موسسه بینالمللی گالوپ در تازهترین گزارش سالانه (2017)، ایرانیها را عصبانیترین مردم دنیا معرفی کرد. سازمان پزشکی قانونی آمار مراجعه افراد بر اثر صدمات ناشی از نزاع در کشور را در شش ماهه اول سال95، ۳۱۵ هزار و ۸۶۲ نفر اعلام نمود.
اگر تمام این آمارها را دور بریزیم باز هم شلوغی دادسراها، آمار طلاق، خشونتهای خیابانی و دیدن تصادفات سادهای که به سادگی منجر به فحاشی و ضرب و جرح میشود، کاملا گویای وضع عصبانیت مردم است.
مشکل این کاهش "تابآوری" کجاست؟
غیر از بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی که در آن تخصصی ندارم میخواهم از منظر رشته خودم به چهار دلیل از میان این دلایل، بیشتر توجه کنم. جامعه ایران بیش از حد سیاسی است. چرا ایرانیها همیشه در حال بحثهای تند سیاسی هستند؟ آیا در تاکسی، مترو، اتوبوس، مهمانیها، محل کار و دانشگاه و... دیدهاید بحثی شکل بگیرد و در آن معمولا تندترین مسائل سیاسی آنهم بصورت ناراحت بحث نشود؟
با توجه به قرابت زمانی با بزرگترین تحول سیاسی چندهزارساله ایران یعنی تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری اسلامی، بسیار طبیعی است که تا دههها در فضای پساانقلابی، مردم سیاسی باشند، اما این مساله قابل کنترل است. بعدا بیشتر به آن خواهم پرداخت اما یکی از دلایل آن این است که ابهامات مردم زیاد است و حرکت مستمر درستی در رفع نابسامانیها احساس نمیکنند پس زیاد به آن میپردازند.
حتی برخی معتقدند مشارکتهای سنگین انتخاباتی مانند 88، گاهی پیامهای بدی دارد و بیشتر یک هشدار است تا فرصت. به عبارت دیگر تب سیاسی وقتی بیش از حد و بدون پشتوانه در افراد سیاسی بالا میرود و در افراد غیرسیاسی ایجاد میگردد، موجب بیتعادلی جامعه و تشنج فضای سیاسی در کشور میشود. یادمان نرود هر چقدر که برخی افراد را مقصر بدانیم، بالا رفتن تب سیاسی در سال 88، کشور را به سمت یک نپذیرفتن بزرگ و عصبانیت اساسی هل میداد که آثار آن هنوز هم در میان گروههای موافق و مخالف باقی است.
دشمنان حکومت ایران به شدت در مهندسی افکار عمومی حرفهای هستند. غیر از اینکه همیشه خراب کردن سادهتر از ساختن و بدبین کردن ساده تر از ایجاد اعتماد است، رسانههای دنیا در تاکتیک، سختافزار و توان رسانهای، فاصله زیادی با ما داشته و به موقع و با صبر تمام بنیانهای فکری مخاطبین میلیونی خود را به مرور و در بسیاری از اوقات، "چراغخاموش"، مهندسی میکنند.
حکومت ایران به شدت در مهندسی افکارعمومی مبتدی است.
حکومت ایران میداند دشمنان قوی و هزاران حمله حق و ناحق را بایستی تحمل کند و نقاط ضعفش به شدت بزرگنمایی میشود اما راه مقابله با آن را نه تنها نمیداند بلکه با ناشیگری رسانهای و محتوایی، خوراک مناسبی برای بیگانگان و مخالفان فراهم میکند.
مثلا سالهاست بخاطر دعواهای سیاسی فراموش کردهایم که مردم خسته شدهاند از بس شنیدهاند همیشه شرایط حساس است، تحریم است، دولتها فاسدند، کارخانهها رو به تعطیلی است. یک کشور خود به خود اخبار تأثرانگیز دارد، اما اینکه مثلا ما چون با فلان دولت یا برجام یا خوشبینی به امریکا مشکل داریم، مرتب از اوضاع نابسامان پسابرجامی بگوییم و مثلا در یک بخش خبری هم بگوییم فلان دارایی ایران بلوکه شد و کارخانه ارج هم تعطیل شد، میشود حکایت درست نکردن ابرو و کور کردن چشم! که هم استکبارستیزی جا نمیافتد هم امید به اصلاح امور از بین میرود.
از طرفی بصورت مبتذل به شرایط مثبت داخلی پرداختن دردی دوا نمیکند و بایستی غیرگزینشی با موفقیتها برخورد نمود چراکه هر چقدر از رشد بگوییم وقتی ناشیانه و برای تخریب از خسارتها میگوییم مردم رشد را فراموش میکنند.
بحران تفریح
ما نسبت به اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا محدودیتهای تفریحی زیادی داریم. نایت کلاب و دیسکو و مراکز تفریحی آنچنانی و سواحل کذایی و سینمای فلان و کارناوالهای شادی و امثالهم که از تفریحات مهم مردم دنیا هستند، در ایران بخاطر ابتذال و مغایرت با شرع مقدس مطلقا ممنوع میباشند و علاوه بر آن محدودیتهای دیگری مانند ورود زنان به ورزشگاهها و ... نیز وجود دارد و همه اینها درست اما برای جایگزین کردن این تفریحات و تخلیه هیجانات مردم به خصوص جوانان چه کردهایم؟