به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آیتالله جوادی آملی ادامه داد: انسانِ کامل, حقمدار است و اگر قیام و نهضتی داشته باشد در مدار عقل و عدل سامان میپذیرد.
متن کامل فرمایشات این استادگرانقدردر اولین برنامه از "نهضت سیّدالشهداء در مقام عقل و عدل" در ادامه مطلب امده است.
بسمالله الرحمن الرحیم
أعظم الله أُجورنا و أُجورکم بمصابنا بالحسین(ع) و جعلنا و إیّاکم من الطالبین لثاره(ع)
نهضت سالار شهیدان حسینبنعلیبنابیطالب برابر با هویّت انسان کامل یعنی امام معصوم(س) سامان پذیرفت. انسانِ کامل, حقمدار است و اگر قیام و نهضتی داشته باشد در مدار عقل و عدل سامان میپذیرد. حقمداریِ انسان کامل را از آن بیان نورانی که درباره علیبنابیطالب(س) آمده است میتوان استفاده کرد که «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُمَا دَارَ»[1] علی از آن جهت که الگوی انسان کامل معصوم(ع) است بیانگر حقیقت همه معصومان اهل بیت(ع) خواهد بود یعنی حسینبنعلی(س) هم «یَدُورُ مَعَ الْحَقِ حَیْثُمَا دَارَ» این مطلب اول.
مطلب دوم آن است که این حقّی که امیرالمؤمنین در مدار آن میگردد یا آن حق در مدار علی دور میزند حقّ فعلی است نه ذاتی. در قرآن کریم حق گاهی بر ذات اقدس الهی اطلاق میشود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾[2] این حق همان حقیقت بسیط نامتناهی است که مقابل ندارد و اگر احیاناً باطل در مقابل آن قرار میگیرد آن باطل, عدم مَلکه نیست بلکه به معنای عدم و نیستی است و بطلان آن مربوط به صنم و وثن و مانند آن است آن حق که معنای هستیِ محض است مقابلش فقط عدم است اگر چیزی مقابل آن حق بود تقابلش به نحو تناقض است نه عدم و ملکه اما این حقّی که انسان کامل در مدار اوست یا آن حق در مدار انسان کامل است این حقّ فعلی است; یعنی فعل خداست. در سوره مبارکه «آلعمران» و مانند آن آمده است: ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ﴾[3] پس یک حق است به معنای ذات خدا که در دسترس احدی نیست یک حق است به معنای فعل خدا که صادر از خدا یا ظاهر از خدا سبحانه و تعالی است ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ﴾ و امیرالمؤمنین و انسان کامل(علیهم الصلاة و علیهم السلام) یعنی معصومان در مدار این حق میگردند «الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُمَا دَارَ».
مطلب سوم آن است که در تعیین مرجع ضمیر, اختلاف است که «یَدُورُ» به حق برمیگردد یا به علیبنابیطالب «الحقّ مع علیٍّ یدور علیٌّ مع الحق» یا «یدور الحقّ مع علی» کاملاً مستحضرید که محور بحث, فعل خداست نه ذات خدا, فعل خدا موجودی است ممکن, ببینیم آن فعل در مدار علی است یا علی در مدار آن فعل است.
مطلب بعدی آن است که این تعبیر درباره افراد دیگر مثل عمار یاسر و مانند آن آمده است که «عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَ عَمَّارٍ یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُ دَارَ»[4] فرق جوهری این دو تعبیر آن است که در جریان «عمار مع الحق یدور معه حیث دار» این ضمیر «یَدُورُ» به عمار برمیگردد یعنی عمار در مدار حق میگردد و حق, متبوع است و عمار تابع اما در جریان امیرالمؤمنین(س) یعنی انسان کامل یعنی اهل بیت(ع) یعنی حسینبنعلی(صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) این ضمیر به خود آن حق برمیگردد «الحقّ مع علیّ, مع حسنٍ, مع حسینٍ یدور» آن حق, مدار علی «حَیثُما دارَ» شاهدش هم دعای نبوی است که وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) فرمود «أَللّهُمَّ أَدرِ الحَقَّ مَعَهُ حَیثُ مَا دَارَ»[5] خدایا حق را در مدار علی قرار بده هر جا علی هست.
مطلب بعدی آن است که خدا دوتا کار دارد یک حق را صادر یا ظاهر میکند با قول, یکی انسان کامل را ایجاد میکند با فعل. آیا ما قانون نوشتهای داریم که انسان کامل, عقاید و اخلاق و اعمالش را برابر آن قانون که جدای از وحی و نبوّت است منطبق میکند یا آن حق; یعنی قول خدا, حُکم خدا از راه انسان کامل به جامعه میرسد; یعنی ما یک قانون نوشته یا نانوشتهای در جهان طبیعت نه ماورای طبیعت, آیا قانون نوشتهای در طبیعت, در قلمرو جامعه انسانی داریم که انسان کامل برابر آن عمل کند که این میشود یک فرد عادی یا نه, در ملکوت و فراطبیعت قانون الهی محفوظ است اما در عالم طبیعت, قانون الهی, حُکم الهی, شریعت الهی از راه انسان کامل به جامعه میرسد. ما اگر خواستیم ببینیم قول خدا چیست حکم خدا چیست باید ببینیم انسان کامل چه کرده است, چه میکند, چه میگوید. در مقام اثبات و نه در مقام ثبوت, حقِّ به معنای فعل نه حقّ به معنای ذات, در مقام کشف, جامعه اگر بخواهد قول خدا و حکم خدا را کشف کند منتظر است ببیند انسان کامل چه میگوید, چه میکند, چه چیزی را امضا میکند قول و فعل و تقریر انسان کامل. بنابراین بر اساس این تحلیل چند ضلعی, حقّ در مقام فعل را ما از سیره و سنّت انسان کامل استنباط و ثابت میکنیم «الحقّ مع علیّ یدور معه حیث ما دار» و حسینبنعلی همان انسان کامل معصومی است که میتوان گفت: «الحقّ مع الحسین(ع) یدور معه حیث ما دار» نشانش اینکه وجود مبارک حسینبنعلی گفتار رسمیاش این بود: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَ الْحَقَ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَی عَنْهُ»[6] سرفصل نهضت آن حضرت را حقمداری تشکیل میدهد که حقمداری اگر بخواهد تجلّی کند به صورت عقل و عدلمداری ظهور میکند لذا این برنامه به صورت نهضت سیّدالشهداء(سلام الله علیه) در مدار عقل و عدل است که امیدواریم خدای سبحان توفیق ادراک این معارف, باور کردن این حقایق, تخلّق به اخلاق این معارف و عمل به این احکام و حِکم را به امّت اسلامی مرحمت کند!
«غفر الله لنا و لکم و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
1. الفصول المختارة، ص 135.[1]
2. سوره حج، آیات 6 و62؛ سوره لقمان، آیه30.[2]
3. سوره بقره، آیه147؛ سوره آلعمران، آیه60؛ سوره یونس، آیه94.[3]
4. علل الشرایع، ج1، ص223.[4]
5. شرح نهج البلاغة لابن ابی الحدید، ج17، 249.[5]
6. تحف العقول، النص، ص245.[6]
منبع:: اسرا