هنر فیلم ماهی و گربه (1392) و مخصوصاً فیلم قاعده تصادف (1391)، در بازیهای آنها بود. اما این فیلم، حتی آنها را هم ندارد. بیش از نیمی از بازیها ضعیف و مصنوعی هستند و کارگردان در پایان میآید و خرده میگیرد که این چه نوع بازی کردن است. بدین ترتیب، همه چیز ماستمالی میشود!
خبرنامه دانشجویان ایران: امیر اهوراکی// خلاصه برداشت دوم از قضیه اول: دو زوج، در فکر این هستند که چطور از دست پارتنرهایشان خلاص شوند.
دوران جدیدی در سینمای ایران با ساختار نماهای بلند شکل گرفته است. نوعی از دکوپاژ که از قضا به تئاتر نزدیکتر است تا سینما. این فیلم، نمایشی یک ساعته بود با یک مقدمه و یک مؤخره. جالب توجه است که این فیلم، خیلی بیشتر از فیلمهای پیشین به تئاتر شبیه شده است. زیرا کارگردان به صحنه میآید و نظر میدهد و ایراد میگیرد. طرفه اینکه چهار بازیگر اصلی فیلم نیز با نام خودشان در فیلم بازی کردهاند.
هنر فیلم ماهی و گربه (1392) و مخصوصاً فیلم قاعده تصادف (1391)، در بازیهای آنها بود. اما این فیلم، حتی آنها را هم ندارد. بیش از نیمی از بازیها ضعیف و مصنوعی هستند و کارگردان در پایان میآید و خرده میگیرد که این چه نوع بازی کردن است. بدین ترتیب، همه چیز ماستمالی میشود! فیلمنامه نیز مصنوعی و باورناکردنی است، مخصوصاً لحظات مونولوگها. اما این فیلمنامه گروهی که نام هفت نفر نویسنده در آن دیده میشود اگر ارزش داشته که این تعداد آدم را به خود مشغول کند چطور چهار تا بازیگر سینما یا تئاتر را نتوانسته جذب کند؟ از قضا موضوع بیپولی تهیه کننده نیز جزو دیالوگهای فیلم است. اما علت اصلی بد بودن بازیها، ضعف فیلمنامه است.
تکنیک هیچکاک در فیلم طناب (1948)، در پایان دو سکانس از فیلم، به کار آمده است. هیچکاک ترفندی اندیشیده بود که بعد از ده دقیقه، کسی از جلوی دوربین عبور کند و تصویر سیاه شود تا بتوانند حلقه نگاتیو را عوض کنند. اما در اینجا برای چه بود؟ اگر ماهی و گربه با بیست بازیگر در لوکیشن باز میتواند 130 دقیقه فیلم بگیرد پس چرا اینها با چهار بازیگر در فضای بسته نتوانستند؟