1- هواداران دکتر ظریف و دوستداران ایشان که این روزها در حال قیاس جناب ظریف با مرحوم مصدق هستند؛ احتمالا این کلام حضرت روحالله را نشنیدهاند که فرمودند: «مسلمانها بنشینند تماشا کنند که یک گروهی که از اولش باطل بودند[هر کاری میخواهند بکنند]- من از آن ریشههایش میدانم ـ یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیتالله کاشانی دید که اینها خلاف دارند میکنند و صحبت کرد، اینها یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را «آیتالله» گذاشتند! این در زمان آن - محمد مصدق، رهبر جبهه ملی - بود که اینها فخر میکنند به وجود او. او هم مسلِـم نبـود. من در آن روز در منزل یکی از علمـای تهــران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدهاند و به اسم «آیتالله» توی خیابانها میگردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خـورد و اگر مانده بود، سیلی بر اسـلام میزد». اگر دوستداران جناب ظریف این فرمایش حضرت روحالله را نشنیدهاند که هیچ! اما اگر شنیدهاند و چنین جفایی در حق دکتر ظریف میکنند و او را در ردیف کسی قرار میدهند که اگر مانده بود سیلی به اسلام میزد، حتما دوستدار نظام و انقلاب و انشاءالله دکتر ظریف نیستند و اگر هستند و احتمالا هم خود را خط امامی و انقلابی میدانند باید به لوازم این مشابهتسازی تام هم پایبند باشند و توضیح بدهند مصداق آن سیلی معهود در زمان حال چه میشود؟!
2- مذاکرات هستهای ایران و 1+5 پس از 12 سال به نقطه حساس و البته متفاوتی رسیده است. متفاوت از این منظر که بین دولت ایران و دولت ایالات متحده آمریکا این بار یک ویژگی مشترک وجود دارد: هر دو به مذاکرات بهعنوان بخشی از کمپین انتخاباتی خود نگاه میکنند اما تفاوت آنجاست که به نظر میرسد دولت آمریکا با اشراف تمام بر منافع ملی با تقسیم کار هوشمندانه بین دولت و کنگره توانسته است اهداف دوگانه مهار ایران و اثرگذاری بر مناسبات داخلی را بهخوبی محقق کند.
3- اظهارات دولتمردان ایرانی یک انگاره مهم برای کمپین انتخاباتی فرض کردن مذاکرات است. «محمدجواد ظریف» همین چند ماه پیش در پاسخ به «هاله اسفندیاری»، یکی از عناصر انقلابهای مخملین - از تبعات شکست مذاکرات ابراز نگرانی میکند و به او یادآوری میکند اگر مذاکرات شکست بخورد، جریان رقیب آنها انتخابات مجلس را خواهد برد. وزیر امور خارجه دولت روحانی در سال 2014 در اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا سخنرانی کرد، در این نشست هاله اسفندیاری، مدیر بخش مطالعات خاورمیانه اندیشکده «وودرو ویلسون» از ظریف پرسید: لطفا درباره تاثیر گفتوگوها بر مسائل سیاسی داخلی ایران توضیح بفرمایید. محمدجواد ظریف نیز به این سوال اینگونه پاسخ داد: «بیتردید، همینطور است زیرا ما روندی را شروع کردهایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا 16 ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار میشود، به این عملکرد ما با آرای خود پاسخ دهند. وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هستهای با جامعه بینالمللی در سالهای2004 و 2005، توافقهایی کردیم و تلاشهای ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت (احمدینژاد) دادند».
4- اما برخلاف دو رویداد بالا، در مساله ملی شدن نفت، مساله اصلی اینجا بود که شفاف بودن خواستههای ملی همه گروهها از فداییان اسلام و جریان آیتالله کاشانی تا ملیها و محمد مصدق از یک سو و متحد بودن نسبی آنها در برابر عامل اصلی داخلی استکبار یعنی دربار پهلوی، توانست همگرایی ملی را در بالاترین سطح پدید آورد و با وجود تمام نقدها به مصدقالسلطنه، وی تا قبل از تصویب ملی شدن نفت هیچگاه منویات سیاست داخلی خویش را در سیاستورزی بینالمللی دخیل نکرد. یعنی حتی مصدق هم در مقاطعی میدانست مثلا اگر به استکبار بگوید فلان امتیاز را میدهم اما شما اجازه ندهید مثلا در ایران نواب یا آیتالله کاشانی به مسؤولیت برسند، احتمالا احقاق حقی صورت نمیگرفت.
5- طنز تلخ روزگار این است که مصدقالسلطنه پس از دادگاه لاهه، لابد مستظهر از حمایت ملت(!) یکی از دیکتاتوریترین اقدامات تاریخ سیاسی ایران را انجام داد و همداستان با لیاخوف و سعید حجاریان و اصلاحطلبان شورای شهر اول، خودسرانه مجلس را منحل کرد. از همین نقطه بود که زمینه اختلاف مصدق با گروههای مذهبی و مردمی ایجاد شد و استکبار و عامل اصلی داخلیاش یعنی دربار از این واگرایی ملی نهایت بهره را بردند و کودتای 28 مرداد را انجام دادند. یعنی دقیقا پاشنه آشیل
مصدق السلطنه هم آنجا بود که با خودخواهی و اولویتبخشی به منویات سیاسی از اتحاد و انسجام داخل نسبت به استکبار و استبداد کاست و شد آنچه شد...
6- شاید یکی از معدود شباهتهای جناب ظریف و مصدقالسلطنه این باشد که مصدق تصور میکرد بین آمریکا و انگلستان اختلاف انداخته، پس در تقابل با انگلستان به آمریکا اعتماد کرد و جوابش را 28 مرداد گرفت و جناب ظریف و تیم همراه هم تصورشان این است بین آمریکا و اسرائیل اختلاف انداختهاند و دل به تعهد آمریکاییها در لوزان و ژنو خوش کردهاند که جوابش از همین حالا با تهدید و ارعاب یانکیها روشن است.