برنامهریزی و گروه برنامهریزان، همان حلقه مفقودهای است که این سالها جامعه ایران اگرچه شاید آن را پیدا نکرده باشد، اما همواره از نبود آن رنج برده است که در ماجراهایی همچون افزایش قیمت بنزین در آبان ماه امسال میتوان به وضوح آن را دید.
به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مصطفی ساجدی در تحلیلی نوشت: «از خانه بیرون نروید» این جمله معروف را زیاد این روزها میشنویم؛ هم پزشکان آن را تکرار میکنند و هم دولتمردان؛ اما همچنان این توصیه پزشکی که اتفاقا در کشورهای پیشرفته دنیا هم در حال اجرا است، از سوی مردم جدی انگاشته نمیشود و همین مسئله موجب گلایه کادر مقابله با ویروس کرونا شده است.
دو عامل اصلی در این میان باعث شدهاند تا این راهکار از طرف مردم مهم نباشد؛ بیان این توصیه از رسانهای به نام «صداوسیما» و دوم همزبانی و همزمانی بیان توصیه، میان پزشکان و اعضای دولت که موجب شده تا این توصیه پزشکی به یک توصیه مدیریتی تعبیر شود، توصیهای که نسبت به آن بیتوجهی میشود.
اما این بیاعتمادی از کجا نشأت میگیرد؟
برای پاسخ به این سوال باید به گذشته و رابطه میان مردم و دولت و همچنین رابطه میان مردم و رسانه مراجعه کرد. برای فهم این رابطه بد نیست به سراغ «عقلانیت» از دیدگاه ماکس وبر برویم. وبر در تقسیمبندی عقلانیت از دوعقلانیت صوری و عقلانیت ذاتی نام میبرد که این دو برای برنامهریزان، منجر به پدید آمدن تفکیکی میان کاربرد عقلانیت در برنامهریزی برای حل مسائل منجر شده است. از نظر او عقلانیت ذاتی برای فهم ارزشها و آرمانها استفاده میشود و عقلانیت صوری برای فهم ابزار به منظور رسیدن به اهداف به کار میرود.
کارل مانهایم این دیدگاه وبر را وارد برنامهریزی کرد و نوشت که سیاستمداران آنچه را که بیان میکنند از جنس ارزش و آرمان است و باید یک حلقه واسط میان ارزش و آرمان و اهداف بوجود بیاید و بتواند که شیوههای عقلانی و همه جانبهنگر، برای رسیدن به این اهداف تعریف کند؛ و این وظیفه "برنامهریزان" است.
برنامهریزی و گروه برنامهریزان، همان حلقه مفقودهای است که این سالها جامعه ایران اگرچه شاید آن را پیدا نکرده باشد، اما همواره از نبود آن رنج برده است که در ماجراهایی همچون افزایش قیمت بنزین در آبان ماه امسال میتوان به وضوح آن را دید.
برای فهم بهتر این نظر باید به سراغ نظریه پرداز دیگری به نام آندره.آس فالودی برویم. او معتقد است که کارشناسان برنامهریزی، یعنی همان حلقه مفقوده مدیریتی امروز ایران، باید «بیطرف» باشند و به سودِ صاحبان منفعت و رانت فکر نکنند و تصمیم نگیرند.
حالا باید نگاهی کنیم به رابطه مردم، مدیران، برنامهها و برنامهریزان. این رابطه در سالهای اخیر به گونهای تعریف شده که مردم کمترین نفع را از آن بردهاند. در این سالها، برنامهها و سیاستهای اتخاذ شده توسط دولت، بدون یک برنامهریزی جامع نگرانه و بدون نگاه سیستماتیک بوده که نتیجهای جز افزایش فاصله میان منافع مردم و منافع دولت را نداشته است.
نگاهی به برنامههای اقتصادی دولت از مدیریت بازار ارز توسط مدیران سفارش شدهای که اکنون فساد اقتصادیشان در دست بررسی است تا حذف یارانهها و افزایش قیمت بنزین، نشان میدهد که منافع مردم و منافع دولت در تضاد با یکدیگر قرار گرفتهاند و دیگر اعتمادی میان آنها نیست. این بیاعتمادی در انتخابات مجلس و با کاهش چشمگیر رای جریان نزدیک به دولت که البته منجر به کاهش مشارکت هم شد، خودش را نشان داد. اگرچه برخی بیاعتمادی مردم به مسئولین را با دوگانه چپ و راست تعبیر میکنند اما مسئله اصلی ریشه در «سهم مردم» در برنامهریزیها دارد. مردم اکنون با یک گزاره (که ریشه در عملکرد سیاستمداران دارد) به مواجهه با خبرها، توصیهها و برنامهها میروند؛ «این کارها منافع خودشان را تامین میکند» گزارهای که شاید به شوخی در فضای مجازی با عنوان «کار خودشان است» مطرح میشود اما از یک بدبینی و عدم اعتماد میان مردم و مجریان سخن میگوید.
در موضوع کرونا و توصیههای حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور این بیاعتمادی دیده میشود. از سویی منفعت دولت در این است که ساعات کاری ادارات را کاهش ندهد و آنها را تعطیل نکند و از سوی دیگر توصیه به «در خانه ماندن» میکند.
مردم توصیه «درخانه بمانیم» را اگرچه «پزشکی» است، اما «مدیریتی» تلقی کرده و بر اساس سابقه دولت در اجرای برنامههای مختلف، آن را برنامهای برای تامین منافع دولت میدانند. این بیاعتمادی در شرایطی که دولت از مدیریت شرایط ناتوان است و هیچگونه تصدیگری برای کاهش مخاطرات انتقال ویروس انجام نداده، مضاعف شده است.
حالا فاصله افزایش یافته میان مردم و دولت، در بحرانهایی چون ماجرای شیوع ویروس کرونا خودش را نشان داده است که برخلاف رابطهای است که در نقاط دیگر جهان، میان مردم و دولت مرکزی شاهدش هستیم.