نکته دیگری که در ایشان برجسته بود، بحث امید بود. گاهی ما در انتقادهای خود نسبت به بعضی مسائل بسیار دلسرد بودیم اما همکلامی با ایشان ما را آنچنان امیدوار میکرد که برای حل آن مساله دقتنظر بیشتری در ما ایجاد میشد.
خبرنامه دانشجویان ایران: محمدحسین قائدشرف*// اگر من بخواهم درباره شخصیت آقای محمدیان صحبت کنم با توجه به اینکه یک دانشجوی سنپایین هستم، گزافهگویی کردهام اما در طول تقریبا یک دهه فعالیت دانشجویی که تجربه آن را دارم و نزدیک به چهار سال آن را حداقل در سطحی از فعالیتها حضور داشتم، میتوان گفت فضای نهاد رهبری در دانشگاهها را و خود شخصیت آقای محمدیان را نسبت به دیگر دانشجویان درک کردهام. اگر بخواهم درمورد ایشان و فضایی که ایشان سعی داشتند در فضای دانشجویی حاکم کنند، صحبت کرده باید حتما چند مولفه را که دوست دارم بیان کنم. مولفه اول که خیلی برای من جالب است مسالهای است که شاید در دوران فعلی ما خیلی به آن توجه نمیشود و شاید بخشی از گیرهای جنبش دانشجویی هم به این مساله برمیگردد و آن موضوع تکلیفگرایی است. من به یاد ندارم جلسهای با ایشان داشته باشیم و در آن جلسه چه بهصورت مستقیم و چه بهصورت غیرمستقیم این مساله را مطرح نکرده باشند که اصل وظیفه ما عملکردن به تکلیف است و همین نکته بسیار در جنبش دانشجویی به کار میآمد؛ چراکه گاهی به جایی میرسیدیم که مدل فکر کردن، موضع گرفتن و عملکرد ایشان را میدیدیم به ما امید میداد و ما را امیدوار میکرد.
یعنی حاجآقا محمدیان در آن چارچوب عملکرد انقلابی که برای خود قائل بود، بسیار امیدوار بودند و هیچگاه دلسرد نمیشدند که این کار به ما هم در جنبشهای دانشجویی امیددهنده بود. موضوع دوم که ما همیشه دوست داشتیم آن را برای خود الگو قرار دهیم بحث توکل بود؛ چراکه هر وقت ایشان را میدیدیم یا در جلسهای صحبت میکردند توکل را بهصورت جدی به آن اعتقاد داشت و در نظر گرفتن خدا در معادلات برایشان مهم بود. ما بچههای جنبش دانشجویی گاهی که در برنامههایمان آنقدر روی مناسبات و معادلات حساب میکنیم که نگو و نپرس؛ همین باعث میشد گاهی تذکر کوچکی از ایشان دریافت کنیم.
موضوع سوم اینکه در صحبتکردن و جلسات با ایشان برای ما ارزشمند بود، حس میکردیم ایشان ذهن منظمی دارد که همین ذهن منظم در ایشان باعث میشد مسائل را اولویتسنجی و براساس واقعیتنگری انجام دهد که گاهی باعث میشد ما بهعنوان جوانهایی که در میدان دانشگاه فعالیت میکردیم با ایشان که در آن جایگاه حضور داشتند اختلافنظرهایی داشته باشیم یا ایشان مساله را اولویت میدیدند که ما بهعنوان دانشجو آن را اولویت بالاتری در نظر میگرفتیم. موضوع بعدی که بهنظر میرسد جالب باشد این بود که حاجآقای محمدیان برای ما دانشجوها مثل پدری بود که دلی جوان و انقلابی داشت، این خیلی مهم است چون اختلاف سنی که بین ما و ایشان بود بسیار زیاد بود اما ما اصلا حس نمیکردیم که چند نسل با ایشان اختلاف سنی داریم، تحلیلها و نکات ایشان گاهی برای ما بسیار جالب بود مثلا در بعضی موارد ایشان خیلی بیشتر از ما جوانهای پرشور دانشجو انقلابیتر عمل میکردند یعنی ما هیچموقع از همنشینی و صحبت با ایشان خسته نمیشدیم.
نکته دیگری که در ایشان برجسته بود، بحث امید بود. گاهی ما در انتقادهای خود نسبت به بعضی مسائل بسیار دلسرد بودیم اما همکلامی با ایشان ما را آنچنان امیدوار میکرد که برای حل آن مساله دقتنظر بیشتری در ما ایجاد میشد. آخرین مسالهای که از موضوعهای دیگر بهنظرم مهمتر است بحث حمایت ایشان از استقلال جنبش دانشجویی است؛ حاجآقای محمدیان اصلیترین چیزی که میخواست این بود که دانشجویان خودشان بنشینند و فکر کنند که متناسب با آن فکر طرحریزی و اجرای عملیات داشته باشد تا کار پیش برود و درواقع بتوانند نظر خودشان را پیادهسازی کنند. گریزی بزنم به رفتن ایشان؛ چراکه ما از رفتن ایشان هم ناراحت هستیم و هم خوشحال؛ ناراحت هستیم از اینکه یک فردی با این ویژگیهای مثبت در مسند امور نهاد را از دست دادیم و هم خوشحال هستیم از اینکه یک جوانگرایی در کشور رخ میدهد و این جوانگرایی نویدبخش آینده درخشان است و انشاءالله فرد دیگری بهجای حاجآقای محمدیان میآیند هم نقاط مثبت حاجآقا را داشته باشند و هم بتوانند با این نیروی جوانی که برعهده دارند بتوانند این پیشرفت را سرعت ببخشند.
* دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت