به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، پرویز امینی، جامعهشناس سیاسی و استاد دانشگاه به چند سوال کلان درباره این رخدادها پاسخ داده است. بهویژه اینکه این وقایع چه معنایی در نسبت با گذشته ایران دارد و چه پیامی برای اکنون و چه دستاوردهایی برای آینده میتواند داشته باشد و چرا شاید بهعنوان یکی از حوادث نادر، در این جریان هر فردی با هر سلیقه و کیش سیاسی از این اقتدار دلشاد و شادمان شده بود؟
بهعنوان سوال اول، این پرسش از نظر جامعهشناسی سیاسی میتواند اهمیت داشته باشد که چرا تقریبا قریببهاتفاق جامعه ایران با هر مسلک و سلیقه سیاسی و فرهنگی و حتی آنها که در مسائل نهچندان معدودی معترض هستند، از این واقعه خوشحال بودند؟
این وقایعی که رخ داد بهویژه موضوع اخیر نفتکش انگلیسی، اموری است که از نظر اجتماعی معنادار است. یک جنبه آن معنای تاریخی این رخداد است. درواقع بدون داشتن یک درک و حس تاریخی نسبت به معادلاتی که بین ایران و بیگانگان خصوصا دولت انگلیس در 200 سال گذشته وجود داشته است، شاید نتوان ارزش این اتفاق اخیر را آنطور که باید درک کرد. مرحوم بازرگان در کتاب «سازگاری ایرانی» یک تحلیل تاریخی مردمشناسانه از ملت ایران و ویژگیهای جامعه ایران دارد که بسیار تند و اصطلاحی است که شریعتی برای فیلسوفان بهکار میبرد. ترجمه خیلی رقیق آن «انفعال» است. بازرگان معتقد است این ویژگی انفعال برای جامعه ایرانی نشأتگرفته از شغل عمومی کشاورزی است، چراکه کشاورزان سعی میکنند خود را با شرایط طبیعی سازگار کنند؛ لذا در حوزه سیاسی- اجتماعی هم همین رویکرد را دنبال میکنند. بازرگان حتی محسنات و نقاطقوت ایران را که بزرگترینش «دوام تاریخی کشور ایران» است هم به همین ویژگی نسبت میدهد و میگوید نتیجه انفعال بوده است؛ چراکه در برابر تجاوز و تصرف، ایرانیها نهایتا خود را سازگار کردهاند و مقابل غلبه دشمن سماجت خاصی از خود نشان ندادهاند. به همین دلیل در کتابش میگوید وقتی در یک مراسمی، سخنران از دوام ایران صحبت و تمجید میکرد، به بغلدستیام گفتم سر دوام ایران از پفیوزی ماست!
مقصود من اصلا تایید تعبیر بازرگان نیست؛ بلکه توجه دادن و تاکید بر این نکته کلیدی است که احساس انحطاط در ایران و ایرانی در بستر تاریخی آنچنان جدی است که یک روشنفکر ملیگرا نیز از جامعه ایران با این تعبیر بسیار تند استفاده میکند. اگر سابقه تحقیرهای سنگین ملت ایران پس از دو جنگ با روسیه و تحمیل قراردادهای خفتبار گلستان و ترکمانچای را ندانیم یا نچشیده باشیم، اگر تلخی قراردادهای 1907 و 1915 که در پی آن روسیه و انگلیس ایران را بین خودشان تقسیم کردند؛ حس نکرده باشیم، یا از قرارداد 1919 وثوقالدوله که امور نظامی و اداری کشور را به انگلیس واگذار کرد چیزی ندانیم یا ناکامی نهضت ملی شدن صنعت نفت و سهمگینی کودتای 28 مرداد 1332 و دهها نمونه از این وقایع تلخ را نفهمیده باشیم، قاعدتا معنای این اتفاق تاریخی که اخیرا رخ داده (ماجرای نفتکشها) را هم خوب متوجه نخواهیم شد.
انقلاب اسلامی بود که به این انحطاط تاریخی انفعال و استیصال طولانی برابر بیگانگان پایان داد. آنچه این رخدادهای اخیر در 40 سالگی انقلاب اسلامی را مهم میکند این است که ما در این موضوعات (شکار پهپاد آمریکایی و توقیف نفتکش انگلیسی) نشان دادیم نهتنها میخواهیم برخلاف قبل از انقلاب اسلامی تسلیم و منفعل نباشیم یا نهتنها میخواهیم مدافع یا مظلوم نباشیم، بلکه میخواهیم و میتوانیم «مقتدر و مهاجم برابر تهدیدات» باشیم.
غیر از آن وقایع گذشته، طی سالها و حتی ماههای اخیر هم شاهد بودیم که فشار سنگینی از ناحیه آمریکا و اروپا علیه ایران اعمال میشد. آمریکاییها رسما میگفتند سیاست فشار حداکثری با گزینه نظامی احتمالی را علیه ایران پیش گرفتهاند و معتقد بودند ایران راهی غیر از تسلیم و هماهنگشدن با سیاستهای آمریکا ندارد. فکر میکنید این اتفاقات اخیر روی آن معادلات هم تاثیر قابلتوجهی گذاشته باشد؟
بله، قطعا غیر از آن وجه اهمیت تاریخی، سه اقدام اخیر ایران یعنی 1- کاهش برخی تعهدات هستهای ایران در برجام، 2- ساقطکردن پهپاد پیشرفته و متعرض آمریکایی و 3- توقیف نفتکش انگلیسی برای زمان حال نیز معنای مشخصی دارد. طی سالهای گذشته عملا برخی نشانههایی که به بیگانگان ارسال شد مانند اینکه آبخوردن ما هم به تصمیم دیگران وابسته است، در ادراک آنها نسبت به جمهوری اسلامی تغییر ایجاد کرد و احساس کردند شرایط برای مهار و کنترل ایران ممکن شده است. برداشت آنها از برجام هم یک پروژه فشار و مهار ایران بود که در پسابرجام نیز با نقض و بیتعهدی به اجرای برجام، خروج از برجام، لشکرکشی به خلیجفارس و بلندکردن صدای تهدید نظامی، تروریستی اعلامکردن سپاه و حتی اعمال محدودیتهای شدید درباره وزیر امور خارجه ادامه داشت. آنها این ادراک را داشتند که میتوانند ایران را به یک شیر بییال و دم و اشکم تبدیل کنند!
اما کاهش تعهدات برجامی بعد از خروج آمریکا از برجام و نقض عهد اروپاییها، شکار پهپاد فوقمدرن و متعرض آمریکا و توقیف تلافیجویانه و مقتدرانه نفتکش انگلیسی، سه اقدام معنادار در نشان دادن انفعالناپذیری جمهوری اسلامی و علامت شکست «پروژه مهار ایران» در پسابرجام است.
پیشفرضی و حتی نگرانیای وجود داشت که اگر ایران مقابل آمریکا و غرب رویکرد مقابلهبهمثل را اتخاذ کند، نهتنها موضع کشورهای منطقه و دشمنان علیه ایران تندتر میشود، بلکه دوستانش مانند روسیه و دیگران هم احتمالا پشتش را خالی خواهند کرد؛ چراکه هزینه این کار بسیار بالاست و آنها نمیخواهند چنین هزینهای را بپردازند. آیا این پدیدههای اخیر میتواند موقعیت ایران را میان دوستان و دشمنانش بهبود بخشد؟
بله، پیامد و معنای این وقایع اخیر برای آینده به همین صورت است. این رخدادها توامان قدرت سخت و نرم جمهوری اسلامی را نمایش و ارتقا داد. این اتفاقات بهلحاظ «قدرت سخت»، توان نظامی و اقتدار دفاعی ایران را به نمایش گذاشت و نشان داد جمهوری اسلامی از یک پشتوانه قابلتوجه و واقعی پشت ادعایش درباره اینکه «جنگ نمیشود» برخوردار است. بهلحاظ «قدرت نرم» نیز این وقایع پرستیژ و اعتبار ایران را در نسبت با دوستان و دشمنانش افزایش داده است. این قدرت نرم و قدرت سخت به دوستان ما میگوید شما با ایران قوی و مقتدر روبهرویید و میتوانید روی نفوذ و اقتدار و موقعیت ایران حساب کنید و همین امر موجب تقویت پیوندهای راهبردی ایران در منطقه و خارج از منطقه میشود. این دو قدرت (سخت و نرم) به دشمنان ما و سمپاتهای منطقهای آنها هم این هشدار را میدهد که برای آنها امکان یک رویارویی موفق علیه ایران وجود ندارد و آنها نباید با دم شیر بازی کنند.
سرجمع این نمایش و ارتقای قدرت نرم و سخت در این وقایع، تولیدکننده «بازدارندگی فعال» است. بازدارندگی فعال با توان دفاعی تفاوت دارد؛ یعنی یک وقت شما امکان مقابله با تهدید را دارید، اما نحو بالاترش و حالت بهترش آن است که بتوانید با نمایش قدرت سخت و نرم، امکان تهدید را منتفی کنید که ایران هماکنون در این موقعیت دوم قرار دارد؛ چراکه توانسته با این رویکردهای اخیر، ذهنیت طرف مقابل را برای تهدید تا حد قابلتوجهی منتفی کند. مثلا الان میان دوستان ایران میبینید روسیه مواضعی کاملا همدلانه با ایران اتخاذ میکند و از اینکه طرف ایران بایستد نگرانی ندارد. درباره همین موضوع نفتکش، یکی از مقامات وزارت امور خارجه روسیه گفته بود مواضع ایران منطقیتر از انگلیس است یا میان دشمنان ایران، رویکرد امارات متحده عربی تا حدی تعدیل شده است و سفیر عربستان در سازمانملل هم اخیرا گفته است که با ایران نه در یمن و نه در جای دیگر جنگی نداریم. ترامپ هم تا این لحظه عملا پشت انگلیس را خالی کرده و گفته است دراینباره توافق مکتوبی با انگلیس ندارد!
آنطور که شما اشاره کردید، رویکرد خروج از انفعال نهتنها پروژه مهار ایران را ناکام گذاشته است بلکه قدرتی از ایران به معرض نمایش گذاشته که میتواند آوردههای مهمی بهلحاظ راهبردی برای ایران در پی داشته باشد. فکر میکنید برای حفظ این رویکرد با چه چالشهایی در داخل مواجه هستیم؟
دو رویکرد در این تجربه پنج، ششساله در برابر هم بودهاند. دیدگاه «رئالیستی» -که معتقد است در واقعیت امر ما «بهاندازهای در دنیا حق داریم که قدرت داریم»- در برابر دیدگاه «ایدهآلیستی» که یک خوشبینی به روابط بینالملل دارد. «امضای کری تضمین است» نماد و آیکونی برای این دیدگاه دوم است و تجربه این پنج، شش سال خصوصا برجام نشان داد دیدگاه ایدهآلیستی نمیتواند به سوالات و نیازها پاسخ دهد؛ بنابراین باید با واقعبینی در روابط بینالملل حاضر شد. مساله دوم این است که برآورد برخی سیاستگذاران و دیپلماتها از قدرت ملی ایران واقعی نیست بلکه تخمین آنها بسیار کمتر از واقعیت است. لذا نمیتوانند متناسب با این قدرت اقدام کنند. وقتی وزیر امور خارجه کشورمان بهعنوان مقام عالی دیپلماسی خارجی میگوید آمریکا با یک بمب میتواند توان دفاعی ایران را منهدم کند، درواقع ادراکش از قدرت جمهوری اسلامی ضعیفتر از واقعیت است و تجربه پهپاد، نفتکش و... هم نشان داد که شکافی از نظر شناختی میان ادراک این مقامات با واقعیت وجود دارد. بنابراین عملا در صحنه عمل دیپلماسی با انتظارات کمتر، حداقلها برایشان بهمثابه موفقیت بزرگ جلوه میکند. مشکل سوم هم این است که بهرغم اینکه ایران و ایرانی تحقیر را نمیپذیرد و دارای حساسیت تاریخی است، اما بعضی سیاستگذاران مورد اعتماد جامعه عملا معانی را قلب میکنند و با آن واقعیتی که وجود دارد با جامعه سخن نمیگویند. مثلا استقلال را انزوا و وابستگی را تعامل معنا و در حقیقت قلب معنا میکنند تا این روحیه ضدظلم و ضدتحقیر ایرانیها را بهاصطلاح دور بزنند.
منبع: فرهیختگان