در این میان بسیاری از صاحب نظران این امر را صرفا منوط به حملهی نظامی میدانند یعنی کشوری میتواند به دفاع مشروع از منظر حقوق بین الملل متوسل شود که مورد حمله ی نظامی کشور دیگر قرار گرفته باشد، اما طیف دیگری از صاحب نظران بر این باورند که کشوری که احساس کند در اینده ی نزدیک مورد تهاجم واقع شده و یا با اقداماتی به غیر از حمله ی نظامی نیز امنیت آن تهدید شده باشد می تواند به این نوع دفاع متوسل شود.
تفسیر دوم از نظریه به ویژه در میان دولتمردان غربی و به طور اخص ایالات متحده ی آمریکا و متحد خاورمیانه ای آن یعنی رژیم صهیونیستی رواج دارد که مثال بارز آن را میتوان در حملهی 2003 امریکا به عراق دید. در واقع در این حمله اگر چه امریکا مورد تجاوز نظامی از سمت عراق واقع نشده بود اما با این استدلال که عراق در حال دستیابی به سلاح هسته ای است و این امر امنیت ایالات متحده را مورد تهدید قرار میدهد به حملهی پیش دستانه علیه این کشور متوسل شد و آن را در قالب حق دفاع مشروع خود در چارچوب حقوق بین الملل تفسیر میکرد.
در واقع امریکاییها همواره در سیاست خارجی خود قائل به تفسیر موسع از حق دفاع مشروع بوده و آن را صرفا منوط به حملهی نظامی کشور دیگر نمیدانند. حال با همین رویکرد امریکاییها نسبت به حق دفاع مشروع در حقوق بین الملل به چرایی مشروعیت تسخیر سفارت این کشور در سال 58 در ایران میپردازیم.
در این زمینه باید توجه داشت در جریان کودتای 28 مرداد سال 1332 زمانی که شاه قصد خروج از کشور را داشت با طرح این مساله که برای رفع کسالت و درمان خود از کشور خارج میشود بر بازگشت خود بر کشور صحه گذاشته بود، این در حالی بود که تصور ذهنی عمدهی افراد در آن مقطع از فرار شاه از کشور و قدرت گیری جریان مصدق حکایت داشت اما به یکباره ایالات متحدهی آمریکا با طرح ریزی یک کودتای نظامی مقدمات بازگشت شاه به کشور و از بین رفتن تمام دستاوردهای مبارزات مردمی تا آن مقطع را فراهم کرد.
این فضای ذهنی و پیشینهی تاریخی همان مسالهای است که در ابتدای انقلاب اسلامی در سال 58 و جریان تسخیر سفارت هم وجود داشت. در واقع هرچند در جریان تسخیر سفارت چند ماهی از انقلاب میگذشت اما به دلیل عدم شکل گیری ساختارهای متناسب با انقلاب و روی کار بودن دولت لیبرال بازرگان که از طرفداران رابطه با امریکا بود همواره بیم کودتا در کشور و از بین رفتن ثمرهی انقلاب میتوانست وجود داشته باشد و طبیعتا اگر قرار بود برای این کودتا طراحی خارج از مرزهای ایران وجود داشته باشد آن طراح دولت آمریکا بود که این امر را مانند کودتای 28 مرداد از طریق سفارت خود در ایران انجام می داد.
حال باز می گردیم به ابتدای یادداشت یعنی تفسیر امریکایی از حق دفاع مشروع که طبق آن کشوری که امنیت خود را از طرف کشور دیگر مورد خطر احساس کند حمله ی پیش دستانه ی آن دفاعی مشروع محسوب می شود.
در این فضا در حالی که بیم آن وجود داشت که با طرح ریزی یک کودتای مجدد امریکایی تمام دستاوردهای انقلاب و به طبع آن امنیت کشور زیر سوال رود دانشجویان خط امام با اقدامی پیش دستانه و در چارچوب دفاع مشروع لانه ی جاسوسی امریکا را تسخیر کرده تا این توطئه خنثی شود.
حال آنکه سیدمحمدصادق طباطبایی، سخنگوی دولت موقت در همان زمان تسخیر طی مصاحبهای مطبوعاتی میگوید: «... سه تن از سفرای ایالات متحده آمریکا که سابقا در ایران بوده اند، سرپرستی کمیسیونی در سیا را بر عهده گرفتند که مسائل ایران را دنبال می کنند؛ این سازمان علیه انقلاب اسلامی ایران توطئه می کند و در جهت انجام همین توطئه است که یکی از این سه تن در حال حاضر در کردستان ایران به سر میبرند.»
ضمن اینکه باید توجه داشت این حرکت پیش دستانه جهت خنثی سازی توطئه ی دشمن بدون خون ریزی و متفاوت از حملات پیش دستانه ی خود امریکاییها بود که با بمب افکن و موشک علیه مردم بی گناه انجام می شود. پس اگر امریکاییها برای فرار از نقض صلح اشکار به عنوان یکی از مبانی حقوق بین الملل به تفسیر موسع از حق دفاع مشروع روی میآورند باید توجه کرد که طبق همان تفسیر مصونیت اماکن دیپلماتیک نیز در این چارچوب وضعی جدید پیدا می کند که تسخیر لانه ی جاسوسی این کشور را از منظر حقوقی نیز موجه جلوه میدهد.
* گزارش از محمدکاظم عبدالحمیدی