جالب اینجاست که وزارت امور خارجه دولت یازدهم از آذر ماه ۱۳۹۲ یعنی بلافاصله پس از توافق ژنو، هیچ کشوری را مصداق «کشور متخاصم» و درواقع «دشمن» با جمهوری اسلامی ایران نمیداند. این اقدام از یک سو خلاف اصول متعدد قانون اساسی، اصول سیاست خارجی تعیینشده از سوی رهبری و دیگر اسناد بالادستی کشور و از سوی دیگر «خلاف عقل» است.
خبرنامه دانشجویان ایران: سعید درویشی// در علوم سیاسی بالاخص روابط بین الملل و شاخه های آن هنگامیکه به تحلیل ساختار نظام بین الملل پرداخته میشود دو پارادایم جایگاه اصلی را دارند. واقع گرایی و ایده آل گرایی. گرایش هایی که با توجه به شرایط جهانی هرکدام مدتی را به عنوان پارادایم برتر مطرح بوده اند.
در این میان اما واقع گرایی با خصلت های غربی را میتوان پایدارترین و کهن ترین پارادایم جهانی دانست که قدمت آن در عصر بعد رنسانس حداقل به ماکیاولی و کتاب معروفش شهریار میرسد.
کتابی که حرف نهایی آن همه چیز فدای کسب قدرت است. این سخن را آمریکا بعد از ورود به عرصه معادلات جهانی به نهایت رسانده و شاهد هستیم که حتی برای کسب قدرت دست به نهاد سازی میزند همچون شورای امنیت و حق وتو. در ضمن بررسی رفتار سیاست خارجی آمریکا نشان میدهد این پارادایم فارغ از جناح و حزب به طور جدی دنبال میشود.
یکی از مولفه های اصلی این پارادایم وجود دشمن است. دشمنی که وجود آن راه شما را برای کسب قدرت بیشتر و در نهایت ساخت جهان تک قطبی سد میکند و در وهله بعد مدل جایگزین شما را ارائه میدهد. این مولفه به اندازه ای مهم است که ایالات متحده و همفکرانش بعد از جنگ جهانی دوم همیشه یا دشمن تراشیده اند یا زمینه دشمنی را ایجاد کرده اند. بنابراین در سیاست خارجی آمریکا دشمن همیشه وجود دارد و اگر نباشد تراشیده میشود.
نگاهی به اسناد بالادستی آمریکا همچون سند امنیت ملی سالانه یا سخنان سران نظامی و امنیتی آمریکا نشان میدهد که دشمن شماره یک آنها در شرایط روز جمهوری اسلامی ایران است. به عنوان مثال جیم متیس ژنرال چهار ستاره و استراتژیست برجسته آمریکایی در پاسخ به رییس مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک در نشست مرکز CSIS میگوید:" رژیم ایران تنها تهدید ثبات و صلح غرب آسیا است. داعش و القاعده هم تهدید هستند، اما ایران تنها تهدید جدی در بلند مدت است. وی در ادامه اظهارات و ادعای واهی خود افزود: قدرت ایران همیشه باید تحت نظر باشد و رژیم ایران سرلیست تهدید امنیتی آمریکا خواهد بود."
حال شما این وضعیت را در داخل کشور بررسی کنید. به بخشی از یک سند رسمی توجه کنیم: "اداره کل حقوقی بینالمللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران طی شماره ۹۶۸۶۵۵-۹۲/۹/۲۳ در پاسخ اداره کل امور بین الملل قوه قضائیه اعلام کرده است جز رژیم غاصب صهیونیستی که واجد وصف دولت نمیباشد و دولت شناخته نشده است هیچ دولتی با جمهوری اسلامی ایران در حالت تخاصم قرار ندارد."
در چند سال اخیر خط اغفال خواص و نخبگان از تداوم وجود دشمن و نیز تأثیر اقدامات خصمانه دشمن، یکی از خطوط اصلی القائی و تبلیغاتی بوده و دشمن با توان زیادی بر روی منصرف کردن ذهن نخبگان، مؤثرین و مردم از دشمنیاش سرمایهگذاری کرده است. جالب اینجاست که وزارت امور خارجه دولت یازدهم از آذر ماه ۱۳۹۲ یعنی بلافاصله پس از توافق ژنو، هیچ کشوری را مصداق «کشور متخاصم» و درواقع «دشمن» با جمهوری اسلامی ایران نمیداند. این اقدام از یک سو خلاف اصول متعدد قانون اساسی، اصول سیاست خارجی تعیینشده از سوی رهبری و دیگر اسناد بالادستی کشور و از سوی دیگر «خلاف عقل» است.
با اینکه دشمنان ما علاوه بر اظهارنظرهای رسانهای، حتی در نسخههای بهروز اسناد بالادستی خود چنین نظری ندارند و صریحاً از تخاصم و دشمنی سخن میگویند و عمل هم میکنند، معلوم نیست وزارت امور خارجه ایران با چه منطقی چنین موضع غیر قابل قبولی اتخاذ کرده است. این موضع که متناقض با واقعیتهای جهانی و نیز خلاف عزت، حکمت و مصلحت به نظر میرسد، نه در کلام بلکه در عمل به صورت کامل در حال پیادهسازی است؛ و ریشه بسیاری از ناکامیهای سیاست خارجی کشور را در چنین مواردی باید جستجو کرد.
نتیجه ندیدن دشمن، مواجهشدن با ضربههای شدید خواهد بود. دشمنی دشمن خلاف انتظار نیست، اما غفلت ما خلاف انتظار است. مفهوم دشمن و دشمنی محور بحث نفوذ است و نمیتوان آن را انکار کرد و همزمان از نفوذ و مخاطرات آن سخن گفت. کسانی که نه تنها از استفاده از لفظ «دشمن» اکراه دارند، بلکه دل به دشمن میدهند، به دشمن میدان میدهند، به تکرار حرفهای دشمن میپردازند و نیز در مسیر برنامهریزی دشمن حرکت میکنند و همان کاری را که دشمن میخواهد، عیناً انجام میدهند، از زمینهسازان نفوذ دشمن هستند.