در هر روی عطش منزلت اجتماعی چنان جامعه ما را فرا گرفته که تمام جوانب زندگی شخصی را درنوردیده است و افراد چنان در این فرهنگ مبتذل گرفتار شدهاند که حاضرند همهچیز و همهکس را قربانی کنند تا به هدف خود برسند تا مبادا در فخرفروشی و غرور و مقامطلبی از همکار، همفکر، همسایه و همشهری خود عقب بمانند.
خبرنامه دانشجویان ایران: وحید اصغری ینگجه// در هر جامعهای جلب نگاه مثبت دیگران و پاسخ به انتظارات کنشی از جمله عوامل برانگیزاننده رفتار است به گونهای که چگونگی به نظر رسیدن، کنش همواره قابل ملاحظهای در هر فرهنگی است اما جامعه ایرانی در معرض فرآیندی خاص قرار گرفته است که امر منزلتجویی را از حالت عادی و بهنجار جستوجوی منزلت بیرون آورده و به آن ویژگی مرضی و آسیبی بخشیده است و آن اشتها و میل سیریناپذیر به کسب منزلت از طریق نمایش دارایی، ثروت یا هر امر ممکن دیگری با هدف رقابت ناسالم و چشم و همچشمی است.
به نظر میرسد امروز در میان اقشار مختلف مردم، مصرف هرچه بیشتر، به یک امتیاز اجتماعی و ابزاری جهت نشان دادن منزلت بالای اجتماعی افراد بدل شده است به طوری که در میان قشر عظیمی از خانوادههای برخوردار و حتی نابرخوردار جامعه ما آنچه موسوم به لوکسگرایی و میزان مصرف یک خانواده از کالا و خدمات لوکس است عاملی مهم در نیل به منزلت اجتماعی بالاتر تصور میشود.
از آنجا که در مفهوم منزلت اجتماعی با گونهای از مفهوم قدرت به معنای عام آن مواجه هستیم، به تبع آن نوعی مسابقه مصرف و رقابت ناسالم یا آنچه در میان عموم مردم به چشم و همچشمی مشهور است شکل گرفته و شیوع پیدا کرده است؛ افراد و خانوارهایی که به لحاظ امکانات مادی و معنوی دچار کمبود هستند، بدون در نظر گرفتن اوضاع اقتصادی و خانوادگی خود بهدنبال نیازهای غیرواقعی میروند و به منظور نمایش موقعیت و وجهه خود و با اعتقاد بر اینکه اگر فلان مقام یا موقعیت را داشته باشم در جامعه مقبولیت بیشتری خواهم داشت، مرتبا اتومبیل یا وسایل منزل خود را ارتقا میدهند و در این میان رسانههای جمعی بویژه تلویزیون و فیلمهای سینمایی نیز به این پدیده، بیشتر دامن میزنند تا جایی که رقابت و چشم و همچشمی با تقلید از لباس شروع میشود و بتدریج در تمام زمینهها از قبیل مجالس میهمانی، رفتوآمدها و طرز معاشرتها و حتی در انتخاب مسکن و وسایل زندگی تاثیر میگذارد.
چنانکه امروز در مناسبات زندگی اجتماعی مارک پوشیدن، سوار شدن بر ماشینهای خارجی و گرانقیمت، استفاده از ساعتهای مارکدار و گوشیهای موبایل چند میلیونی و... تبدیل به ارزش مهم اجتماعی شده و افراد و گروهها با مصرف کالاهایی خاص کسب هویت کرده و خود را از دیگر افراد و گروهها متمایز میکنند و از همه اینها جالبتر تفاوت قیمت شمارههای تلفن همراه در کشور است؛ به این صورت که درباره همراه اول، فاصله پیششماره یک تا 2 بسیار گرانتر از پیششمارههای بعدی است و همینگونه تا پیش شماره 3 که هنوز درجهای از شأن را دارد و سپس افت قیمت محسوس پیدا میکند. باید توجه داشت جامعهای که چنین فرهنگ فخرفروشی بر آن حاکم شود، همان جامعه مصرفی خواهد شد که در آن بنا بر نظر «بودریار»، مصرف مبتنی بر خواست مطرح است نه مبتنی بر نیاز؛ در نتیجه مصرف با هدف تمایز فرد از دیگران به نوعی منزلت اجتماعی تبدیل میشود.
البته اینگونه رفتارها که با هدف کسب منزلت صورت میگیرد متفاوت بوده و محدود به یک قشر خاص از جامعه برای مثال جوانان نبوده و گروهها و قشرهای مختلف جامعه از دانشگاهیان گرفته تا کارمندان، ورزشکاران و بازاریان و ... هر کدام به نحوی به این نابسامانی اجتماعی گرفتار شدهاند به نحوی که در زمینه علمی افراد میخواهند به هر طریقی که شده پیشوند آقای دکتر یا خانم دکتر را با خود یدک بکشند و در این راه حتی اگر شده با استفاده از رانتهای موجود در داخل کشور یا از کشورهای همسایه با پول مدرک میگیرند. این عطش برای کسب منزلت حتی در بین چهرههای علمی- فرهنگی نیز رخنه کرده است چنانکه در این قشر نیز برخی دست به انواع امتیازات میبرند تا به وسیله چند مقاله یا عضویت در نهادهای مختلف از استادیاری به دانشیاری یا استاد تمامی برسند، در نتیجه نفس عمل در تولید کتاب و مقالات، نه تحلیل و تبیین مسائل بلکه چاپ مقاله برای افزایش منزلت اجتماعی است.
متاسفانه این رویکرد در بین دانشجویان نیز شایع شده و نام بردن از نوع رشته تحصیلی و دانشگاه محل تحصیل نیز تابعی از این پدیده شده است که با توجه به اینکه در جامعه ایران به دست آوردن منزلت تا حدود زیادی منوط به کسب موقعیتهای مادی و نه فضیلتهای غیرمادی است، لذا تنها تحصیلاتی منزلتآور است که خبر از موفقیتی مادی میدهند. از این رو تحصیل هرچه بیشتر ویژگی منزلتی به ذات خود را از دست داده است و میزان انتظار موفقیت مادی تحصیلات است که منزلتآور شده است.
در هر روی عطش منزلت اجتماعی چنان جامعه ما را فرا گرفته که تمام جوانب زندگی شخصی را درنوردیده است و افراد چنان در این فرهنگ مبتذل گرفتار شدهاند که حاضرند همهچیز و همهکس را قربانی کنند تا به هدف خود برسند تا مبادا در فخرفروشی و غرور و مقامطلبی از همکار، همفکر، همسایه و همشهری خود عقب بمانند. در حالی که ارتقای منزلت اجتماعی همه جوانب و شاخصهای زندگی اجتماعی را تحت تاثیر خود قرار میدهد و افراد با ارتقای منزلت اجتماعی قانونمندتر و با فرهنگتر میشوند اما در جامعه ما افراد با ارتقای منزلت اجتماعی به هر عنوان، اغلب نه به قانون پایبندند و نه به فرهنگ. در نتیجه سطح فرهنگ و منش افرادی که گرفتار رقابت و چشم و همچشمی با دیگران شدهاند متاسفانه میبینیم که به نسبت منزلت اجتماعیای که کسب میکنند یا از خود نشان میدهند ارتقا پیدا نمیکند. بیشتر اختلاسها، برچسبزنیها و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی نیز به خاطر همین مساله است.
اینگونه از افراد دغدغه حل مسائل جامعه، بهبود و رفاه زندگی جمعی و پیشرفت و توسعه و آبادانی کشور را در سر ندارند و اگر تلاشی هم میکنند تنها برای ارتقای منزلت اجتماعی خودشان است، در نتیجه اغلب امور نه برای اهداف متعلق به خود، بلکه اهداف منزلتی انجام میگیرد. برای مثال علم نه به خاطر خود علم و علاقه به آن بلکه به جهت بار منزلتی که فراهم میآورد مورد اقبال قرار میگیرد. بیشک منزلتگرایی با هدف فخرفروشی یک تهدید برای جامعه محسوب میشود و یکی از ویژگیهای آن این است که انسان را از واقعیت موجودی که در آن قرار دارد غافل میکند، لذا فرد حرکت خود را بر اساس احساس، تمایل و افکار دیگری تنظیم میکند و با غفلت و رهاسازی خود هرچه بیشتر وابسته به دیگران میشود.
این پدیده همچنین دارای پیامدهای مخربی چون تشدید مصرفگرایی، زوال اخلاقیات، گسترش چاپلوسی، کاهش شادی و افزایش صحنههایی پر از نمایش قدرت افراد به یکدیگر است. گفتنی است مجموعه عوامل فوق، حاصل یک فرآیند طولانیمدت انحراف فرهنگی است که درمان این بیماری فرهنگی؛ جامعنگری، ظرافت فرهنگی و تلاش همهجانبه و عمومی را میطلبد. تلاشی که در مجموع منجر به زدودن این ناهنجاری از دامن فرهنگ ایرانیان شود که در این رابطه میتوان به کمک رسانههای عمومی و تلویزیون با آموزشهای روشنگرانه برای افزایش حس اعتماد به نفس و آموزش مهارتهای زندگی در مدارس و دانشگاهها، این پدیده را ریشهکن کرد و برای رفع این معضل باید شاخصهای عینی موفقیت و توسعه و کمال را در جامعه تعریف و به مردم آموزش داد تا بتوانند به یک رابطه موفقیتآمیز خانوادگی و اجتماعی در یک جامعه سالم دست پیدا کنند.