به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در اعتراض اکثر دانشجویانی که مخالف اجرای قانون سنوات بودند، حرف از زیر پا ماندن عدالت به گوش میرسید؛ عدالتی که شاید در بخشهای مختلف آموزش عالی کمرنگ تر از قبل شده است.
در روزگاری که برای ثبت نام دانش اموز در مدرسه دولتی، والدین مجبور به پرداخت هزینههای هنگفتی میشوند که هیچ توجیه قانونی ندارد، نمیشود انتظار داشت که عدالت اموزشی در دانشگاهها بدون عیب و نقص رعایت شود.
دانشجویانی که به بهانههای مختلف، برای استفاده از خوابگاه، غذا، امکانات دانشگاه و حتی حق تحصیل، مجبور به پرداخت هزینههای سنگین میشوند، ممکن است مسیر سیستم آموزش عالی کشور را به کلی تغییر داده و به مرور، باعث بروز انقلابی عجیب و البته خاموش در حوزه تقسیم عدالت آموزشی شوند.
محمد مالجو*، در مقالهای تحت عنوان "برندهها و بازندههای کالاییسازی آموزش عالی در ایران چه کسانیاند؟"، ابعاد پنهان و تکان دهنده انتهای مسیر فعلی تقسیم عدالت در نظام آموزش عالی کشور را روشن میکند.
مالجو در بخش مهمی از این مقاله، گریزی به بازندههای این سیستم آموزشی زده است که نگاهی هرچند گذرا به این 6 گروه بازنده، چندان هم خالی از لطف نیست.
در سیستم آموزشی کالا محور، دستکم شش لایه از بازندهها را میشود از هم تمیز داد:
1- اولین لایه که مرئیترین لایهی بازندگان کالاییسازی آموزش عالی است آن دسته از دانشجویان و خانوادههای دارای عضو دانشجو در بخش شهریهایِ آموزش عالیاند که بابت آن حقی که قانون اساسی به آنان اعطا کرده است و دولتها از آنان ستاندهاند، یعنی برخورداری از خدمت آموزش عالی رایگان، باید مبالغی بپردازند.
2- لایهی دوم از بازندهها اما دانشجویان بخش رایگانِ آموزش عالیاند که بابت خدمات پاییندستیِ آموزش عالی، مثلاً استفاده از خوابگاه و بوفه و سرویس حملونقل و غیره، ناگزیر از پرداختهای پولیاند و اینان نیز چیزی را از کف میدهند، گیرم به درجات کمتر. در این هر دو لایه از بازندهها فرض کردهام که نابرابری طبقاتی وجود ندارد.
3- اگر عامل طبقه و نابرابری طبقاتی را به بحث وارد کنیم به سومین لایه از بازندگان میرسیم. هر قدر جایگاه طبقاتی دانشجو به رأس هرم سلسلهمراتب طبقاتی نزدیکتر باشد، شهریهای که برای دریافت آموزش عالی میپردازد درصد کوچکتری از کل هزینههای سبد مصرفی خودش یا خانوادهاش را تشکیل میدهد و حساسیت کمتری به این رقم دارد. هر چه پایگاه طبقاتی دانشجو به قاعدهی هرم سلسلهمراتب طبقاتی در جامعه نزدیکتر باشد این درصد نیز بزرگتر است و برای دانشجو یا خانوادهی مربوطه حساسیتزاتر خواهد بود. سومین لایه از بازندگان آموزش عالی را در طبقات فرودستتر به میزان بیشتری میتوان یافت.
4- اما چهارمین لایه از بازندگان را باید در بیرون از دایرهی جمعیت دانشجویی و خانوادههاشان جستوجو کرد. اشارهام به همهی کسانی است که اگر میتوانستند از آموزش عالی رایگان برخوردار باشند دانشجو میشدند اما اکنون در اثر همین موانع عملاً یا به دانشگاه راه نیافتهاند یا از ادامهی تحصیلات تکمیلی بازماندهاند.
5- اگر تعامل سایر انواع سلطهی غیرطبقاتی با سلطهی طبقاتی را توأمان در نظر بگیریم به پنجمین لایه از بازندگان کالاییسازی آموزش عالی خواهیم رسید. مهمترین انواع روابط سلطهی غیرطبقاتی در زمینهی کالاییسازی آموزش عالی در ایران احتمالاً سلطههای جنسیتی و قومیتی و مذهبی و ملیتیاند. به نسبتی که این انواع مناسبات نابرابر قدرت غیرطبقاتی در واحدهای خانواده و شهر و کشور پررنگتر باشند، دختران از پسران در خانوادهای واحد، اقلیتهای قومی در قیاس با دیگران در شهر یا استانی واحد، اقلیتهای مذهبی در قیاس با صاحبان مذهب رسمی در سطح کشور، و مهاجران فقرزدهی ساکن در ایران در قیاس با همطبقهایهای ایرانیشان احتمالاً به میزان بیشتری از کالاییسازی آموزش عالی از حیث نابرخورداری از تحصیلات دانشگاهی متضرر میشوند. این پنج لایه از بازندگان که تاکنون در کانون توجهمان قرار گرفتهاند جملگی از دریچهی سپهر آموزش عالی شناسایی شدهاند.
6- برای شناسایی ششمین لایه از بازندگان کالاییسازی آموزش عالی باید کاملاً از سپهر آموزش عالی خارج شویم. وقتی دولت از تأمین مالی آموزش عالی عقب مینشیند و بار این هزینهها را به دوش خانوادهها میاندازد، آن بخش از منابع مالی دولت که طبق توافق جمهور مردم با دولت، یعنی اصل سیام قانون اساسی، میبایست برای تأمین مالی خدمات آموزش عالی صرف میشد آزاد میشود. به خاطر داشته باشیم که بحث فقط بر سر آموزش عالی نیست. بحث آموزش عمومی هم هست، همینطور بهداشت و درمان و سلامت و مسکن و بهزیستی و تربیت بدنی و اوقات فراغت و ...
* فارغالتحصیل اقتصاد