تاریخ انتشار: 20 مرداد 1388 - 00:00:00
کد خبر: 1203

بابانظر کتابی که هنوز نیامده، عزیز است

همه مصاحبه‌ها در سال 1374 و اوایل 1375 ضبط ویدیویی شده که از سرنوشت این فیلم‌ها خبری در دست نیست. کلمه‌ها و جمله‌های این مصاحبه‌ها، پس از ضبط روی کاغذهای سفید آمدند و بر جای ماندند.

خبرنامه دانشجویان ایران:کتاب «بابانظر» شامل خاطرات شهید محمد حسن نظرنژاد است که توسط سید حسین بیضایی، مصاحبه‌کننده بوده و کار تدوین آن را مصطفی رحیمی به انجام رسانده است.

همه مصاحبه‌ها در سال 1374 و اوایل 1375 ضبط ویدیویی شده که از سرنوشت این فیلم‌ها خبری در دست نیست. کلمه‌ها و جمله‌های این مصاحبه‌ها، پس از ضبط روی کاغذهای سفید آمدند و بر جای ماندند.

مصطفی رحیمی تدوین این کتاب را انجام داده است، همه پانوشت ها که از متن خاطرات به پایین صفحه ها آمده، گفته های خود بابانظر است. احمد دهقان هم ویرایش متن را برعهده گرفت. آقایان؛ اسماعیل قاآنی، محمد باقر قالیباف، هادی سعادتی، احمد نوریان و رضا یوسفیان هر کدام در سامان گرفتن این کتاب کمک کرده‌اند.

محمد حسن نظرنژاد سوم خرداد ماه سال 1325 در روستایی نزدیک مشهد به دنیا آمد. پدربزرگش جزو روحانیون روستا بود و به این خاطر او در خانواده ای مذهبی رشد کرد و از همان کودکی با مسایل دینی آشنا بود.

علاقه زیادی به ورزش به خصوص کشتی داشت و از قدرت بدنی بالایی نیز برخوردار بود. پس از مدتی به باشگاه ها راه یافت و تمرینات گسترده ای را در زمینه کشتی "چوخه" آغاز و چند بار هم صاحب مقام شد. او توانست در مسابقات سالانه استانی نیز شرکت کند و به عنوان یکی از سرشناس ترین کشتی گیران چوخه مطرح شود.

ترجیح می‌داد بیشتر وقتش را به فعالیت های انقلابی بپردازد. هر روز از صبح تا شب در تظاهرات شرکت و اعلامیه ها و پیام های امام خمینی (ره) را پخش می کرد و به عنوان یکی از نیروهای مسلح انقلاب فعالیت می نمود. تصمیم گیری های آنها در آن روزها منزل آیت الله شیرازی بود.

با شروع جنگ تحمیلی، به اتفاق برادرش به جبهه‌ها شتافت. در عملیات سوسنگرد شجاعانه شرکت کرد. او در اکثر عملیات شرکت می کرد. مواقعی که زخمی می شد، مدتی کوتاه آن هم برای درمان جراحاتش جبهه را ترک می کرد.

عملیات‌های فتح بستان، والفجر مقدماتی، والفجر یک، خیبر، بدر، والفجر نه، والفجر هشت، کربلای یک، کربلای دو، کربلای چهار و پنج، نصر هفت و هشت، کربلای هشت و فتح المبین از جمله عملیات هایی هستند که نظرنژاد در آنها حضور یافت.

با تمام شدن جنگ تحیلی به آغوش خانواده بازگشت. اما آثار جراحات و ترکش هایی که در بدن داشت او را وادار کرد در سال 1368 برای معالجه و درمان به آلمان سفر کند.

در سال 1375 ماموریت یافت تا برای بازدید از مناطق جنگلی در ارتفاعات کردستان راهی آن جا شود.

سردار محمد حسن نظرنژاد در همین سفر (در تاریخ 7/5/1375) بر اثر تنگی نفس و ایست قلبی در ارتفاعات اشنویه کردستان که آن نیز ناشی از مصدومیت های حاصل جنگ بود به شهادت رسید.

جنگ، محمد حسن نظرنژاد را بابانظر کرد
شاید این مرد – محمد حسن نظرنژاد – در میان همه کسانی که جنگ هشت ساله را تجربه کرده اند یک استثنا باشد. او برای اولین بار سال 1358 به کردستان رفت تا آتشی که دست غریبه ها آن را روشن کرده بود، خاموش کند. هفده سال بعد یعنی در سال 1375 برای آخرین بار به کردستان رفت تا آغاز و پایان دفتر زندگی‌اش در کوه‌ها و قله ها نوشته شود.

آن روزها او یک داوطلب ساده اما نترس و فهیم بود که به همه زیبایی این آب و خاک دلبسته بود. در سال‌های جنگ او به قائم مقام فرماندهی لشکر هم رسید. لشکری که بچه های خراسان بیرق آن را بالا برده بودند.

جنگ، محمد حسن نظرنژاد را بابانظر کرد. مانند پدری سایه اش روی سنگرها و خاکریزها بود و خراسانی ها طعم شجاعت و تدبیر او را در شب ها و روزهای عملیات برای همیشه در کام دلشان نگه خواهند داشت.

بابانظر بیش از 140 ماه در مناطق جنگی بود. در بستان چشم و گوش چپ خود را از دست داد. در فکه کمرششکست. در فاو فقسه سینه اش شکافت، گازهای شیمیایی به ریه هایش رسید و ...

وقتی جنگ تمام شد، 160 ترکش به بدن او خورده بود که تنها 57 ترکش از سر تا پایش بیرون زد اما 103 ترکش همچنان در پیکر قوی و نیرومند او که روزی از پهلوانان خراسان بود، به یادگار ماند. آن روزها برایش 95 درصد مجروحیت نوشتند.

در کتاب بابانظر، با دو نام آشنا می‌شویم: شریفی و ابراهیمی. این دو سالها شانه به شانه بابانظر جنگیده بودندکه در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیدند. همه خاطرات آن روزها در کتاب آمده که می خوانید. آن دو را در بهشت رضا علیه السلام به خاک می سپارند؛ اما یک قبر بین آن دو خالی می ماند و هیچ کس دلیلی برای آن نمی یابد.

سال ها پس از پایان جنگ، این بار سردار محمد حسن نظرنژاد به عنوان مسوول عملیات لشکر 5 نصر خراسان راهی کردستان می شود تا از واحدهای لشکر بازدید کند. آن روز، روز هفتم مرداد ماه 1375 بود که به ارتفاعات کفارستان می رسند، در دل همان کوه ها و قله ها که روزی جوانی او را دیده بودند، به خاطر کمبود فشار هوار دچار تنگی نفس می شود. او را برای مداوا به مقرهای پایین دست می رسانند اما دیگر دیر شده بود.

بابانظر پس از گذشت ده سال، در قبر خالی بین دو دوست زمان جنگش، شریفی و ابراهیمی آرام می گیرد ومعمای خالی ماندن آن فاش می‌شود.

امروز، این مرد، این پهلوان با آن همه زخم و درد و جان فشانی در گمنامی هم یک استثنا است.

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
تکذیب نامه انتقادی منتسب به آیت‌الله سبحانی
رویداد «ریحان‌شهر» به مرحله ارزیابی رسید
شکایت آموزش و پرورش از یک سریال نمایش خانگی
۴ گزینه اصلی ریاست مجلس دوازدهم چه‌کسانی هستند؟
بررسی راه‌های گسترش همکاری دانشگاه شریف با دانشگاه‌های عراق
در مورد حجاب دشمن تا پشت درب خانه های ما آمده است
اعضای شورا به قراردادچین دسترسی دارند
گشت و گذار در روستاهای شرق تهران
تهران هشدار نارنجی گرفت ؛ بارش شدید باران و تگرک و احتمال سیل
گام‌های مؤثر شهرداری تهران در حوزه رفع آسیب‌های اجتماعی
ابتلای ۴ ایرانی به یک بیماری خطرناک ؛ مرگ یک نفر تایید شد
۸ سد یک استان سرریز کرد +جزئیات
ارتش اسرائیل باید امروز وارد رفح شود
اعتراف جاسوس ها درباره اطلاعاتی که به «گروه ۴۰۰» داده‌اند
بارزانی به دیدار رئیسی رفت +عکس
واکسن آسترازنکا چه عوارضی دارد؟ +فیلم
نخستین سرویس مدرسه تهران مخصوص بچه‌پولدارها بود
پیام جنجالی خواننده مطرح برای نتانیاهو
دعوا در اردوگاه ائتلاف اُمناء/ رزما از لیست اُمناء که شائبه تخلفات مالی داشتند، حمایت نکرد
واقعا آب چاه بخوریم بهتر از آب‌معدنی است؟
چه کسی رئیس سنی مجلس دوازدهم خواهد شد؟
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top