شاهدان اجارهای
با خودت میگویی که شاید فقر پای خودش را تا سرحد مرگ بر سینه آنها فشار داده است که به این روز افتادهاند.
آنها روز دادگاه در جایگاه قرار میگیرند، پشت قسمهای دروغ سنگر میگیرند، دهان باز میکنند و در نهایت دروغهایی را بر زبان میآورند و خواسته و ناخواسته یک زندگی را به آتش میکشند و این خاصیت کسانی است که برای گذران روزگار به ندیدههایشان شهادت میدهند؛ شهادت دروغی که ممکن است زندگی یک یا چندین نفر را برای سالیان سال یا حتی همیشه تحتالشعاع قرار دهد و این پدیده را میتوان هم در دادگاههای خانواده دید و هم دادگاههای کیفری. معمولا در کوچه پسکوچههای دادگاهها هستند و برای هر نوع شهادت یک مبلغ پیشنهاد میدهند. عدهای هم که به گفته خودشان نسبت به سایر همکارانشان بیوجدان نیستند، در محضرهای ازدواج یا طلاق بهعنوان شاهد عقد یا طلاق حاضر میشوند.
یکی از آنها به خبرنگار «فرهیختگان» گفت: «از محل کار قبلی به دلیل اینکه موجودی کارخانه رو به اتمام بود اخراج شدم و هرکجا هم رفتم نتوانستم کار پیدا کنم تا اینکه با این شغل آشنا شدم. خانم ما نماز میخوانیم و خدا و پیامبر را قبول داریم و به همین دلیل فقط بهعنوان شاهد عقد میروم و با خدا عهد کردم به روزی من رونق دهد تا مجبور نشوم شاهد «طلاق» شوم! البته کار ما خیلی مشتری ندارد، افرادی که برای ازدواج میآیند غالبا همراهان زیادی دارند اما امان از روزی که برای طلاق بیایند، حتی همکاران ما هم رغبتی برای همراهی آنان ندارند.»
از حداقل میانگین درآمد شغلشان سوال کردم، میگوید: «بستگی دارد بهعنوان شاهد در دادگاه حاضر شویم یا در محضرخانه؛ شاهدان دادگاه چون غالبا قسم دروغ میخورند و به آنچه که ندیدهاند شهادت میدهند، تقاضای مبلغی بالاتر از سایر همکاران دارند، حداقل 400 یا 500 هزار تومان اما ما به 50 هزار تومان هم راضی هستیم!»
تصادفات ساختگی برای دریافت دیه
براساس اظهارنظر و گزارشهای مستند پزشکی قانونی افرادی حاضرند به قیمت شکستن استخوانها، ایجاد زخمها و جراحتهای گسترده در بدن و حتی شکستن دندانهایشان از بیمهها خسارت بدنی کلان بگیرند.
در برخی خیابانها که ماشینهای لوکس بیشتر تردد دارند و رانندهها وقت ندارند تا افسر بیاید و کروکی بکشد و به بیمارستان بروند و مامور بیمه بیاید و... ، خودشان را به جلوی ماشین پرتاب کرده و سر صحبت را باز میکنند و تقاضا میکنند مبلغی را بهعنوان خرج بیمارستان به آنها دهند.
یکی از آنها میگوید: «بعضی مواقع تیرم به سنگ میخورد.» گفتم یعنی چه؟ میگفت یعنی طرف راضی میشد پول را هم پرداخت کند اما پول نقد نداشت! و عابربانک هم خیلی با ما فاصله داشت، از آن روزها تصمیم گرفتم در خیابانی که عابربانک داشته باشد، کار کنم.
از قدیم گفتهاند که برای لقمهای که عرق بریزی حلال است ما برای یک لقمه نان، عرق که هیچ، بعضا جان هم میدهیم پس پول ما حلال است!»
رودستی به دوربینهای طرح ترافیک
چند سالی است که دوربینهای طرح ترافیک بهمنظور کنترل ترافیک و همچنین کمک به کاهش آلودگی هوای تهران راهاندازی شده است، همین طرح که خود راهحلی برای حل مشکلی است، خودش به مساله تبدیل شده است. عدهای ابتدای خیابان یا کوچههایی که دوربینهای طرح ترافیک نصب هستند، میایستند و به ماشینهایی که قصد عبور از آن محل را دارند اما طرح ترافیک ندارند، کمک میکنند.
برخی افراد 10 هزار تومان دریافت میکنند و پشت خودرو به صورتی که پلاک مشخص نباشد، راه میروند تا راننده و خودرو از دوربین عبور کنند!
یکی از آنها میگفت: «برای اطمینان بیشتر «برف شادی» در جیب خود دارم، به پلاک جلو برف شادی میزنم و پلاک عقب را با دستانم میپوشانم و نسبت به سایر همکارانم پنج هزار تومان بیشتر دریافت میکنم.»
فقر و بیکاری عامل اصلی کسب و کار غیرقانونی؟
برخی از این افراد برای جرمی که مرتکب شدهاند ادعا میکنند برای رفع بیکاری و به دست آوردن درآمد دست به این جرائم میزنند ولی آیا اگر شخصی بیکار ماند باید شهادت دروغ بدهد یا خود را به جلوی ماشین دیگران بیندازد؟
این رفتارها در جامعه سبب گسیختگی و بینظمی میشود و همچنین کنترل اجتماعی جامعه را با مشکل مواجعه کرده است و به نظر می رسد باید تنبیههایی که برای جرم این افراد در نظر گرفته شود تا همسو با جرمشان باشد.
البته این مسئله را نیز نباید فراموش کرد که برای خالی کردن دست سوء استفاده کنندگان از معضل بیکاری در وهله اول باید مسئولان به دنبال رفع بیکاری در جامعه باشند و بعد از آن تنبیه و آموزش مناسب را در راستای فرهنگسازی اجتماعی خود قرار دهند.
* گزارش از مهسا شمسکلائی