خبرنامه دانشجویان ایران: هشت سال بیشتر نیست. جنگ تحمیلی بین ایران و دنیا. هر کس این هشت سال را از زاویهای به تماشا نشسته. بعضیها ممکن است مانند ما از پدران و برادران خود شنیده باشند و به گونهای روایتش کنند اما بعضی دیگر افرادی اند که خود را در میدان نبرد و هشت سال دفاع مقدس به نظاره نشستهاند و آن را برای دیگران بازگو میکنند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ کتاب «نقشبندان» نوشته داریوش عابدی یکی از همین آثار است که روایتگر غیور مردانی است که برای چند روز عازم این دنیا بودهاند. مردانی که بعد از جنگ با داشتن تمام مشقات و سختیهای جسمانی، از روحشان مدد گرفتند و در آخر نیز به یاران آسمانی خود پیوستند.
رمان «نقشبندان» کتابی است خواندنی که با قلمی روان فضای زندگی رزمندهای را به تصویر میکشد که وی در روزگار خود جزو نقاشان کم نظیر بوده است. این مرد که پدر خود را از دست داده و با مادرش زندگی میکند اهل یکی از شهرهای شمالی کشور است. پدر او سوزنبان راه آهن بوده و مادرش نیز در اداره راه آهن مشغول به کار است و برای تامین مخارج زندگی و داشتن زندگی آبرو مندانه تلاش میکند. این رزمنده حمید نام دارد. حمید در یکی از روزهای جنگ که به همراه دو دوست دیگرش مشغول خنثی کردن مین بودهاند، ناگهان در حین عبور از معبر، مینی منفجر و دو دست حمید قطع میشود و ماجرای رمان از همین نقطه کلید میخورد.
داریوش عابدی نویسنده رمان «نقشبندان» موضوع مجروحیت حمید را در همان ابتدای کتاب آورده چرا که میخواهد ذهن خواننده با محوریت بی دست بودن حمید که قبل از مجروحیت نقاش ماهری بوده شکل بگیرد. در فصول بعدی میخوانیم که حمید در خانه به علت نقص عضو برای انجام کارها با مشکلاتی مواجه میشود که ابتدا نمیتواند با آنها کنار بیاید و اینجا مادر است که او را در این امر کمک میکند.
حمید دوستی دارد به نام رضا که از دوران کودکی با هم بزرگ شدهاند و بسیار به هم علاقهامند هستند. نویسنده رضا را در قالب فردی آورده که مانند حمید نقاش است ولی به اندازه حمید مهارت ندارد. رضا عاشق دختری میشود به نام ملینا که اهل روسیه است و رضا زمانی که نمایشگاهی از آثار خود برپا میکند به وی علاقهامند میشود. خانواده رضا با ازدواج او مخالفند بنابراین از حمید میخواهند که با او وارد گفت و گو شود. در این بین جریاناتی برای رضا و حمید رخ میدهد که آن را به خوانندگان کتاب وامی گذاریم.
در این رمان علاوه بر شخصیتهایی مانند حمید و مادر او و هم چنین رضا و خانوادهاش و دختر مورد علاقه رضا، خواننده با همسایه شخص اول رمان یعنی حمید نیز آشنا میشود. خانواده اکبری که دختر این خانواده از شاگردان حمید در زمینه نقاشی است و پدر این خانواده که از رزمندگان است مفقود الاثر شده و هیچ خبری از او نیست. خانم اکبری یعنی همسر رزمنده مذکور، در نبود شوهرش هر شب به رادیو عراق گوش میکند چرا که آن روزها اسرا از رادیوی عراق خود را معرفی میکردند.
حمید دارای دو شخصیت است. از طرفی به عنوان کسی که باید به دیگری پند و نصیحت کند در داستان ایفای نقش میکند. به عنوان مثال بارها و در صحنههای مختلف خواننده به این نقش حمید زمانی که با رضا صحبت میکند پی میبرد اما از آن طرف فردی است کم ظرفیت که به خاطر از دست دادن دو دست خود دیگر قادر به کشیدن نقاشی نیست و زندگی خود را بر باد رفته میبیند. حمید در رمان «نقشبندان» در صحنههای مختلف با هم رزمانش برخورد میکند و زمانی که آنها از خاطرات گذشته برای هم تعریف میکنند از زمانی میگویند که حمید به خاطر مهارتش بارها و بارها به دستانش قول داده که صحنههای جنگ را برای آیندگان به تصویر بکشد.
اما وقتی حمید به اینجای داستان میرسد خود را در وضعیتی نمیبیند که قادر به چنین کاری باشد. کشیدن نقاشی آن هم بدون دست! در صفحه 88 این کتاب میخوانیم زمانی که حمید برای دیدن رفیقش حبیب به آسایشگاه میرود و از فضای جبهه برای هم میگویند، حبیب به حمید میگوید:
«فقط یادت باشد وقتی بعد از جنگ، این بچهها بین مردم تبدیل به آدمهای ناشناس و گمنام شدند، مقصر تویی! تو و امثال تو!».
و حبیب در جواب حمید به حالت مستاصل میپرسد چه کاری از من ساخته است؟ میگوید: «تو باید شروع کنی هرچه زودتر! چشم همه ما به هنر توست!"
از آن طرف وقتی حمید خود را در کشیدن نقاشی ناتوان میبیند این مادر اوست که به او امیدواری میدهد.
در اواخر رمان «نقشبندان» وقتی دوباره حمید برای دیدن حبیب به آسایشگاه میرود این بار با تخت بدون او مواجه میشود و خبر شهید شدن حبیب را از زبان هم تختی و همرزم حبیب یعنی موسی که روزگاری با هم در عملیاتها بودند میشنود. اینجا موسی به حمید میگوید که حبیب مدام پیگیر نقاشیهای تو بود؛ و باز این حمید است که بر سر دو راهی قرار میگیرد. از یک طرف مادر و همرزمانش مدام از او میخواهند اثری خلق کند اما از آن طرف دستانش بر اثر انفجار مین از دست رفتهاند.
پایان رمان 150 صفحهای «نقشبندان» بسیار خواندنی است. چه اتفاقی برای حمید میافتد؟ آیا نقاشی میکشد یا نه؟ داستان رضا با ملینا چه میشود؟ آیا رضا به کمک دوستش حمید میآید و یا برای زندگی با ملینا به روسیه میرود؟ آقای اکبری چه نقشی در این بین بازی میکند؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسشها به شما توصیه میکنم که به کتاب «نقشبندان» نوشته داریوش عابدی که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ چهارم رسیده و با قیمت 1500 تومان به فروش میرسد، رجوع کنید.