به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سجاد هاشمی در نوشتاری به نقد و بررسی فیلم «مردی که اسب شد» پرداخته ا ست که در ادامه خواهید خواند.
فیلم سینمایی "مردی که اسب شد" بی شک جز بی مخاطب ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران و یکی از بی مسئله ترین آنها در قالب سینما است، فیلمی متاثر از آثار سینمای تارکوفسکی و بدون داشتن مولفه های سینمای روز دنیا و حتی ایران. فیلمی کاملا بی اثر و بدون هیچ گونه تاثیرگزاری برای مخاطبان عام و حتی عده ای خاص ، فیلمی که برای دیدن آن باید یک دوره کتاب های چخوف و سینمای تارکوفسکی را خواند و دید و پس از آن حرفی را که می توانست در 5 الی 15 دقیقه به نمایش گذاشت، در مدت 2 ساعت به مخاطب عرضه کرده و حاصل آن چیزی جز دل زدگی مخاطب و نا امیدی او به سینما همراه نداشته باشد.
کادربندی و میزانسن به درستی رعایت شده و بازی بازیگران هم در قالب خود بسیار خوب و به جاست و در کل نمی توان گفت که ثقفی کسی است که تکنیک سینما را فرانگرفته اما قطعا در توهمان روشنفکری و فلسفی خود گیرکرده و برای خود بدون در نظر گرفتن مخاطب و حتی گیشه دست به ساخت فیلم زده است.
حرکت نرم دوربین و آرامش نهفته در فیلم همراه با اکت های تکراری و تکرار مکررات ، اگرچه برای عده ای خاص و حتی مخاطب در نگاه اول می تواند خوشایند باشد و او را با اثر و نگاه جدیدی در حوزه سینما ایران آشنا کند اما برای او هرگز جذاب نبوده و تماشای فیلم را برای او ملال آور کرده. وجود پلان های طولانی و بدون تغییر موقعیت ، دیالوگ های خشک و و بازی بی روح کارکتر ها همه و همه موقیعیت متفاوتی را برای مخاطب فراهم می کند و دریچه جدیدی را به روی او باز می کند اما او را به فکر وا نمی دارد و علت اکت های بازیگران و پیش رفتن داستان اصلی را نمی داند و تنها شاهد تصویر و شنیدن صداهایی بی معنا و مفهوم است که حسی را در او برنمی انگیزد و تغییری به جز خستگی را در آن به وجود نمی آورد .
یکی از دلایل مهمی که کارگردان را لو می دهد که در این فیلم چیز خاصی برای نمایش وجود ندارد این است که اگر شما در فیلم به جای اسب ، حیوان سگ بگزارید یا خر و یا شتر و به جای شخصیت پدر، مادر و یا یک برادر و به جای دختر یک پسر و اساسا هر تغییری در شخصیت ها ایجاد کنید ، خلالی در فیلم ایجاد نمی شود و همچنان مخاطب نمی داند که تفاوت یک شخصیت با شخصیت دیگر در چیست و وجه تمایز آن کدام است.
در پایان جای این سوال خالی می ماند که فیلم چه دردی از کسی را دوا می کند و یا در حال نمایش چه نوع درامی است و اساسا مخاطب او کیست و حرف او چیست، و ساخت آن به جز ارضای کارگردان برای چه کسی سودمند بوده است؟