به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ پیچیدگی مسائل اجتماعی از این باب است که این مسائل اینگونه نیستند که بتوان آن را در یک سلسله عوامل علت و معلولی پشت سر هم چیده و از آن یک نتیجه و قاعده فراگیر بسازیم بلکه مسائل گوناگونی و از کانال های مختلفی در بوجود آمدن به طور مثال یک معضل اجتماعی مانند فقر تاثیر می گذارند و از طرفی خود معضلات اجتماعی هم بروی هم تاثیرات متقابلی دارند مثلا تفاخر و تجمل گرایی در یک مرحله از روابط بین مسائل اجتماعی باعث بوجود آمدن احساس نیاز می شود.
و در مرحله بعد خود احساس نیاز هم باعث رواج روحیه تجمل گرایی و تفاخر می شود و از طرفی هم مجموع این دو؛ رفتارهای اسراف گرایانه را در جامعه گسترش می دهد به این صورت که زمانی که طبقه ایی از جامعه زندگی تجمل گرایانه ایی داشتند و تجملات خود را برای دیگر اقشار جامعه به نمایش گذاشتند نیاز روزافزون به زندگی آنچنانی را در آن اقشار تحریک کرده و از طرفی آن ها هم بعد از بوجود آمدن این حس نیاز تحت تاثیر این نمایشات و تبلیغات در صدد خواهند بود که از هر راهی(!) تجملاتی بدست بیاورند و به طبقه پایین تر خود تفاخر کرده و نمایش بدهند تا اولا خود را از طبقات پایین تر جدا کنند و ثانیا ذهنیت ساخته شده عقب ماندگی که در اثر تبلیغات طبقات بالا درست شده را التیام بخشند و از طرفی به قول عامیانه آبروداری کنند و احترام شان خود را حفظ نمایند.
تغییر ارزش ها در دولت سازندگی
قبلا در بازخوانی آورده های انقلاب و آنچه انقلاب به عنوان ارزش در جامعه حاکم کرده بود و در سال 68 رسما به جریان توسعه گرایی سپرده شد؛ به این مطلب اشاره کردیم که در واقع آنچه در انقلاب ما روی داد تغییر مجموعه ایی از ارزش ها و جایگزینی مجموعه دیگری از ارزش ها یعنی دقیقا تغییر نظام ارزشی به عنوان هدف انقلاب دنبال می شد بنابراین بحث از رویکرد توسعه گرایانه دولت سازندگی یعنی بررسی این مطلب که آیا ارزش های انقلاب در این مقطع تثبیت یا تغییر یافتند و چگونه؟
قبلا اشاره کردیم که بعد از انقلاب ابتدا ثروتمندان کمتر می توانستند که ثروت و وسایل تجملاتی خود را اعم از اتومبیل و لباس ها و طلا وزیورآلات خود را به نمایش بگذارند چرا که بر اساس ارزش های انقلاب که بیشتر ساده زیستی و زندگی به سبک باورهای دینی را مطرح می کرد هیچ یک از این تجملات احترام آور که نبودند بماند بلکه تا حدودی هم باعث طرد این افراد از جامعه انقلابی آن زمان می شد به این ترتیب دارندگی برازندگی نبود و فقر هم نه تنها باعث شرمندگی افراد نبود بلکه بیشتر تصمیمات جامعه و حتی تغییر مسولین و اولویت بندی های جامعه توسط قشر مستضعف صورت می گرفت.
اما بعد از انقلاب و مشخصا از ابتدای دهه هفتاد بسیاری از این ارزش ها تغییر ماهیتی پیدا کرد به گونه ایی که امروز بعد از گذشت چند دهه تقریبا؛ یادی از آن ارزش ها در ذهن مانده است یعنی حتی علاقه و اعتقاد به دین و باورهای دینی و حتی احترام به سمبل های دینی هم در سال های سازندگی روند نزولی دارد به گونه ایی که قیافه های ظاهری به تدریج از آن شکل انقلابی فاصله می گیرد و رعایت حجاب هم مورد بی اعتنایی قرار می گیرد و حتی احترام به افرادی که این ظواهر را رعایت می کنند خیلی کمتر از سال های بعد از انقلاب است و حتی ممکن است مثلا یک روحانی یا یک کسی که ظاهرا مشخص است که متعلق به یک نهاد خاص انقلابی است در جامعه مورد رفتارهای پرخاشگرایانه هم قرار بگیرد در این شرایط در واقع نیاز به احترام و عزت نفس افراد خدشه دار می شود و آنها در پی کسب احترام خود را با فشارهای هنجاری زیادی مواجه می بینند.
در این شرایط که ارزش های مادی در حال غلبه بر ارزش های دینی و انقلابی است طبیعتا بسیاری از افراد از عقائد و باورهای خود کوتاه آمده و تسلیم فشارها و هنجارهای جامعه می شوند و در مقابل افراد ظاهر سازی هم که منافعی از سمبل های دینی می برند در ظاهر خود را به آن می آرایند هر چند که ممکن است در زندگی شخصی خود پایبندی چندانی به شئونات مذهبی نداشته باشند
وقتی ارزش ها در یک جامعه تغییر کرد و دارندگی برازندگی شد آنوقت میزان همه چیز تغییر می کند از اینجا به بعد نیاز به احترام انسان ها فقط زمانی تامین می شود که آنها دارای عوامل با ارزش یعنی ثروت باشد یعنی در این جامعه دیگر ثروت ارزش است نه ایثار یا شهادت و ساده زیستی و ثروتمند شخص ارزشمند است نه ایثارگر بالطبع در این شرایط فقرا احساس حقارت خواهند کرد.
آنچه محل تعجب است این که ملتی که آن عقبه عمیق ارزشی را در جریان انقلاب و دفاع مقدس بدست آورده بودند و شاهد ریختن خون هزاران نفر از افراد جامعه و بهترین جوانان مملکت بودند الان بعد از گذشت چند سال از جنگ چگونه تسلیم حاکمیت ارزش های مادی شدند البته نمی خواهیم مطلق و یک طرفه صحبت کنیم خیلی از مردم ما هنوز هم بر آن ارزش ها پایبندند اما جای تعارف نیست باید مردم و مسولین ما به فکر باشند که چگونه ثروت در جامعه ما ارزش شد؛ البته همانطور که در طول سال های نزدیک به انقلاب و بعد از انقلاب نشان می دهد جامعه ما بارها دستخوش تغییر ارزش های حاکم شده است و ما می توانیم پس از شناسایی عوامل و علل باارزش شدن ثروت و کمرنگ شدن ارزش های انقلاب نسبت به سال های ابتدایی انقلاب و سپس خشکاندن ریشه این عوامل جامعه را به ارزش های انقلابی برگردانیم تا دوباره ایثار و ساده زیستی و ایمان بر روح جامعه ما حاکم شود و همانگونه که تاریخ نه چندان دور نشان می دهد این کار شدنی است که جامعه ما زمینه های این تحول عمیق را به شدت دارد که در جای خود قابل بررسی است اما اینجا جای بحث این مطلب نیست در ادامه این بحث به علل با ارزش شدن ثروت می پردازیم.