خبرنامه دانشجویان ایران: اکنون هاشمی از سپهر سیاسی رخت بر بست و خانواده هاشمی در این حاکمیت که از هر طرف آن مورد هجمه اند مواجه میشوند. در این وضع در کنار احساس بی هویتی و بی تکیه گاهی امکان دارد عقده های سر به مهرشان را از مخالفت ها یی که با ایشان شده و از غربت وتنهایی که درش گرفتار شدند به نحو تکانشی، هیجانی و لجام گسیخته بروز دهند. این بار در جبران نداشتن پدر که برایشان جبران همه چیز بود دست به هرکاری میزنند.
هاشمی از قبل از انقلاب تا ١٩ دی ٩٥
حیات هاشمی در این چند دهه که از اثر گذاری ایشان در شکل گیری انقلاب و تاییدات امام از ایشان ونوعا فرموده امام که میفرمایند:"تا این نهضت زنده است، هاشمی زنده است" شروع میشود و تا ریاست مجلس خبرگان و انتصاب مقام معظم رهبری به سمت ولایت فقیه و دوره ی هشت ساله ریاست جمهوری و دوره ی ریاست مجمع تشخیص و ... میباشد، شکل گرفته. هاشمی از صدر انقلاب تا دی 95 در حوزه های متعدد سیاسی از قبیل ریاست قوه ی اجرایی تا شکل دهی به ساختار تحزب در نظام و موضع گیری های حمایتی و مخالفتی از جریان ها و شخصیت های اثر گذار انقلاب یک زیست سیاسی تمام عیار و اثر گذار داشته. در همین دوره بخاطر اقبال و ادبارش به بعضی جریان ها که بعضا این رویکردها با اصول و مصالح نظام همخوان نبود و از تشریحش اجتناب میشود، قهرا باعث شکل گیری گروه های مخالف و موافق نسبت به او شد.
هاشمی در گرماگرم ارتحال
اولا یک حقیقت مکشوف که به صورت عریان قد علم کرده، واکنش حسی بدنه ی اجتماع نسبت به هاشمی است که بنظر میرسد نوعی پردازش تشعشع هویت انقلابی مردم ایران می باشد. با وجود آنکه هاشمی از بعد از فتنه ٨٨ نه منبر خطبه نماز جمعه (بزرگترین و مردمی ترین تیریبون دینی-سیاسی کشور) را داراست و نه قدرت اجرایی او به گونه ای است که مردم با شخصیت او مواجه روزانه داشته باشند و نه صدا و سیما بدلیل رعایت مصالح در این ٨ ساله به او پرداخته است (شاید عمر حضور او در صدا و سیما به ١ ساعت نرسد)، باز این واکنش حسی هویدا شده است.
همه ی این ها گویای این نکته است که با وجود آنکه نزدیک به یک دهه است هاشمی و مردم آنطور که باید و شاید تا رابطه ای پویا و فعال داشته باشند، باهم مواجه نبودند؛ اما باز مردم واکنش حسی و عاطفی نسبت به او نشان میدهند. با این ادله میشود ادعا کرد از آنجا که هاشمی با انقلاب اسلامی هاشمی شد، و حافظه تاریخی مردم ایران یادآور خدمات و جان نثاری های او ازقبل از انقلاب تا پرفایده ترین دوران حیات سیاسی و انقلابی او می باشد، نوعا واکنش مردم به این قضیه از هویت انقلابی آنها برآمده است. یعنی چه بخواهند و چه نخواهند و چه بدانیم و چه ندانیم هویت این مردم با انقلاب اسلامی عجین و آمیخته گشته است. بنظر حقیر این یک دست آورد شگفت برای انقلاب اسلامی است.
ثانیا: بگیر و ببندی که بین قوا روی مسائل بعضا کوچک و نه کلان بوجود آمده بود از بین میرود.
ثالثا: بعد از شرکت میلیونی و تاریخی مردم در مراسم تشییع و تدفین مرحوم هاشمی رفسنجانی در حالی که هیچ مارک و برچسب سیاسی بر شرکت کنندگان از قبیل اصلاح طلب، اصولگرا و... خورده نمی شود بلکه یک حضور بی برچسب و مردمی در کنار حضور همه ی نخبگان و گروه های مختلف سیاسی به ظهور میرسد، این پیام فراحکومتی بلکه در سطح انقلاب اسلامی و بین المللی را میدهد که مردم ایران اولا انقلابی و دوست دار حکومت اسلامی اند- این از دوست داشتن و محترم شمردن اسطوره ی انقلابی اشان بر می آید-، ثانیا با وجود تضارب آراء سیاسی، انقلاب فرزندان خود را تکریم می کند و ثالثا اختلاف دیدگاه ها موجب تفرقه و چند دستگی نمی شود.
رابعا: احتمالا با وجود تکریم و بزرگداشت جناب رفسنجانی ازسوی همه ی گروه ها و اشخاص سیاسی از سردار باقری گرفته تا آیت الله مصباح و احمدی نژاد، یک حجیت برای خانواده ی هاشمی و دیگران بوجود بیاید که بعضا اختلاف دیدگاه وجود داشت و نه دشمنی با هاشمی. و فرق هست بین قانون به ماهوقانون و فرزندان هاشمی به ماهو فرزندان هاشمی.
خامسا در فضای معنوی و ایمانی مراسم تشییع که ذاتا باعث تلطیف و تطهیر قلوب میشود بعضی از حب و بغض های افراد سیاسی تحت شعاع قرار میگیرد و یک حالت تذکری و عبرتی پرثمر بوجود می آید.
سادسا: با وجود پیام پرمعنای رهبری بعد از رحلت هاشمی، آثاری که از دفتر نشر ایشان نسبت به این واقعه صادر میشود و برگزاری مراسم ترحیم هاشمی از سوی رهبری، دوباره ولایت فقیه با اخلاق مداری، فتوت و جوانمردی همچون یک پدر همه ی فرزندان انقلاب را در زیر سایه ی زعامت خود می گیرد و به بسیاری از تنش ها و تضاد ها پایان می دهد. در عین حال به پویندگان راه سبز ولایت این پیام را می دهد که نسبت به الگوهای انقلابی اشان با وجود اختلاف چگونه باید برخورد نمود. تکریم هشمی توسط حضرت ایشان یک پیام مثبت دیگر برای دیگر بزرگان انقلاب که احیانا در بعضی مواقع و مواضع باهاشان مخلفت شد یک حالت دلگرم کننده دارد. چون برهمه محرز شد که خدمات افراداثرگذار به انقلاب باوجود تنش های حزبی و مخالفت های گروه های سیاسی خاص به آن ها، نه از سوی رهبری و نه از سوی پیروان رهبری و نه آحاد مردم مغفول نمی ماند.
هاشمی تا قبل از انتخابات ٩٦
یکی از مهمترین و حساس ترین دوره ی حیات هاشمی شاید همین دوره باشد.
اولا: خانواده نازپروده هاشمی با وجود همه ی فساد ها و انحراف هایی که داشتند که از برگزاری و جهت دهی به اغتشاشات ٨٨ تا جلسات با بهائی ها در کارنامه اشان یافت میشود، همواره در زیر سایه ی وجاهت، سیاست،زعامت و ذکاوت پدر خود را می یافتند و وجود پدر به نوعی جبران نداشتن های آن ها از نظر مقبولیت سیاسی و اجتماعی و حتی حاکمیتی بود. به تعبیری با وجود آنکه بدنه ی جامعه آن ها را طرد و لعن کرد، دستگاه قضا آن ها را محاکمه و توبیخ کرد، و اساسا در حاکمیت پست قابل قبولی که ارضا کننده ی شیفتگی آن ها به قدرت باشد، نداشتند وجود پر هیمنه و قدرت پدر با آن همه طمطراق برایشان اقناع کننده بود. به تعبیر خلاصه ای هاشمی آنگونه بود که آن ها نداشته هایشان را داشتند.
اکنون هاشمی از سپهر سیاسی رخت بر بست و خانواده هاشمی در این حاکمیت که از هر طرف آن مورد هجمه اند مواجه میشوند. در این وضع در کنار احساس بی هویتی و بی تکیه گاهی امکان دارد عقده های سر به مهرشان را از مخالفت ها یی که با ایشان شده و از غربت وتنهایی که درش گرفتار شدند به نحو تکانشی، هیجانی و لجام گسیخته بروز دهند. این بار در جبران نداشتن پدر که برایشان جبران همه چیز بود دست به هرکاری میزنند.
از طرف دیگر احتمالا وجود باوجاهت پدر برای ایشان، از ارتکاب بعضی از تحرکات، موضع گیری ها، و اقدامات اعتراضی به نظام حالت بازدارندگی داشت که اکنون بدون تعارف امکان آزادی عمل برایشا بوجود آمده.
یکی دیگر از موضوعات مربوط به خانواده هاشمی به این نکته راجع است که احتمالا از فضای عاطفی ای که بعد از رحلت پدر بر مردم ایران مستولی شده، مصادره به مطلوب نمایند. به این نحو که با نشستن بر کرسی مظلومیت و مهجوریت قدرت نوعی چانه زنی برای تخفیف اعمالشان را بیابند و از طرف دیگر با برآورده نشدن آن در کنار مردم و روبروی نظام قرار بگیرند.
ثانیا: رسانه وابسته به هاشمی با ملاطفت رهبری، واکنش تکریمی و عاطفی مردم و همه ی گروه ها و شخصیت های سیاسی و نهایتا مطلوبیت و مساعدتی که برای طرفداری از هاشمی و سکوت مخالفین پیش آمده با یکه تازی در عرصه ی سیاسی هرکه را با هاشمی مخالفت نومده مورد تخریب قرار دهد.
ثالثا: احتمالا دستگاه قضا به صورت خاص و نظام به صورت عام در مواجه با تخلفات خانواده هاشمی بدون رودربایستی از هاشمی صریحتر و محکمتر با آن ها برخورد میکند.
رابعا: فضای دردناک و جانکاهی که برای دولت در عرصه ی رقابت انتخابات آتی پیش می آید موفقیت او را در پیچیدگی و ابهام مضاعف قرار داده است. او در کنار همه ی مسائلی که با آن درگیر هست و در منجلاب بی اعتمادی و نارضایتی مردمی و هجمه، نقد و اعراض برحق گروه های نخبه فرو رفته، حالا دیگر هاشمی را به عنوان یک وزنه ی سنگین برای انجام سیاسی کاری نیز از دست داده است.
* دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه شهیدچمران اهواز