تاریخ انتشار: 17 دی 1391 - 09:54:29
کد خبر: 71397

کتابخانه دانشجویان ایران/ کتاب بیست و چهارم

مادر زمان شنیدن خبر شهادتش گفت: افسوس که نشناختمت!

مادر زمان شنیدن خبر شهادتش گفت: افسوس که نشناختمت!

در میان فرماندهان بزرگ و اسطوره های دفاع مقدس محمود شهبازی را می توان مدرس و معلم بزرگ نهج البلاغه دانست. فتح لانه جاسوسی آمریکا، فتح المبین، فتح خرمشهر شاید ردی از این عارف عنوان گریز را بجای بگذارد. اما فتح الفتوح او، رسیدن به قله گمنامی است.

خبرنامه دانشجویان ایران: "جذبه انگشتر و قیافه خندان محمود، صورت مادر را به سمت دست همدانی نزدیک تر کرد. لبخندی آمیخته با اشک صورت او را پر کرد. احساس کرد که نباید به اندازه یک پلک زدن هم از لذت دیدار محمود محروم بماند. نزدیک تر شد. دانه ی اشک که روی دست همدانی افتاد، یکدفعه قیافه محمود از صفحه عقیق پاک شد و سیمای امام حسین (ع) در هاله ای از نور میان چشم و ذهن مادر نقش بست. امام حسین (ع) گفت: "اون امانتی رو که بیست و دو سال پیش بهت دادم دیروز گرفتمش. الان پیش ماست...در جمع شهدا"

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ کتاب "راز نگین سرخ"  زندگی نامه سردار شهید، محمود شهبازی، فرمانده سپاه همدان و جانشین لشکر 27 محمد رسول الله است.

حوادث این داستان گوشه ای از فراز و نشیب های دفاع مقدس از آغازین روز جنگ تا هنگام آزادی خرمشهر است. این کتاب علاوه بر معرفی شخصیت برجسته شهید محمود شهبازی، از ابتدای کتاب خواننده را با شهیدان بزرگواری چون حاج احمد متوسلیان، شهید محمد ابراهیم همت، شهید حسین قجه ای، شهید وزوایی و دیگر شهیدان معرفی شده در این کتاب همراه می کند به گونه ای که با روایت شهادت هریک از آنها هوای دلت ابری می شود و تنها اشک از سر دلتنگی برای آن بزرگواران دل را آرام می کند.

در میان فرماندهان بزرگ و اسطوره های دفاع مقدس محمود شهبازی را می توان مدرس و معلم بزرگ نهج البلاغه دانست. فتح لانه جاسوسی آمریکا، فتح المبین، فتح خرمشهر شاید ردی از این عارف عنوان گریز را بجای بگذارد. اما فتح الفتوح او، رسیدن به قله گمنامی است.

در این کتاب لحظات زیبا برای بازگو کردن آنقدر زیاد است که در انتخاب آن ناتوانیم. وقتی صفحه به صفحه کتاب  را می خوانی با این شهید بزرگوار به گونه ای انس میگیری که خواندن فصل آخر کتاب که بیان شهادت شهید شهبازی را بیان می کند برایت خیلی سخت می شود و طاقت خواندن صفحات آخر کتاب را از تو میگیرد و قلبت از نگرانی به شهادت رسیدن فرمانده تند تند میزند. و شاید فقط جمله ای که همدانی برای آرام کردن مادر استفاده می کند که "همه می دونستن که جای محمود توی این دنیا نیست، اگه خرمی به خونین شهر برگشت، از خون محمودها بود"  مرهمی برای قلبت باشد که حالا بعد از خواندن 335 صفحه انس عجیبی با شهید شهبازی گرفته و درس های زیادی را از خواندن گوشه ای از زندگی آسمانی این شهید بزرگوار گرفته ای و همه جزئیات کتاب را در دلت ذخیره میکنی تا هرگز آن را فراموش نکنی.

محمود خودش امانت بود، امانت امام حسین (ع)

 صدای محمد بروجردی در شب معارفه سردار شهید محمود شهبازی در سپاه مدام در گوش همرزمانش می پیچید که این امانت ماست...دست شما...امانتدار خوبی باشین.

در ابتدای ورود شهید شهبازی در سپاه همدان، همرزمان شهید شهبازی کم کم داشتند زوایای تازه ای از شخصیت فرمانده خود را کشف می کردند. به درستی که ما نمی توانیم به اندازه همرزمان و همراهان بهشتی این شهید بزگوار، شخصیت او را کشف کنیم اما وقتی کتاب زندگینامه ایشان را باز میکنی از اولین صفحه جذب شخصیتی می شوی که تا پایان کتاب با او انس گرفته ای... خداوند به تو لطف میکند تا در طول خواندن کتاب، خود را همراه آنها بدانی و از هرصفحه زندگی نامشان درس هایی را بگیری که می خواهی تا همیشه در قلبت حفظ شوند.

-  وقی می خوانی از اهمیت نماز شب برای این شهید بزرگوار، عشق را می فهمی:

"گام های همدانی به بیرون پل رسید همان جا ایستاد. مات و متحیر مانده بود. اصلا نفهمید شهبازی کی از زیر پل بیرون آمده داشت نماز شب می خواند، کمی دورتر، نزدیک دهنه پل و تپه مجاهد. همان جا که خمپاره های صد و بیست مثل باران می بارید.

شهبازی نشسته بود وسط آتش، مثل ابراهیم خلیل، با آرامش تمام قنوت می بست، خم می شد، به سجده می رفت..."

و بازهم می خوانی از آخرین نماز شب:

"سر و صورت شهبازی پر بود از ترکش های کوچک و موهای خاک خورده اش میان لایه ای از خون رنگ گرفته بود. آرامش او همت را به یک ساعت قبل برد، به سنگر تاکتیکی و آخرین نماز شبی که او خوانده بود..."از اهمیت کتاب نهج البلاغه که شهید شهبازی معلم اخلاق و نهج البلاغه بودند و آن را برای همرزمانشان در همه حال می خواندند:

"شهبازی که کوله پشتی خود را باز کرد. سه کتاب را که همیشه همراهش بود بیرون آورد. با حسرت نهج البلاغه و رساله لقاء الله امام را ورق زد. هر دو را بوسید و گذاشت توی کوله پشتی. رو به قبله چرخید و شروع کرد به خواندن قرآن. قرآن که می خواند شانه هایش تکان می خورد. صدای هق هق گریه او گام های همدانی را سست کرد. داشت سوره قیامت را می خواند: جُوهٌ یَوْمَئذٍ نَاضِرَةٌ  إِلَی‌' رَبِّهَا نَاظِرَةٌ"

از دل بزرگ ایشان که از مادرشان آموخته بودند زمانی که دلشان گرفت سوره الفجر را بخوانند و تو صبر را چه زیبا از این شهید می آموزی:

"آخرین نفرات گردانها از روی پل گذشتند. شهبازی، همت و همدانی هم با جیپ خودشان را رساندند به آن سوی پل. بوی نخلستان که به دماغ شهبازی خورد، احساس خوشی تا زیر پوستش دوید.میان سیاهی نخلستان چشم گرداند و نگاهش را متوقف کرد روی نخل نیم سوخته ای که هر شب، نقطه ی شروع شناسایی بود. حلقه ای از اشک چرخید میان چشمانش. پلک که زد، دانه های اشک خزیدند روی گونه هایش. کف دستش را به چشمانش کشید. رو کرد به همدانی و گفت: آدم که دلش میگیره، این نخلا با آدم حرف می زنن. همدانی حواسش به آخرین نفراتی بود که به نقطه ی رهایی می رسیدند اما خواست با او همزبانی کند. پرسید: مثلا چی می گن. – از غم غربت آدم ها…از مظلومیت علی…آخه می دونین طبق روایات نخل از باقی مونده ی خاک آدم خلق شده. به این دلیله که با روح آدم قرابت داره..."

از مهربانی، ایثار، گمانی ایشان زمانی که به یک بی سیم چی برای معرفی خودشان گفته بودند:

" یه بسیجی هستم مثل خودت":

بی سیم چی چشمش که به فرمانده گردان افتاد با سادگی گفت: بردار حاجی پور این آقا دیده بان قابلیه. اگه اجازه بدین می خوام بی سیم چیش باشم. لبخندی گوشه لبان حاجی پور نقش بست. با تبسم گفت: این آقا جانشین فرماندهی تیپ هستن.خیلی سرشون شلوغه. بی سیم چی آب دماغش را بلا کشید و گفت: اما خودش گفت که یه نیرو مثل بقیه س.

بی سیم چی حق داشت چون مادر شهید شهبازی زمانی فهمید که ایشان فرمانده بودند که رادیو خبر شهادتشان را داد:

"هیچ کس توی این خونه، توی این شهر نمی دونه که تو کجایی و چه میکنی. محمود دستی به محبت روی دست های مادر کشید  از صمیم جان گفت: هر جا باشم زیر سایه همون آقای ام که از بچگی محبتشو توی دلم انداختی...

مادر زمان شنیدن خبر شهادتش گفت: افسوس که نشناختمت!

ولی او لذت گمنامی را با هیچ چیز برابر نمی دانست. هرجا می رفت ردی از حضور خود باقی نمی گذاشت...

کتاب "راز نگین سرخ"، داستان مستند برگرفته از زندگی، رزم و شهادت سردار شهید محمود شهبازی. به قلم حمید حسام که به چاپ یازدهم خود رسیده است.

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
تاکید اردوغان بر گسترش روابط با ایران
ظریف: نباید منتظر دستور از تهران باشیم ؛ دستور از مردم می‌رسد
پیراهن قرن؛ امضای مسی تاریخی شد
خبری که سنوار به مادرش داد
نخستین زن فرماندار در کردستان منصوب شد
جانور منقرض شده به طبیعت بازگشت!
تهران سرد می شود
زلنسکی: یا دنبال سلاح اتمی می‌رویم یا ...
حرف‌های جالب حامد بهداد درباره دوران دانشجویی اش
واکنش فرهاد مجیدی به سرمربی جدید استقلال
حملات سنگین موشکی حزب الله به عکا
راهکار جدید بریکس برای دلار زدایی تحقق می‌یابد؟
داتیس پرو؛ مرجع اخبار و آموزش‌های تکنولوژی و فناوری اطلاعات
بررسی مزایا و معایب استفاده از فویل آلومینیوم در خانه
نصرتی ، رئیس سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌ها شد
نظارت بر تاکسی‌ها هوشمند می‌شود
ایرج طهماسب به تئاتر برگشت
لیلا حاتمی و محمدرضا فروتن در یک فیلم جدید
قاشق هخامنشی با طراحی پیچیده الهام‌گرفته از اساطیر کهن ایران!
تتلو و رفتارهای عجیب‌اش تا پیش از دستگیری
کاهش ۴۳ تومانی نرخ یورو در مرکز مبادله ایران
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top