خبرنامه دانشجویان ایران: با عرض سلام، در خدمت سرکار خانم ابتکار رئیس سازمان محیط زیست هستیم. ایشان اینجا تشریف دارند تا به سؤالات شما پیرامون مشکلات پیش آمده ناشی از آلودگی محیط زیست پاسخ دهند.
تماس اول:
با عرض سلام خدمت خانم ابتکار. بنده آزیتا هستم از تهران. خانم ابتکار، حتما در جریان آلودگی هوای شهر تهران هستید، من لباس‌های جدید و تازه مدشده خریدم؛ ولی جرأت نمی‌کنم بپوشمشون. چون می‌ترسم یه بار که بپوشم، زرت رنگ سفیدش تبدیل به رنگ سیاه بشه. میشه راهنمایی بفرمایید؟! ممنون.
خانم ابتکار: بله گلم، من هم جسته و گریخته مطالبی در مورد آلودگی هوای تهران شنیدم آزیتا جان، ولی فعلا کاری نمیشه کرد. راستش من هم مشکل تو رو دارم، به نظر من تو هم مثل من فعلا با لباس تیره بیا بیرون تا ببینیم بعدا چی پیش میاد!
تماس دوم:
سلام خانم ابتکار. من نادرم بچه آبادان. خانم اینجا هوا یه جور عجیب غریبه؛ رنگ آسمون قهوه‌ای شده؛ گلاب به روتون تف که می‌کنی، گِل میشه میرسه به زمین! چند وقت دیگه هم که لیگ برتر شروع میشه، با این وضعیت فکر کنم بازی‌های فوتبال اینجا لغو بشه.
خانم ابتکار من چند وقته زدم تو کار فلافلی و می‌خوام برم جلوی ورزشگاه‌ها فلافل بفروشم. حالا با این وضعیت چیکار کنم؟!
خانم ابتکار: سلام نادرخان. من چیز زیادی در مورد وضعیت هوای اونجا نمی‌دونم، فقط چند تا عکس دیدم که اون هم به نظرم فوتوشاپ باشه؛ آخه هوا که اونقدر قهوه‌ای نمی‌تونه باشه! به هر حال تو نگران نباش، من با آقای تاج صحبت می‌کنم که حتی‌الامکان بازی‌ها لغو نشه. ولی من یه پیشنهاد ویژه برات دارم؛ به نظر من به جای فلافلی، بزن تو کار فروش ماسک! بیشتر جواب میده.
تماس سوم:
سلام. من اکبر هستم و از طرف مردم کرمانشاه و ایلام و کلا این اطراف زنگ زدم. خانم اینجا وضعیت خیلی بغرنج شده، نفس که میکشی نیم کیلو خاک میره تو دهنت. اگر ممکنه یک راه حلی هم برای ما ارائه بدید. ممنون.
خانم ابتکار: سلام. آره جدیدا درباره وضعیت اونجا زیاد تو اخبار شنیدم. واقعیه؟! ببینید برای شما که اصلا نمیشه کاری کرد، چون الان وضعیت عراق و سوریه خیلی ناجوره. این داعشی‌ها و رفقاشون ریختن اونجا، پاتو بذاری اونور ترکیدی! ولی خب من برای شما چند تا راه‌حل خوب پیشنهاد میدم. امید است که مورد توجه قرار گیرد؛
یک اینکه خب نفس نکشید. مگه مجبورید نفس بکشید که نیم کیلو خاک بره تو دهنتون؟!
دوم اینکه بسازید آقا. با این وضعیت فعلا بسازید و همینجوری باهاش کنار بیاید تا ببینیم این داعشی‌ها به امید خدا کی از عراق و سوریه رخت برمی‌بندند!
راه‌حل سوم هم اینکه مگه الان امتحان‌های بچه‌ها تموم نشده؟! خب دست زن و بچه رو بگیرید برید مسافرت؛ فقط ممکنه وقتی برگشتید، خونتون رفته باشه زیر خاک!
تماس چهارم:
من ابوبکر بغدادیم؛ خانم شما چرا مسئولیت کارهات رو خودت به عهده نمی‌گیری. مثل من باش؛ هرجا رو می‌تروکونم، سریع پشت بندش مسئولیتش رو می‌پذیرم. ضمنا من حاضرم تا هر چند وقت که شما بخوای از اینجا برم تا ببینم شما چه گُلی به سر گرد و خاک میزنی!
خانم ابتکار: این‌ها همه‌ش تله انفجاریه؛ آقای مجری خواهشا سریع تلفن رو قطع کنید تا منفجر نشده!
