به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این مسئله با واکنش هایی از سوی شخصیت های سیاسی کشور روبرو شد؛ مهدی محمدی در همان ابتدای انتشار این اسناد نوشت: بی بی سی فارسی ساعتی قبل ادعا کرد امشب گزارشی منتشر خواهد کرد در این باره که امام در دوران ریاست جمهوری کارتر و کندی تماس هایی با دولت امریکا داشته است. اینکه مواجب بگیران ملکه بریتانیا قصد داشته باشند شب 14 خرداد چیزکی از حقد و کینه خود نسبت به امام را به نمایش بگذارند، عجیب نیست؛ آنچه عجیب است این است که بی بی سی "رازداری" را کنار گذاشته و در حال افشای این حقیقت است که حفظ تماس با ایران آنقدر برای امریکا اهمیت دارد که حاضر است برای آن توجیه تاریخی- ایدئولوژیک هم بتراشد. خطاست اگر تصور کنیم امریکا به زیرساخت ارتباط با ایران صرفا به عنوان یک "خط تماس برای مواقع اضطراری" می نگرد. در واقع قضیه بسیار فراتر است و امریکایی ها این زیرساخت را مهم ترین عامل تغییر ایران از درون در دوران پسا برجام می دانند.
در کنار اینها، این هم خوشمزه است که کسی بخواهد با استناد به "پرونده های سازمان سیا" درباره خمینی کبیر داستان ببافد!
ابراهیم یزدی: نامه را تحریف کردهاند
ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت نیز یکی دیگر از افرادی بود که به این اسناد واکنش نشان داد، وی در گفتوگویی به ادعای شبکه بی.بی.سی فارسی در مورد ارسال پیام امام خمینی به دو رئیس جمهور آمریکا پاسخ داده است که در ادامه متن این گفتار میآید:
1- «بنا بر اسنادی که به تازگی در آمریکا از حالت طبقهبندی خارج شده است، رهبر انقلاب چند روز پیش از آنکه از نوفل لوشاتو به تهران برگردد - در روز 27 ژانویه 1979 (هفتم بهمن1357) - به دولت کارتر پیام شخصی محرمانهای میفرستد که در آن از یک طرف به طور تلویحی تهدید به اعلان جهاد میکند و از طرف دیگر دست دوستی و همکاری به سوی کارتر دراز میکند.»
این سخن نادرستی است. اولاً آقای [امام] خمینی پیام شخصی برای کارتر نفرستاد بلکه این کارتر بود که پیام فرستاد و آقای [امام]خمینی به پیام او جواب داد. ثانیاً مبادله این پیامها برای اولین بار توسط گری سیک، عضو شورای امنیت ملی آمریکا در دولت کارتر، در کتابش Sick, Gary ; All Fall Down. American's Tragic Encounter With Iran. New York; Random House,1985 منتشرشد. ترجمه مطلب گری سیک در باره مبادله پیامها توسط مرحوم سرهنگ نجاتی در کتابش: تاریخ بیست و پنجساله ایران - ازکودتا تا انقلاب، جلد دوم انتشارات رسا 1371، ص 278 بطور کامل آمده است. گزارش گری سیک از تماسهای دیپلماتیک در پاریس و مبادله پیامها ناقص و بعضاً یکجانبه با مقاصد خاص بود. بنابراین با درخواست شادروان سرهنگ نجاتی، متن کامل پیامهای کارتر و دولت آمریکا به آقای [امام] خمینی و پاسخهای ایشان را که بطور کامل در دفتر روزانهام در دوران فعالیت در نوفللوشاتو و همزمان با دیدارها و مبادله پیامها، نوشته بودم، در اختیار آقای نجاتی گذاشتم که در همین جلد از کتاب ایشان(ص288) آمده است. متن کامل تماسهای دیپلماتیک در نوفللوشاتو در جلد سوم خاطراتم: «شصت سال صبوری و شکوری- 118 روز در نوفللوشاتو» آمده است.
2- آنچه در گزارش خبری بیبیسی آمده است خلاصه ناقصی از پنجمین و آخرین پیام مبادله شده است. در این خبر به نقل از آقای [امام] خمینی آمده است که: «... ما با آمریکاییها هیچ دشمنی خاصی نداریم....». در حالی که درمتن اصلی پیام آمده است: «ما با مردم آمریکا هیچ دشمنی خاصی نداریم....»
3- در آخرین هفتههای قبل از پیروزی انقلاب،رهبران انقلاب، نه از دو کانال، که در گزارش خبری آمده است، بلکه از سه طریق با مقامات آمریکا مذاکره میکردهاند، در ایران از جانب شورای انقلاب آقایان مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیتالله موسوی اردبیلی با سولیوان و استمپل، کارمند سفارت؛ آقای دکتر بهشتی مستقیماً با سولیوان در تهران و سوم از طریق زیمرمن در پاریس با آقای [امام]خمینی.
4- برخلاف آنچه در این گزارش خبری آمده است من هیچگونه تماسی با وزارت امور خارجه آمریکا در دوران قبل از انقلاب نداشتهام. تنها پس از انقلاب بنا بر وظیفهام به عنوان وزیر امور خارجه با مسئولان سفارت آمریکا در تماس بودهام.
5- برخلاف این گزارش خبری در جریان اشغال ستاد مشترک ارتش ایران در غروب روز 22 بهمن و پیروزی انقلاب، مرحوم دکتر بهشتی همراه تیمی که از جانب امام برای نجات امیران ارشد ارتش و مستشاران نظامی آمریکا (از جمله ژنرال فیلیپ گست) رفته بودم، حضور نداشت. آیتالله موحدی کرمانی همراه ما بودند و مقامات آمریکا اشتباهاً ایشان را دکتر بهشتی تصور کردهاند.
6- آقای شهریار روحانی نماینده و سخنگوی آقای [امام] خمینی نبود. کارمندان سفارت ایران در واشنگتن پس از اخراج اردشیر زاهدی، سفیر شاه، با ما در پاریس تماس گرفتند و ضمن گزارش کارشان در خواست رهنمود کردند.
آقای [امام] خمینی طی حکمی به آقای دکتر جلیل ضرابی، از پزشکان برجسته ایرانی در آمریکا، ماموریت دادند تا با کمک هیأتی سفارت را اداره کنند. این هیأت پس از انتصاب دکتر سنجابی به سمت وزیر امور خارجه اداره سفارت را به کاردار جدید تحویل و استعفا داد.
مهاجرانی: گمان نمی کنم فرصتی برای غباری بماند که خواستند در آستانه ی رحلت او بر سیمایش بنشانند
سیدعطاءالله مهاجرانی نیز، ساعاتی پس از انتشار ادعای بی بی سی درباره ی امام خمینی، به رد بخشی از آن ادعاها و به دفاع از رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی پرداخت و ادعاهای مطرح شده را غیرحرفه ای، اختراع و تحریف شده خواند.
مهاجرانی که سابقه ی نمایندگی مجلس، سخنگویی دولت سازندگی و وزارت ارشاد دولت اصلاحات را دارد، ضمن بررسی ادعاهای مطرح شده در بی بی سی، تاکید کرد: اکنون که بیست و هفت سال از رحلت امام خمینی رهبر پر شکوه انقلاب اسلامی می گذرد، اگر با دقتی بیشتر به کارنامه ی او نگاه کنیم، کارنامه او را به درستی و منصفانه بسنجیم، گمان نمی کنم فرصتی برای غباری بماند که خواستند در آستانه ی رحلت او بر سیمایش بنشانند. وی در یادداشتی در وبلاگ خود با عنوان «امام خمینی، سیاست و کیاست» نوشت: گزارش بی بی سی که با آب و تاب بسیار از برنامه شصت دقیقه منتشر شد؛ و تقریبا نیمی از وقت برنامه را گرفت. نمی توان این برنامه را به عنوان یک برنامه ی معمول تلقی کرد.
گزارشی که خوانده شد، افرادی که در برنامه شرکت کردند، زمانی که برنامه منتشر شد، یعنی درست در آستانه ی بزرگداشت رحلت امام خمینی، تمامی نشان از یک برنامه محاسبه شده داشت؛ زمانی مناسب برای اعلام کشف بزرگ بی بی سی [!]. دکتر یزدی با هوشمندی همیشگی و سرعت عمل به بخش دوم مدعای بی بی سی پاسخ گفته اند و موضوع پیام کارتر و پاسخ امام خمینی و نیز تحریفی که در پاسخ صورت گرفته است؛ به خوبی و سنجیدگی نقد و رد کرده اند.
در مورد روایت نخست یعنی پیام آیت الله خمینی به جان کندی رئیس جمهور وقت امریکا بایستی اندکی مداقه کرد. آیا این بخش هم در حقیقت کشف بی بی سی فارسی است و یا بیشتر کاری غیر حرفه ای و بلکه می توان آن را گونه ای اختراع خواند.
عبدالله شهبازی مورخ و تاریخ دان
اما کاملترین تحلیل این اسناد ادعایی بی بی سی را می توان در مطلب عبدالله شهبازی مورخ کشورمان دانست: وی صفحه اجتماعی خود نوشت: بی.بی.سی. فارسی در 12 خرداد 1395/ اول ژوئن 2016 با تبلیغات فراوان مدعی شد به اسنادی دست یافته دال بر «تماسهای سرّی آیتالله خمینی با دولتهای جان اف. کندی و جیمی کارتر.»
پس از پخش برنامه فوق نوشتم: «جوسازی که بی. بی. سی. فارسی امروز کرد، دال بر انتشار اسناد «تماسهای سری آیتالله خمینی با دولتهای جان اف. کندی و جیمی کارتر» و تعارض فاحش این ادعا با برنامهای که پخش شد، یکی از سبکترین نمونههای پروپاگاندای سیاسی بود.»
آنچه در برنامه «شصت دقیقه» بی. بی. سی. فارسی، با اجرای آقای کامبیز فتاحی، پخش شد، در واقع برنامهای بود برای تبلیغ «انقلاب سفید» محمدرضا شاه پهلوی و اصول آن و نیز تقلیل جایگاه امام خمینی در سالهای 1341- 1343 به یک روحانی معمولی و فاقد جایگاه مرجعیت.
هر دو مورد را میتواند بطور جدی بررسی کرد؛ هم از «اصول انقلاب سفید» و پیامدهای بغایت مخرب آن برای جامعه ایران گفت و هم از جایگاه امام خمینی در دوران حیات آیتالله العظمی بروجردی و مرجعیت ایشان پس از رحلت آقای بروجردی. بحث ما این نیست. بحث درباره اسنادی است که بی. بی. سی. فارسی مدعی است «تماسهای سری» امام خمینی با مقامات دولتهای کندی و کارتر را بیان میکند.
اسناد ادعایی بی. بی. سی. فارسی در دو بخش است: بخشی مربوط به تماس ادعایی 15 آبان 1342 امام با سفارت آمریکاست و بخشی مربوط به دوران انقلاب.
درباره دوران انقلاب و مکاتبات جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، با امام خمینی در پاریس، سالها پیش دکتر ابراهیم یزدی توضیح دادهاند. این توضیحات در کتاب «تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران» تألیف مرحوم سرهنگ غلامرضا نجاتی (1371) درج شده (چاپ ششم، 1379، ج 2، صص 285- 301) و در جلد سوم خاطرات دکتر ابراهیم یزدی نیز انتشار یافته است.
بنابراین، مکاتبات کارتر با امام مسئله تازهای نیست که بی. بی. سی. فارسی به عنوان «کشف جدید» درباره آن این همه جنجال کند. در همان شب 12 خرداد 95 نیز دکتر یزدی توضیحاتی درباره برنامه بی. بی. سی. فارسی منتشر کرده و تأکید نمود:
«این سخن نادرستی است. آقای خمینی پیام شخصی برای کارتر نفرستاد بلکه این کارتر بود که پیام فرستاد و ایشان به پیام او جواب داد.» و آنچه در گزارش بی. بی. سی. آمده «خلاصه ناقصی از پنجمین و آخرین پیام مبادله شده است.» در این خبر به نقل از آقای خمینی آمده است: «ما با آمریکاییها هیچ دشمنی خاصی نداریم»، در حالی که در متن اصلی پیام آمده است: «ما با مردم امریکا هیچ دشمنی خاصی نداریم.»
بخش مورد تأکید من ادعای «تماس سرّی» امام خمینی با دولت کندی است یعنی سندی که مدعی است 10 روز قبل از سفر 17 نوامبر 1963/ 25 آبان 1342 لئونید برژنف رهبر شوروی به ایران، یعنی در 15 آبان 1342، امام خمینی از طریق فردی بنام حاج میرزا خلیل کمرهای پیامی شفاهی برای سفارت آمریکا در تهران ارسال کرده با این مضمون:
«خمینی توضیح داد که او با منافع آمریکا در ایران مخالفتی ندارد. بر عکس، او اعتقاد داشت که حضور آمریکا در ایران برای ایجاد توازن در برابر شوروی و احتمالاً نفوذ بریتانیا ضرورت دارد.» و «او همچنین اعتقادش را درباره همکاری نزدیک اسلام و سایر ادیان جهان به ویژه مسیحیت توضیح داد.»
آنچه بی. بی. سی. فارسی به عنوان سند اظهارات میرزا خلیل کمرهای درج کرده سند از طبقهبندی شده سیا در سال 2005 نیست و فاقد شماره و مهر «طبقهبندی شده» و «از طبقهبندی خارج شده» اسناد رسمی است. استناد بی. بی. سی. فارسی به نسخه دیگری از همان سند است در کتابخانه جیمی کارتر که در دسامبر 2008 به صورت دیجیتال منتشر شده است.
این «سند» نیز گزارش سیا درباره ملاقات با میرزا خلیل کمرهای نیست بلکه پاراگرافی است از بولتن تحلیلی 81 صفحهای سیا، مورخ مارس 1980، که در آن مشخصات اصل گزارش سفارت آمریکا در تهران دیده نمیشود. بولتن 81 صفحهای مارس 1980 سیا، مانند همین گزارش 12 خرداد 95 بی. بی. سی. فارسی، تحلیلی است درباره تاریخچه تعارض علما با رژیم شاه و علل وقوع انقلاب ایران.
روشن است که بی. بی. سی. فارسی باید اصل گزارش سیا را پیدا میکرد و با ارجاع به شماره و مشخصات آن را انتشار میداد. و واضح است که دستخطی از امام خمینی خطاب به کندی وجود ندارد و آن ادعای بزرگ و جنجالی فقط مبتنی بر همین بولتن است و نه حتی بر اصل گزارش سیا درباره دیدار کمرهای با مقامات سفارت آمریکا.
حتی اگر اصل ادعا را بپذیریم، یعنی قبول کنیم که در 15 آبان 1342 میرزا خلیل کمرهای به سفارت آمریکا مراجعه کرده و مطالبی را از قول امام خمینی عنوان کرده، پرسش مهم دیگری مطرح میشود:
آیا رابطه میرزا خلیل کمرهای با امام خمینی در این حد از صمیمیت بود که وی واسطه پیام «سرّی» ایشان برای رئیسجمهوری آمریکا شود؟
من اسناد کافی در اختیار ندارم و این پرسشی است که دفتر نشر آثار امام خمینی (ره) و مرکز اسناد وزارت اطلاعات باید پاسخ دهند. آنچه اجمالاً میدانم، بدون این که قصد بیاحترامی به مرحوم حاج میرزا خلیل کمرهای را داشته باشم، روابط حسنه ایشان با حکومت پهلوی است. در خلاصه پرونده مرحوم کمرهای در ساواک مواضع سیاسی وی اینگونه بیان شده است:
«میرزا خلیل کمرهای فرزند ابوطالب در سال 1317 قمری مطابق با 1277 شمسی متولد شد. او برای تحصیل راهی اراک شد و سپس به همراه حاج شیخ عبدالکریم به قم منتقل شد. وی از مراجعی است که در دستجات سیاسی شرکت ندارد و دارای روحیهای ملایم و افکار مترقی میباشد. مردم به علم و دانش او ایمان دارند اما وی را زاهد و متقی نمیدانند. به دنبال انجام رفراندوم در سال 1341 و دستگیری و زندانی شدن عدهای از مخالفین انقلاب سفید، نامهای خطاب به شاه مینویسد و در آن تقاضای آزادی زندانیان را در آستانه عید نوروز مینماید. میرزا خلیل کمرهای صاحب تألیفات بسیاری از جمله «نسیم من روح الفرج بعد الشّدة» میباشد که در سال 1346 از سوی وزارت امور خارجه منطبق با سیاست کلّی دولت شاهنشاهی اعلام میگردد.»
و در بولتنی با عنوان «گزارش ویژه: بررسی حوادث اخیر»، که ساواک در 20 خرداد 1342 برای شاه ارسال کرده درباره حادثه 15 خرداد 1342، در بخش پایانی با عنوان «در حال حاضر چه باید کرد؟» اینگونه آمده است:
«آنچه مسلم است برای دولت که اکنون دست به بازداشت آیتالله خمینی و برخی دیگر از علما و وعاظ ناراحت زده و به دنبال آن حوادثی به این صورت که ملاحظه شد روی داده راه برگشت و عقب نشینی وجود ندارد زیرا دادن کوچکترین امتیاز به روحانیون بر تجری آنان افزوده و دولت را با بزرگترین شکست مواجه خواهد ساخت. ولی در عین حال برخی راهحلها و طرق وجود دارد که میتوان بوسیله آنها بدون دادن امتیاز موجبات اسکات مخالفین و برطرف ساختن بحران و جلب حمایت متدینین بیغرض را فراهم ساخت.»
در بند 6 فوق پیشنهاد میشود: «رعایت احترام بیشتری نسبت به روحانیون روشنفکر خوشنام نظیر [حسینعلی] راشد و [خلیل] کمرهای و استفاده از آنها.»
همانطور که عرض کردم به اسناد مرحوم حاج میرزا خلیل کمرهای دسترسی ندارم و نوع رابطه ایشان با مرحوم امام خمینی را باید دفتر نشر آثار امام(ره) و مرکز اسناد وزارت اطلاعات توضیح دهند و برای امثال من روشن کنند که آیا چنین صمیمیت و رابطه نزدیک میان امام خمینی و مرحوم کمرهای وجود داشته است یا خیر؟
و نیز، به فرض پذیرش مراجعه آقای کمرهای به سفارت آمریکا آیا واقعاً ایشان حامل پیام شفاهی امام خمینی بوده یا نظرات شخصی خود را بیان کرده است؟ آنچه این قرینه را تقویت میکند علاقه مرحوم کمرهای به نگارش نامه به شاه و نیز به رؤسای جمهوری آمریکا است که نمونه آن نامه تابستان 1348 وی به ریچارد نیکسون است با عنوان «فتح بیغرور» و تبریک فتح کره ماه و تحقق وعده قرآن کریم.
این نخستین بار نیست که لابی متنفذ سیاسی- مالی بهائی غرب، که شریک مهم لابی نئوکان در طرحهای آشوبگرانه در خاورمیانه بشمار میرود، مدعی کشف «سند» درباره رابطه چهرههای برجسته ضداستعماری تاریخ ایران با دولتهای بریتانیا یا ایالات متحده آمریکا میشود. سالها پیش آقای عباس امانت، عضو بلندپایه دیگر این لابی و دوست آقای بهروز آفاق، مدیر آسیا و اقیانوسیه بی. بی. سی. و گرداننده پسپرده شبکه بی. بی. سی. فارسی، مدعی کشف سند مشابهی دال بر درخواست تحتالحمایگی میرزا تقی خان امیرکبیر، دولتمرد و صدراعظم خوشنام عصر قاجار، از دولت بریتانیا شد که همان زمان پاسخ دادم.
امام خمینی البته خوب می دانست این حرام زاده های انگلیسی و انگلیسی صفت چه برنامه ای برای تحریف او دارند که وصیت کرد: اکنون که من حاضرم، بعضی نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.