کارگردان با ادعای نشان دادن آوینی واقعی، با نمایش بخشی و کاریکاتوری از سید شهیدان اهل قلم، آوینی را تحریف کرده است. اگرچه نشان دادن بخشهای غیرتکراری و ایام نوجوانی و جوانی آوینی برای یک پرتره در این سطح قابل توجه و قابل تحسین است، اما به چه قیمتی؟! آیا غلبه این فضا و توجه نکردن تام به تغییرات آوینی قابل قبول است؟!
بخش مهمی از مستند را گفتگو تشکیل میدهد. حضور و غیبت آدمهایی که با آوینی نبودهاند و بودهاند بسیار مهم است. در یک مستند 70 دقیقهای یک روایت ناقص هم برای تحریف کافی است. کافی است یک نفر از گفتگو شوندهها دروغ بگویند یا نمایش بازی کنند یا هر راستی را نگویند یا با حرف راست بازی کنند، به خاطر همین استفاده از آدمهای گفتگو هم مهم است. صادق زیباکلام که یکبار پشت تریبون در دانشگاه به صراحت تمام "همه آوینی" را زیر سوال برده است چگونه مرجع قابل اعتمادی برای شمردن تمایزهای آوینی با دیگر افراد موسوم به حزب اللهی است. چرا از نادر طالب زاده، رضا برجی، میرشکاک، شهریار زرشناس و تنی چند از معاصرین و مجاورین آوینی در گفتگوها خبری نیست؟ آوینی در کنار چه کسانی شهید می شود؟ چرا از آنها خبری نیست؟ پاسخ روشن است. به خاطر اینکه این گفتگوها در قرائتی که شعبانی از آوینی دارد که قرائتی کانالیزه و خانوادگی از سیدمرتضی است، کارکردی ندارد.
آخرین نوشتههای آوینی در مطبوعاتی منتشر شدهاند (صبح و کیهان) که صاحبان آن مطبوعات در "انحصار ورثه" کسانیاند که آوینی با آنها مرز و خطکشی داشته و آنها به هیچ وجه توانایی درک آوینی را نداشتهاند و در عوض، "زم" رفیق گرمابه و گلستان محمدهاشمی (رییس وقت سازمان صدا و سیما) که آوینی را در ممنوع التصویر و ممنوع الصدا و کلاً ممنوع کرده بود، فرشته نجات معرفی شده است که همیشه آوینی با او درد دل میکرده است.
این حجم از استفاده ابزاری از موقعیت و جایگاه و بودجه و آرشیو برای ارائه یک تحریف واقعاً خسته نباشید میخواهد. آن از سمفونی استیضاح و این از انحصار ورثه! دوست نداریم منتظر تحریف بعدی باشیم. واقعاً خسته نباشید!