خبرنامه دانشجویان ایران: بهروز فرنو// ازجمله مسائلی که در عالم مابعد مدرن مورد تامل و بازنگری جدی قرار گرفته، مساله زمان و نسبت آن با تفکر است؛ به تعبیر اهل حکمت مساله ظهورات یا جلوات وجود در زمان و ادوار تاریخ.
در وهله اول نکته قابلتأمل این است که خودآگاهی نسبت به زمان، تاریخ و ادوار تفکر، نتیجه پرسشهای مابعد مدرن اهل تفکر است؛ چون اگر سلطه مدرنیته، تفکر مدرن و تلقی خطی رو به پیش (progressive)، بیچون و چرا ادامه داشت که پرسش از ادوار تاریخ طرح نمیشد یا اهمیت پیدا نمیکرد. یعنی اگر امر مدرن و جدید «همواره» و «در هر صورتی» مطلوب بود، دیگر وجهی نداشت که «ادوار تفکر» و «اصالتهای گذشته» محل تامل قرار گیرد.
مخاطرات عالم مدرن، نگرانی از سراب مدرنیته را سبب شد و پرسشها [از وضع مدرن] و [توجه به] مابعد مدرن را رقم زد و مهمترین این تاملات بحث در زمان و عطف توجه به «زمان ادواری» بود. عهد و زمان از قدیمترین ایام، همواره بستر اعتقادات آیینی و مذاهب بوده است، لیکن با غلبه مدرنیته، توجه به آن رنگ باخت. تعابیر متعدد و اصطلاحات رایج در متون ادبی قدیم در مذاهب مختلف شاهد این ادعاست. کلماتی چون «عهد قدیم»، «عهد جدید»، «عهد الست»، «عهد انبیا و اولیا»، «عهد غیبت صغری»، «عهد غیبت کبری»، «عهد جاهلیت»، «عهد اسلام» و عهد... که در آیینها و مذاهب و ادبیات قدیم ما رواج داشته، همه حکایت از تلقی ادواری و احکام مختلف در هر عهد و دوره دارد.
مثلا احکام آیینی ما درخصوص برخی مسائل منسوخ در آیینهای گذشته و حتی صدر اسلام با احکام ناسخ متفاوت است. همچنین حکم برخی اعمال و عبادات در دوره غیبت با دوره ظهور تفاوت دارد.
همچنین تعابیر مختلفی چون دور گردون، زمانه، ایام، روزگار و... در ادبیات قدیم ما رواج داشته که همه حکایت از اعتقادات ادواری و نسبتهای اعتقادی و وضع هر دوره و هر زمانه دارد. تعابیری که با تلقی مدرن و اعتقاد به پیشرفت خطی جدید، کمرنگ شدهاند.
مسلم در تلقی ادواری مابعد مدرن، آنچه امروز باید در باره آن تامل کرد مخاطرات ویرانکننده است که حرص و طمع بشر آخرالزمان، هر روز بیش از پیش جهان را به آن سوی میبرد. در چنین عالمی سادهانگاری است که غافل از وضع کلی جهان، در نسبت با برخی ظواهر جزئی تنها به فکر رفع و رجوع مسائل پیرامون خود باشیم و نتوانیم که آنی سر برکنیم و عالم پیرامون خود را جامعتر ببینیم.
مسلم هرکس در زندگی روزمره وظایف و تکالیفی دارد که در حیطه امور جاری باید به آن بپردازد؛ لیکن شأن تفکر و حقیقت فکر انسانی ما را به تفکری کلی درباره وضع عالم در این روزگار میخواند. البته که این به معنای کلیگویی وگزافهبافی نیست؛ چه حیوانات نیز در حد رفع و رجوع نیازهای روزمره خود موفق هستند و آنچه آدمی را متمایز میکند، مراتب کلیتر و توجه به معنای زندگی و اهتمامی است که نسبت به دنیا و عقبای خود دارد.
در اینجاست که به مصداق بیت مشهور شبستری در گلشن راز، جای دارد مراتب کلی و حقایق حکمی [را در] نسبت با وضع کنونی عالم خود را در نظر آوریم و بعد به تناسب آن، اتخاذ موضع کنیم.
حقیقت رفتن از باطل سوی حق
به جزو اندر بدیدن کل مطلق
در این مجموعه یادداشتها -که از این پس منتشر خواهد شد- حتیالمقدور فارغ از مباحث متداول و نظرگاههای خاص جناحها، سعی میشود از وجهه نظر حکمی، در حد بضاعت، به طرح مسائل خارجی و داخلی کشور، اهتمام شود.