
باز بیزحمت بیا و پهنتر کن گور را
پدیده اربعین و راهپیمایی عظیم اربعین امسال متفاوتتر از هر سال برگزار شد. شاعران با شعرهای خود به استقبال این پدیده بینظیر رفتند. شعرهایی که عمق احساسات راهپیمایان را متجلی میکند:
بگذار تاول، ترجمانِ ماجرا باشد
آخر رها کردم دلم را اولِ این راه
حیف است آهو بچهای در تنگنا باشد
فتحالفتوحِ ما عمود آخرِ راه است
فرصت بده فرماندهی کشورگشا باشد
بسیار میآید پس از ما اربعینهایی
ای کاش خاکم، کوزههای سرجدا باشد
صبح ازل این سوی ما شامِ ابد آن سو
شاید جهان، راهِ نجف تا کربلا باشد
عاشق کجا را دارد الا کوچه معشوق
این اربعین آنجا نباشد پس کجا باشد؟
ای دل مُضیفِ حضرتِ موعود نزدیک است
شاید دوای ما در این دارالشفا، باشد
اینک منم آن روسیاهِ رانده از درگاه
ای دوست در بگشای شاید آشنا باشد
(آرش پورعلیزاده)
ماجرای آزار و اذیت شیعیان نیجریه و شکنجه کردن و زخمی کردن شدید شیخ ابراهیم زکزاکی، روحانی برجسته شیعی که مورد علاقه عموم مسلمانان نیجریه است، در هفتههای اخیر موج دیگری از واکنشهای سریع شاعران را به همراه داشت، شاعران، با شعرهای خود تلاش کردند، گوشهای از جنایت گروههای تکفیری را نمایان کنند. در زیر بخشی از این شعرها را میخوانیم.
دوباره خواب اذان بلال میبینم...
کنون به داغ شما فرصتی خواهم کرد
به نام نامی حیدر گلایه خواهم کرد
تو را ندیده غزلخوان شدهاند یا حیدر
به بیت فاطمه مهمان شدهاند یا حیدر
زمان به غیر تو با هیچ کس قرار نداشت
زمین بدون عبور تو نو بهار نداشت...
(احمد بابایی)
که از قبیله جُونی و کم گناهی نیست
به جرم عشق، به جرم محبت مولا
تو را درست گرفتند، اشتباهی نیست
تو اتکا به کسی جز خدا نخواهی کرد
که لطف «شیخ عجم» گاه هست و گاهی نیست
بگو به یوسف ما که برادری با سگ
به جز فتادن از چالهای به چاهی نیست
چهار اسماعیلت ذبیح عشق شدند
خوشا دلت، دل بیداغ «قتلگاهی» نیست
به روسیاهی من، نیست روسپیدی اگر
به رو سپیدی تو هیچ رو سیاهی نیست
قسم به خانه ویران تو که در محشر
به جز نگاه علی هیچ سرپناهی نیست
بلند شو...
نفست گرم...
شیخ ابراهیم...
بگو علی که جز این راه هیچ راهی نیست
جاننثار عشق، در اقلیمها دارد حسین
چار اسماعیل داده، خود همی در نوبت است
مرد میدان، شیخ ابراهیمها دارد حسین...
در روزهای اخیر اما، شهادت آیت الله نمر، روحانی برجسته عربستان، به مساله اصلی شاعران بدل شد و شعر آنان را تحت تاثیر خود قرار داد. شعرهایی زیبا که به جرات میتوان برخی از آنان را بهعنوان شعر دهه یا چندسال گذشته معرفی و از آنها تمجید کرد.
این کشته یقین که زندهتر خواهد شد
چون آینهای که هدف سنگ شود
جمعیت شیعه بیشتر خواهد شد (ابوالفضل محمدی)
شاعران البته به سکوت مجامع بشری هم واکنش نشان دادهاند:
با این همه جنایتِ بیوقفه، همچنان
دنیا سکوت کرده وای ننگ بر جهان!
اینجا کمر به قتلِ گلِ سرخ بستهاند
با هرچه شد، به هر روشی، سخت و ناگهان
آنقدر پشت هم، همه خون گریه کردهایم
بر غربت همیشگیِ شیعه، بیامان
حالا که آسمان نرسیده ست تا زمین،
میترسم این زمین برود سمت آسمان!
ما با دلِ شکسته خود، داد میزنیم:
عَجِّل علی ظُهورِکَ یا صاحبَ الزمان!
پنهان نمیشود دگر از چشم هیچکس
در پشتپرده، سایه شوم یهودیان
این مشتهای ما همه از غم، گره شده ست
آلسعود! گوش کن! این خط و این نشان:
رهبر اگر اشاره کند، محو میشوی!
در مکتب ما حرف ببین، بنشین نیست
با سر علم فاطمه را بالا برد
از «شیخ نمر» توقعى جز این نیست
*
عربستان دچار خواهد شد
بعد از این تار و مار خواهد شد
این دم ریخته به روى زمین
یک دم ذوالفقار خواهد شد
حبس هرگز نشود کشتی خون، در گِلها
سربهدارند در این قافله، دریادلها...!
ناله را وقت، فراخ است، به خود برگردیم
باز تنهاست «محمد»، به اُحُد برگردیم
***
گر به دندان سعودی، جگر آید، بهتر
بالش نیزه اگر زیر سر آید، بهتر
رجز از سینه صدچاک برآید، بهتر!
دار بر دوش، کِشد پشت سرش حیرت را
معنی تازه دهد شیخ نمر، غیرت را
***
آه، ای شیخ! زمان را سپسی داده خدا
از شهادت، به تو تازه نفسی داده خدا
مرگ نمرود به دست مگسی داده خدا!
شفق قتل تو گوید ز شبِ صدها ایل
میچکد خون تو از کنج لب اسرائیل
***
رعد و برقیم و جنونباور و مرگآگاهیم
امت واحده و قوم شهادت خواهیم
سنی و شیعه، نمکخورده روحاللهیم
سربهداری، نمک سفره بیداری شد
خون زهراست که در رگ ما جاری شد
***
خون مظلوم، «گواه» است، شهادت این است
حج ما بر سرِ نیزه ست، عبادت این است
بکُشید امت حق را که سعادت این است
خاک پای شهدا، تاج شرف خواهد شد
برکت خون «نمر»، مکه، نجف خواهد شد
***
وقت آن است حجاز از جگرش آه کشد
از قطیف، آه کشد، تا به یمن راه کشد
یوسف فاطمه، بیرون ز دل چاه کشد
سنی و شیعه کند آنچه دل احمد خواست
«امت واحده از شرق به پا خواهد خاست»
***
از یمن تا به منا، خاک سیاهید شما
انتقام، آتش غیرت شده، «کاهید» شما
«کدخدا»، چاهکن است و تهِ چاهید شما
* گزارش از محمدرضا کردلو
با سلام و احترام؛ مطلب شما در پایگاه اینترنتی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/node/151166
ما را از بروزرسانی خود آگاه
و با ارسال «لینک» مطالب و تولیدات خود، شیوه ای متفاوت از حضور در فضای مجازی را تجربه کنید.
*اینجا پیوند خود را معرفی نمایید: www.ammarname.ir/node/26
«کانال تلگرامی عمارنامه»، هر روز در جریان اخبار و مطالب برگزیده وبسایت های ارزشی قرار بگیرید
همین الان عضو شوید: https://telegram.me/ammarnameir
ارتباط با ما؛
http://ammarname.ir -- ammarname@gmail.com