به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»به نقل از فارس، روزنامه صبح نو در گزارشی به اظهارنظرهای ناهمسو و متناقض اصلاح طلبان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری پرداخته است که متن آن را در ادامه میخوانید.
پس از آغاز به کار مجلس یازدهم، چهرههای رادیکال جریان اصلاحطلبی با حمله به این نهاد، آن را برآمده از رای اقلیت مردم و نتیجتا نامشروع دانستند. عباراتی نظیر مجلس اقلیت یا مجلس استصوابی، فقط گوشهای از مفهومپردازیهایی بودند که هدفش از ریل خارجکردن مجلس فعلی در مسیر عمل به وظایف کارکردیاش بود. این در حالی است که مجلس قبلی که بخش عمده آن، متشکل از عناصر اصلاحطلبی بودند، از نگاه این رادیکالها، کاملا قانونی و مشروع دانسته میشدند.
چندی پیش مصطفی تاجزاده از چهرههای شماره یک رادیکالیسم اصلاحات، در توییتی، نهاد سپاه را به دستاندازی در نهاد انتخابات و زائلکردن جمهوریت نظام متهم کرد. او برای این ادعا، از کلیدواژه غریب جمهوری سپاهی اسلامی استفاده کرد.
حمله تاجزاده و دیگر چهرههای رادیکال اصلاحطلب، در شرایطی است که چندی پیش سعید حجاریان، تئوریسین اصلاحات در مقالهای، تاکید کرد که حضور در قدرت لازمه حیات اصلاحطلبی است و بدون حضور در ساختار، امکان تنفس وجود ندارد. او درباره لازمه روند کنش اصلاحات نوشت: اصلاحات یعنی تغییرات از درون. طبعاً عامل چنین تغییراتی نیروهای درون حکومت هستند؛ نیروهایی که یا تمامی قدرت را در اختیار دارند یا لااقل بخشی از آن را. از این منظر میتوان گفت، مادامیکه نیرویی درون قدرت نباشد، قادر به اصلاح نیست؛ بنابراین این گزاره که «بیقدرتی اصلاحجویان بهدلیل حضورشان در قدرت است»، مردود است.
حجاریان در حالی بر حضور در قدرت تاکید کرده که پیش از این و در آستانه انتخابات مجلس دهم، داعیهدار مشارکت مشروط شد و ابراز کرد که در صورت برآورده نشدن خواستههای اصلاحات از سوی نهادهای مربوطه، باید قید انتخابات را زد. او پس از انتخابات دوم اسفند نیز در اظهارنظری بیان کرد که اصلاحطلبان نمیتوانند همزمان روی دو صندلی، یعنی عرصه قدرت ماکرو و قدرت میکرو(جامعه مدنی) بنشینند.
سیاست دلسردکردن مردم
این نعل و میخزدنها البته مسبوق به سابقه است و اصلاحات از اوان شکلگیری در سال 76، هیچگاه نتوانسته رویکرد خود نسبت به ساختار و قدرت را به طور شفاف و صریح بیان بدارد. آنها در عین آنکه نسبت به مجموعه اصول و انگارههای نهادی در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران فیالمثل امتزاج دین و سیاست، نقد دارند و آن را از اساس قبول ندارند و به نوعی شعبه سکولاریسم و لیبرالیسم در ایران هستند، همیشه یکی از پایه کارهای انتخابات در تمام طول 23 سال گذشته بودهاند و هر جا احساس کردهاند که میتوانند قدرت را تصاحب کنند، بیشائبه و بیدریغ، خود را در معرض رای مردم قرار دادهاند. با این حال، هر جا احساس کردهاند نمیتوانند به هر دلیلی پیروز میدان باشند، ضمن کنارکشیدن خود از صحنه، به طور دائمی به نهادهای حاکمیتی حملات غیراخلاقی روانه داشتهاند.
نمونه مشخص این ترفند ماکیاولی، انتخابات اخیر بود. اصلاحطلبان که با در دست داشتن سکان قوای مقننه و مجریه طی این سالها، نتوانستند انتظارات اجتماعی را از خود برآورده کنند، به طرز غریبی در نظرسنجیهای معتبر انتخاباتی از رقیب خود عقب ماندند و بر اساس این گمانهها، میشد حدس زد که بازنده مطلق آوردگاه دوم اسفند خواهند بود.
اصلاحطلبان با علم به این ناکامی، به طور هماهنگ، داد تحریم انتخابات را سر دادند و مدعی شدند که در شرایط فعلی، حضور در انتخابات، معنایی جز تایید روندهای غلط حاکمیتی ندارد. سیاست دلزده کردن مردم از نهاد انتخابات و عملکرد ملموس اصلاحطلبان در دولت و مجلس، تا حدی اثر خود را گذاشت و موجب شد تا آمار مشارکتکنندگان پایین بیاید.
القای مهندسی انتخابات
اکنون اصلاحطلبان با نپذیرفتن مسوولیت خود در پایین آمدن مشارکت مردم، سعی دارند روی این وضعیت موجسواری کرده و چنین القا کنند که نهادهایی از غیب، تلاش میکنند تا نتایج انتخابات ریاستجمهوری آینده، مهندسی شود. این همان رویکردی است که اصلاحطلبان همیشه به آن دست یازیدهاند که نمونه اکمل و واضح آن در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال 88 خود را بروز داد. اصلاحطلبان چند ماه مانده به آن انتخابات، با ادعای احتمال بروز تقلب، به طرز عجیبی خواستار تشکیل کمیته بهاصطلاح «صیانت از آرا» شدند؛ آنطور که به نظر میرسد، تجدیدنظرطلبان رادیکال با انحراف در مسیر افکار عمومی نسبت به نهاد انتخابات، تلاش دارند زمین بازی را به نفع خود تعریف کنند؛ با این کارکرد که اگر یحتمل، پیروز انتخابات 1400 شدند، همانند انتخابات سال 76، فضای حماسی برسازند و چنین وانمود کنند که باوجود میل ساختارهای حاکمیتی، توانستهاند پیروز شوند و اگر هم احتمالا، شکست خوردند، این ناکامی را به گرده کلیت نظام بگذارند.
ترور مجلس انقلابی
این حملات در نگاه نخست ساده به نظر میرسند اما در نگاهی عمیقتر، گویای تلاش هدفمند و بیوقفه اصلاحطلبان برای اولا حمله به مجلس انقلابی و ثانیا تجدید قوای سیاسی تحلیلرفتهشان در آینده هستند. آنها با حمله به نهاد انتخابات و نهادهای مرتبط با انتخابات مثل شورای نگهبان، در عین صدور فرمان همنشینی و همنوایی با گروههای ذیدخل در قدرت، قصد دارند مثل همیشه تناقضها و دوگانگیهای ساختاری و اندیشهای خود را کتمان کرده و با این لاپوشانی، حیات سیاسی خود را استمرار بخشند.