با صدای بلند و رسا میگویم من دانشجو هستم. گویا برای برخی هنوز ادا کردن این کلمه (دانشجو) هنوز میسر نیست یا شده است دکان. دکان که چه عرض کنم، شده است کار راه بینداز. برای برخی شده نماد نشستن و نگاه کردن. این وسط هم بیشترین کاری که میکنند چک کردن حرفها و گفتهها در شبکههای مجازی که شاید جز این کار به این دنیا برای موضوع دیگری نیامدهاند. انگار نمیخواهد یا نمیداند دانشجو باید پویا باشد و پرتحرک. تکلف نیست. البته الان برایم تکلف نیست شاید اگر من هم جای افراد ذکر شده بودم برایم تکلف بود، اما امروز نه. امروز برایم تکلف نیست چرا که وقتی رهبر و راهنمایم میفرماید: «سالهاست که روی این مسائل تکیه میکنم؛ منتها بیشتر باید کار کنیم، چون عقبیم. باید اعتراف کنیم که عقبیم.» دیگر باور کردهام که این معضل جدی است. جدی است که وقتی قرار بوده و است ما به گفته ایشان، رسالتی بزرگ چون نجات بشریت از منجلابهای نظام سیاسی باطل و پر از فشار داشته باشیم، نشستیم دست روی دست بگذاریم. جدی است که وقتی قرار بوده من دانشجو و تو دانشجو با هم ما بشویم و بشویم جنبش دانشجویی، هرکدام برای خود به نظر خود چه کاری را انجام بدهیم یا نشستهایم نگاه میکنیم که برایمان چه اتفاقاتی را رقم میزنند. جدی است زمانی که قرار بوده است با توجه به اینکه جنبش دانشجویی دو قله بلند و افتخارآفرین را در خود جای داده که هر یک از آنها به علت نقش تعیینکننده و سرنوشتسازی که داشتهاند، به مبدأ حرکت و یومالله تبدیل شدهاند، 16 آذر و 13 آبان. شناسنامه و هویت اصلی هر دو قله، خروش علیه آمریکا و جنایات این قدرت استکباری است، که اولی به عنوان «روز دانشجو» و دومی با تابلوی «روز مبارزه با استکبار» در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شده و بایستی مبدا استکبارستیزی از سیاستها و منش آمریکا که سراسر استبداد و استعمار و مکیدن خون ملتهای مظلوم باشد کمکم تبدیل میشود به روزی که قرار است جشنی بگیریم و بزنیم و بکوبیم و تمام.
در این میان حتی کارد بیشتر از این هم به استخوان بدنه دانشجویی رسیده تا جایی که برخی برای معضلات و مشکلات اساسی کشور حتی خم به ابرو هم نمیآورند و با کلمه به من ربطی ندارد از کنارش عبور میکنند. به یقین کار بزرگی انجام شده. یعنی دانشجویی که باید در عرصه علم و دانش جوینده باشد آن هم نه در کلاس و جزوه بلکه پیرامون موضوعات و معضلات کشور با جستوجو و تحقیق. آن هم نه کپیبرداری نسخههای تاریخ گذشته غربی و ثبت مقالههای صد من یک غاز یا در عرصه اجتماعی نیرویی جوان و فعال برای رقم زدن آیندهای مناسب از طریق اصلاح مشکلات اجتماعی و یا در عرصه سیاسی با مطالبهگری از فلان مسئول که چه اقدامی انجام دادهای؟ نشسته و در طی چند سال گذر عمر میبیند و واحد پاس میکند. حال انصافا این در کتاب گینس ثبت شدنی است یا قد چند متری یک انسان.
خداوکیلی آدم شاخ در نیاورد وقتی میبیند کسی نام خود را انقلابی مینامد و تنها کار میکند بیهیچ تشکل تشکیلاتی؟ دانشجو آدم سیاستمداران چپی و راستی که برای منافع خود تلاش میکنند، نیست اما عنصری است که مدافع انقلاب و آرمانهاست. دست روی دست نمیگذارد تا ببیند انقلابش توسط عدهای مفت خور که جیب خود را با حقوقهای نجومی پر کردهاند، مصادره شود. عنصری که هم خود روشن است هم روشنگری میکند.کارش رشد علمی و معنوی ودفاع از ارزشهاست. سیاسی است اما سیاستزده نیست. دغدغهاش رفع محرومیتهاست با هر ابزاری گاهی با ابزار کاغذ و خودکار و خطکش و گاهی با ابزار بیل وکلنگ .درد جامعه برایش مساله اصلی سیاسی است. درد ارزشهایش میشود برایش مساله اصلی سیاسی. آری این اسمش دانشجوست که نمینشیند ونگاه نمیکند که چه بر سر آرمانها و ارزشهایش میآید به راستی سرانه همین است که خمینی بتشکن، دانشگاه را مبدا تحولات جامعه میداند.
* دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه بناب