من در بحث سفارشی و سفارش، نوعی سفسطه میبینم. اگر بخواهیم سفارش را ملاک قرار دهیم، همهی فیلمسازان دنیا سفارشیساز هستند. چون به هر حال هر کارگردانی به سفارش یک کمپانی فیلم میسازد. دربارهی حکومتی بودن هم که من به این لقب افتخار میکنم. زیرا من طالب اندیشههای حاکمیت هستم و خودم را یک فیلمساز انقلابی میدانم و در این راستا حرف خودم را در فیلمی که میسازم، بیان میکنم. من یک بسیجیام و خاک پای بسیجیان هستم. این که شبکههای ماهوارهای معاند مرا مسخره میکنند و دربارهی من چند نقد منفی در مطبوعات چاپ شود، برایم اهمیتی ندارد. من همینی هستم که هستم. فیلم میسازم و پایش میایستم.
«یتیمخانه ایران» قسمت آخر از سهگانهای است که پس از سریال «به کجا چنین شتابان» و فیلم «قلادههای طلا» علیه انگلیس ساختهام. موضوع قحطی بزرگ هم قطعهای از تاریخ ماست که گم شده بود. قصد من این بود که با ساخت فیلمی دربارهی این قطعه گم شده از تاریخ، به نسلهای گذشته، حال و آینده خدمت کنم. همه باید متوجه میشدند که انگلیس چه بلایی سر ایران و ایرانی آورد اما از تاریخ حذف شده است. حرفمان هم فقط مال داخل نیست، بلکه بعد جهانی دارد. حرفمان دربارهی بلایی که استعمار و استکبار سر انسان میآورند، است.
برنامهی اولیهام این بود که یک سریال دربارهی تاریخ معاصر بسازم. اما به دلایلی منصرف شدم. این موضوع مقدمهای شد تا بار دیگر تاریخ معاصر را مطالعه کنم. در میان همهی اتفاقات تاریخی و از کنار هم قرار دادن پازلهای مختلف به این قطعهی حذف شده از تاریخ ایران پیبردم و دیگر مطالعات خود را معطوف به همین مسئله کردم و هرچه جلو رفتم بیشتر به عمق فاجعه رسیدم. اما برخی کتابهای تاریخی خیلی کوتاه و تنها در حد دو صفحه اشاره به قحطی آن سالها داشتند و برایم جالب بود که بیشتر در اینباره بخوانم و در نهایت نادیدگی تاریخی نسبت به آن وقایع وحشتناک مرا ترغیب به ساخت فیلمی در اینباره کرد. پنج سال برای تولید این اثر وقت صرف کردم که بخش اعظم این زمان صرف تحقیق و پژوهش شد. به طوری که حدود ۱۶۰ کتاب و خاطرات سربازان و ژنرالهای انگلیسی دربارهی دفن نه میلیون نفر از مردم ایران را خواندم. همچنین یادداشتهای روزانه و خاطرات افراد از آن زمان را بررسی کردم. مثل کتاب «خاطرات داناهو» که برای این منظور دادیم ترجمهاش کردند. کتاب «قحطی بزرگ» دکتر محمدقلی مجد هم از جمله آثاری است که برای ما ترجمهاش کردند و آن هم به ما کمک کرد. حذف شدن این قطعه از تاریخ واقعا مسئلهی مهمی است و ما با ساخت «یتیمخانه ایران» سعی کردیم آن را دوباره به تاریخ برگرداندیم.
مشکل چندان خاصی که نه، فقط ما را به آرژانتین دعوت کرده بودند اما گویا آن کسی که ما را دعوت کرده با مشکل مواجه شده، چون سفارت انگلیس با وی مخالفت کرده است. در داخل کشور هم سفارتخانهی یکی از کشورها اعلام کرده که این فیلم به مناسبتهای بین ما و آنها ضرر میزند. چند بازیگر انگلیسی و ایرلندی هم در فیلم بازی کردهاند، شاید بعدا بلایی سرشان بیاید؛ معلوم نیست. امیدوارم که اتفاق بدی برای آنها نیفتد؛ البته بعید است. چون روش برخورد انگلیس کمی هوشمندانه است. آنها نه تنها برخورد حذفی ندارند که مکارانه سعی میکنند آدمها را به طرف خودشان ببرند و آلوده کنند. اگر بخواهند حذف کنند، خودشان به طور مستقیم وارد عمل نمیشوند. به طور مثال در همان دوران قحطی، سربازان روس را استخدام و به وسیلهی آنها اقدام میکردند. الان هم همینطور است. مثلا کاری میکنند که تحصیلکردههای انگلیس از خود ملکهی انگلیس هم نسبت به بریتانیا تعصب بیشتری نشان دهند و اینها قراردادها و منافع دولت انگلیس را در داخل کشور پیش ببرند. همانطور که عدهای در داخل از کلینتون و ترامپ تعصب بیشتری برای آمریکا دارند! سیاست انگلیس به این ترتیب است.
با اینکه ما فیلمسازان باارزش و دغدغهمند کم نداریم اما جریانی در سینمای ما حضور دارد که علیه ساخت فیلمهای استراتژیک و تاریخی فضاسازی میکند و برای افرادی که بخواهند از این گونه فیلمها تولید کنند، ایجاد مشکل میکند. این که من هم این گونه فیلمها را میسازم بهخاطر دغدغههای شخصی خودم هست.
من با افتخار خودم را فیلمسازی در خدمت انقلاب میدانم و انشاءالله تا آخر عمر برای این انقلاب کار خواهم کرد. بگذارید ضدانقلاب و وابستگان به استکبار هر چه میخواهند علیه ما بگویند؛ اهمیتی ندارد. آنها جایی بین مردم ما ندارند. ما همان هستهی سختی از انقلاب اسلامی هستیم که آمریکا، انگلیس، استکبار جهانی و ضدانقلاب داخلی از آن میترسد. ما اما از آنها ترسی نداریم.